نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۳۱۱ مطلب با موضوع «عمومی :: شخصی» ثبت شده است

نقل قول

چهارشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۴۷ ب.ظ

سلام

کسایی که منو از یکم نزدیک تر میشناسن میدونن خیلی به 9gag علاقه دارم

همون طور میدونید یا نمیدونید شعارش اینه

9gag: your daily source of fun

ولی توش خیلی وقتا یه چیزای خیلی ناراحت کننده هم پیدا میشه. یه کامنتی بود شاید چند هفته پیش خونده بودم. امروز خیلی تو ذهنم بود گفتم بنویسم.

ترجمش میشه:

من مادرم رو چند وقتی هست از دست دادم. بعضی وقتا که خیلی دلم براش تنگ میشه گوشیش رو برمیدارم و به خودم پیام میدم:

کجایی؟

یا اتاقت رو مرتب کن.

یا غذا خوردی؟


خب گند زدم به شبتون ولی فکر کنم ارزشش رو داشت. 

خوش باشید

  • ظریف

brace yourself

سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۴۸ ب.ظ

سلام

به اون یک ماه از سال که آخرش چشمم از بی خوابی قراره در بیاد نزدیک میشیم

دکتر ع میخواد رله هه تموم بشه کامل 

میان ترم دارم

آقای ا کارش داره شروع میشه دوباره

ف منتظر من است که برم برنامش رو بنویسم

آقا ح داره فرصت کارش تموم میشه

آقای ث امیدوارم فرض کنه من زنده نیستم دیگه

دکتر آ میان ترم میخواد بگیره و همچنین هم ورک میخواد ، باید سوال دربیارم و سر کلاس TA برم

و پروژه کارشناسیم هم دوس داره بازی در بیاره

کارای پذیرش هم که به سلامتی رو هواس


ولی خب در کنار این ها چیزای خوبی هم هست : 


یه سایت جالب یافتم که یه بنده خدایی یه سری کمیک توش میزاره که دقیقا حال دانشجو ها رو توصیف میکنه بعضیاش واقعا انقدر دقیقه که از خنده بهشون کف سایت پخش شده بودم. هیلتر شکن نیاز است البت، اون البته مارو فیلتر کرده 

اینم لینکش


و مثلا حسن این هفته تو آزمایشگاه چند تا سیبزمینی خریده بود و شستیمشون تو اجاق مایکرویو آزمایشگاه گزاشتش و پختن و روش کره و سس فرانسوی و آبلیمو زد و واقعا در یک کلام میتونم بگم پرفکت شده بود. واقعا عالی بود.


یا مثلا امروز حدود 0.5 کیلو بست کمربندی زدم به سیم های دستگاهی و خب از یه وضع آشفته بازار به یه چیز قابل فهم در اومد که خب خوبه..

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------


جالبه که بدونید ترانس هایی که به طور معمول بیرون میفروشن در صورتی که توی رطوبت قرار بگیرن مقاومت زیادی بین اولیه ثانویه دیگه ندارن به خاطر این که طی ساختشون یه قسمتی از سیم لاکی لخت میشه و با یه کاغذ روش پوشونده میشه و سیم میخوره بهش میاد بیرون و اگه کاغذ خیس بخوره جالب نمیشه. به قول اون چیزه که یادم نمیاد دکتر د. learned it the hard way.


--------------------

در پایان یکی از این meme هایی که خیلی دوست دارم این Brace yourself هه واقعا یه جاهایی حق کلام رو میگه (اگه دنبال کننده مم ها هستید درک میکنید چی میگم...) 

  • ظریف

online

جمعه, ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۰۴ ب.ظ

سلام

امروز حسن زنگ زد به یه خانم چینی که مسئول خدمات پس  از فروش یه شرکتی بود و من حرف زدم. واقعا حس جدیدی بود تا حالا با کسی که فقط میتونم باهاش انگلیسی حرف بزنم و جور دیگه ای نمیفهمه صحبت نکرده بودم ! سخت بود واقعا کنترل اوضاع البته من خب یکم زیادی استرسی ام و خیلی سعی میکنم همه چی رو با هم کنترل کنم شاید یکی دیگه که خیلی براش مهم نبود راحت تر حرف میزد. ولی خب در نهایت اوکی شد :) خلاصه تجربه جالبی بود.

