متشکر
سلام
یکی از شکر گزاری هایی که خیلی بهش اعتقاد دارم و لازم میدونم همیشه گوشه ذهنم باشه اینه که از خدا بابت آدمایی که از من ذهنشون بیشتر کار میکنه متشکر باشم.
یخورده سخته آدمایی که خیلی خوبن تو کارشون رو دیدن. مخصوصا اگه قدرتشون بخشیش از خود مغز یکتاشون بیاد.
همیشه فکر میکنم و ذهنم درد میگیره وقتی به سیستم های بزرگ و گسترده اطرافم فکر میکنم و میبینم که روی حساب و کتاب کار میکنه.
این شاید از درس معماری کامپیوتر خیلی قوت گرفت. یکی از پستای پر بازدید وبلاگم احساسم بعد از یکی از پروژه های این درس بود. مشخصه که چقدر سختم بوده.
وقتی سیستم هایی مثل پردازشگر ها، شرکت های بزرگ، بانک ها، سیستم هایی که ساختار تمدن رو شکل میدن و چیزای بزرگ رو میبینم همیشه این رو میبینم که اگه آدمایی قبل از ما نبودن که فکر های پر عظمت داشته باشن، آدمایی که هدف زندگی خودشون رو در کاری که میکنن دیدن و کار های بزرگ کردن نبودن، من مثلا میخواستم این همه عظمت رو درست کنم؟
در تمدن بشر یه چیزی که خیلی به چشم میاد اینه که مثل سنگ رسوبی، لایه لایه رسیدیم به چیزی که هستیم. از قدم برداشتن انسان ها و پاگذاشتن روی شونه های همدیگه جلو رفتیم.
این مخصوصا تو شاید صد یا دویست سال اخیر که سریع تر شده زمان بیشتر دیده میشه. و قبلش هم هرچی بوده لازم بوده تا تاریخ و آگاهی شکل بگیره. سعی و خطا کنیم و اثر پای خودمون رو در طول زمان ببینیم و ببینیم که نتیجه ی کار ها چی میشه. چون در لحظه هر کسی فکر میکنه کار درست رو داره انجام میده ولی دور شدن و گذر زمان لازمه تا صحنه ها و تصمیم ها معنی بگیره.
- ۰۱/۰۶/۰۵
شاید سوالم خسته کننده باشه
ولی دوست دارم بدونم شکرگزاری چه فایده ای داره؟ به چشم یه کار بی معنی میرسه برام متاسفانه