  • ظریف

برنامه ی هفته

شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۵۷ ب.ظ

سلام واقعا برنامه ی هفته ی من همیشه همینه

از سه شنبه شروع میکنم:

سه شنبه: خب 1000 تا کار دارم ولی چون کلاس ندارم نمیرم دانشگاه و تا 11 میخوابم

چهار شنبه: بهترین روز هفته است چون میدونم فردا و فرداش تعطیله پس کلی وقت هست و اون 1000 تا کار رو میندازم عقب

پنج شنبه : دیگه جمعه اوکیش میکنم

جمعه : تا شب لفتش میدم و شبش میگم عجب غلطی کردم این چند روز هیچ کاری نکردم

شنبه : همه ی کار ها رو سعی میکنم با هم شروع کنم

یکشنبه: حتی تا 1 - 2 شب بیدارم

دوشنبه : جنازه 

سه شنبه : خب 1000 تا کار دارم که تموم نشده ولی چون کلاس ندارم نمیرم دانشگاه و تا 11-12 میخوابم :|


آخه نمیدونم یه نفر آدم چند بار باید تو یه چاله بیفته که آدم بشه

امیدوارم هیچکی اینجوری بی برنامه نباشه

  • ظریف

سلف

پنجشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۰۸ ق.ظ

سلام

امروز بعد درس جذاب تربیت بدنی2(بنا به دلایلی میشه ورزش1) داشتم وقت میگذروندم تا سلف باز بشه یه بچه گربه هه رو دیدم تو دانشگاه که کز کرده بود و تا کسی میومد میرفت سمتش غذا بگیره.

بعد یکم ناز و نوازشش و صحبت با بچه ها رفتم سلف و از غذا، یه مقدار گوشت ورداشتم اوردم بهش بدم.

اولش اصلا نمیخورد :| 

بعد با کراهت یه ذره خورد :|

آخه تو این غذا چی میریزن که گربه اینجوری میکنه :|

----------------


  • ظریف

ششصد

شنبه, ۸ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۰۱ ق.ظ
سلام
چون میدونم یادم میره به خودم تبریک بگم(این پست رو چند روز قبل آخه نوشتم و گزاشتم انتشار در آینده بشه) ، تا حواسم هست 600 امین روز وبلاگ رو تبریک میگم و از شما که این متن رو میخونی نهایت تشکر رو دارم.

دوست داشتم یه پست خوب بنویسم ولیکن همین فقط اومد .
  • ظریف

اینش خوب بود

دوشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۲۱ ب.ظ

سلام

امروز بعد یه عالمه گشتن تو جمهوری دنبال 4 تا قطعه و اینور اونور رفتن و دیدن چندین چیز آزار دهنده اجتماعی موقع برگشت به خونه دیدم یه پیر مرد پیر زن تو هوای خب نسبتا رو به سرد نشستن دارن بستنی میخورن ، هرچی حالم گرفته بود رو اورد سر جاش خیلی خوب بود...

  • ظریف

so much to do

شنبه, ۱ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۰۱ ب.ظ


سلام

خواستم این مطلب رو share کنم که یکی تفریحات جالب پسرا مخصوصا کسایی که سربازی معاف نیستن تو سن بنده نگاه کردن به آینده ی سیاه و داعونشون تو چند سال آیندشونه :)) حداقل اونایی که جزو قشر سر خوش و یا از طرف دیگه بی دغدغه جامعه جوانان حساب نمیشن رو میگم.

 

این عکسه هم خیلی وقت بود میخواستم بزارم این جمله رو عکس مناسبش رو پیدا نمیکردم الان تو سرچم اومد. راجع به خودمه ... همه کارا سر ددلاین شده البته اگه بهتر نگاه کنم میبینم که هر روز خدا ددلاینه.


امروز یکی از بچه ها یه ایده زده بود برای یه محصولی که بره بودجه بگیره برای تولیدش بهم گفت نمونه اولیشو خیلی سریع تا آخر هفته بساز، بهش گفتم من ازون وقتی که تو این کارا اومدم دارم هی عجله میکنم و هی عجله میکنم و تا الان هیچ کدوم از این ددلاین ها حتی اگه یه چند هفته این ور اونور میشد هم من همین جایی که هستم بودم آخه عجلت برای چیه ؟ 


بعد دیگه این که لپتاپ حسن که بر اثر اتصالی با برق شهر ترکیده بود با تعویض مادر برد عوض شد و اطلاعاتش سالم بود، این گونه فکر کنم فهمیدیم که وقتی فیوز محافظ جان میپره لابد یه مرگش هست که میپره و نباید جلوش رو گرفت

همین :)


  • ظریف

زبان

جمعه, ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۲۲ ق.ظ

سلام

همسایه قبلیمون پسرش رو از وقتی تقریبا حرف زدن بلد نبود مهد کودکی میفرستاد که زبان باهاشون کار میکردن الان خیلی جالب شده ، فارسی انگلیسی رو قاطی پاتی میگه مثلا با s جمع میبنده کلمه های فارسی رو یا عددا رو لاتین و با فرمت فارسی تو دهگان و صدگان میگه :)


ملت با بچه هاشون چی کارا میکنن واقن...

  • ظریف

کجاش ؟

دوشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۳۰ ب.ظ

سلام

اگه کسی این سوال رو تونست تو تلگرام یا خصوصی یا ... جواب بده.

بنظرتون کجای کار من اشتباه بوده؟

خیلی ها رو میبینم که با ورود به محرم به شدت با شوق زیاد دنبال هیئت و ... میرن خیلی از دوستای نزدیکم ... و راستش بهشون حسرت میخورم ، من نمیدونم کجای تربیتم ، کجای عبادتم ، کجای زندگیم و ... اشتباه بوده که ازین "شوق" ها ندارم ... راستش حسی بهم دست نمیده .

من تا اونجایی که میدونم پدرم خیلی حلال حروم سرش میشه و لقمه ی حرومی تو خونهه نیورده قطعا.

خودمم که فکر کنم فقط به حسن بخاطر 1.333 فلافلی که یه روز تو آزمایشگاه خرید بدهکارم و هر شب یادم میفته هر روز یادم میره و به استاد هم یه چندین قطعه مثل چند تا سلف و خازنش که از قطعه هاش برداشتم، به بقیه تا وقتی که حافظم کار میکرده سعی کردم بدهی نداشته باشم و احیانا چیزی ازشون نکنده باشم.

تا اونجایی که شده و تونستم سعی کردم نمازام رو بخونم مگر این که خوابم برده باشه صبحی که اونم سعی کردم کم باشه

سعی کردم که خلاصه چیزایی که بنظرم یه آدم "نرمال" رعایت میکنه رو رعایت کنم 

ولی انگار در موقع نتیجه گیری ، کسایی که حتی برای مثال میگم از دوستای دبیرستانم که تقریبا هیچ رفتار اسلامی ای انجام نمیدادن به جز تظاهر و هر غلطی میخواستن میکردن، محرم که میشد انگار طلبیده میشدن ولی من نه ، 

نمیدونم داستانش چیه

یعنی حسه رو ندارم در حالی که خودم بین پسر ها شاید از نرمال احساسی تر باشم تا جدی.

هرچی هم نگاه میکنم پشت سر رو هیچ نتیجه ای نمیگیرم که چی شده من اینجوری شدم. 


شاید مثلا یه همچین چیزی یه نعمته که خب به من داده نشده و بجاش چیزای دیگه خدا داده بهم ، ولی خب فکر کنم چیز زیادیه که از دست دادم، اگه اینجوری بوده قطعا خیره ولی بیشتر حس میکنم یه همچین علاقه ای اکتسابیه تا اعطایی ... یعنی این نتیجه گیری درستی نیست.


حالا اگه کسی چیزی میدونست خوشحال میشم بشنوم .. 

التماس دعا 

  • ظریف