تنفر از معماری
سلام
نمیدونم قبلا گفته بودم یا نه ولی از معماری متنفرم
- ۳ نظر
- ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۰۰
سلام
نمیدونم قبلا گفته بودم یا نه ولی از معماری متنفرم
سلام
الان ساعت 11:30 شبه
بعد از چندین ساعت چرندیات و مقاله خوندن تونستم بالاخره با استفاده از eigenface ها چهره رو تشخیص بدم!
البته الان که میبینم کار چندان سختی نبود ولی خیلی سخت بود
قضیه ازین جا شروع میشه که شما مثلا فرض کنید عکس هایی دارید از یه سری آدم که عکس ها 243 در 320 پیکسلی هستند
این یعنی که هر عکس عملا 77760 بعد داره و این خیلی دردناکه چون خیلی کار رو سخت میکنه.
خب
اول از همه میام این عکس های دوبعدی رو به صورت واقعیشون تو دنیای 77760 بعدیشون در میاریم که نتیجش میشه یه بردار که این 77760 عدد رو پشت هم توش چیده باشن.
خب
حالا فرض کنید ما فضایی که میخوایم توش بررسی کنیم از 9 نفر آدم تشکیل شده ،
خب اگر این 9 تا بردار رو کنار هم بزاریم فضای عزیزمون درست میشه
خب... به عمق فاجعه نزدیک داریم میشیم
اول از همه این 9 تا بردار رو از میانگینشون کم میکنیم ،
ما 9 تا بردار داریم که میخوایم ببینیم یک بردار 10 امی که داریم چقد شبیه این 9تا هست، بهترین راه برای انجام این کار اینه که بردار ویژه های این فضا رو پیدا کنیم ، ولی فضای ما مربعی نیست پس یک فضای مربعی با حساب کردن ماتریس کواریانس بدست میآریم در واقع داریم با SVD کار میکنیم.
![]()
اون تقسیم بر n هه چندان مهم نیست
خب بردار ویژه های این ماتریس C رو باید بدست بیآریم!
عمق فاجعه :
این ماتریکس یه ماتریکسه 77760x77760 هست
این یعنی 20 گیگ رم لازمه برای نگهداریش خب غیر مممکنه ولی ما جبر خطی رو داریم که بهمون کمک میکنه
ماتریس S همون C یعنی کواریانسه T همهمون x هه Vi هم بردار ویژه هامون میشن
![]()
این ماتریس TT' ماتریس بزرگیه بجاش میایم این دیکامپوزیشن رو انجام میدیم:
![]()
الان این سمت چپ یه ماتریکس 9x9 هست !
خب با ضرب یه T از سمت چپ داریم:
![]()
خیلی خوب شد دیگه Tu=v شد یعنی ما u ها رو بدست می آریم که خیلی سادس و در T ضرب میکنیم به همین سادگی انصافا جالب بود میییییدونم مشعوف شدید ولی صندلی هاتون رو بچسبید که جالب تر میشه این اراجیف :
خب ، بردار ویژهامون رو بدست آوردیم با ضرب بردار ویژه ها در عکس مورد سوال - میانگین عکس ها اعدادی به دست می آن که میزان اهمیت فلان بردار در ساخت عکس رو مشخص میکنن هرچقدر فاصله بین این وزن ها و وزن هر کدوم از عکس های مرجعمون کمتر باشه به اون نزدیک تره
این مجموعه عکسامونه:

این عکس یه بنده خداییه :

و بعد از دادن به برنامه
این خروجی میشه

که همون طور که پیداست به عکس چهارم شباهت بیشتری داره
اینم یکی دیگه

خب نتیجه:

جالب بود نه؟
منبع :
ویکی پیدیا بسیار زیاد :
http://en.wikipedia.org/wiki/Eigenface
این سایته : http://www.pages.drexel.edu/~sis26/Eigenface%20Tutorial.htm
این مقالهه https://www.cs.ucsb.edu/~mturk/Papers/mturk-CVPR91.pdf
و دیتا بیس این اسامز :http://vision.ucsd.edu/content/yale-face-database

ُسلام
من چند روز پیش بردی رو که روش LPC1768 بود و تازه زده بودمش رو میخواستم تست کنم، پروگرمر رو وصل کردم و پروگرم هم شد حتی وریفای هم شد.
بعد پریروز اومدم یه سری ورودی خروجی هاشو تست بگیرم ببینم چطره ، هر کاری کردم برنامه رو اجرا نمیکرد.
حتی وقتی میرفتیم تو دیباگ هم نمیتونست خط به خط اجراش کنه
بعد دیگه حس کردم کار میکرو تمومه و دهنم صافه که یه بنده خدایی که نمیخواد اسمش فاش بشه اومد و یکم ور رفت باهاشو فهمید مشکل از قفل نشدن PLL هه
هیچی دیگه PLL0 رو قطع کردیم و میکرو خیلی خوب کار کرد :/
اون شخص میگفت مشکل به دلیل بد بودن مسیر کریستال به میکرو هست چون زیر کریستال زمین نیست و هم این که مسیر کریستال تا میکرو via داره
هیچی خواستم بگم به کریستال احترام بزازید و مسیرش رو کوتاه و مستقیم بگیرید
.....
یه پایه لحیم نشده بود
--> حاوی صحنه های دلخراش هست پس به خودتون مربوطه
سلام
یه سوال دارم
فکر کردی مثلا 4 تا آمپول و یه سرم خوردی و 4 روز وضع گوارشیت خوب نبود و ... مثلا خیلی مثلا ترکوندی و مشکل دااری ؟!
امروز تو BRT یکی رو دیدم ، سر قضیه شیوع اون بیماریه کوفتیه که امروز بیژن و یه نفر دیگه و یه نفر تو BRT گرفتارش شده بود شروع کردیم صحبت،
45 سالش بود
سرطان مثانه داشت، قبل عید مادرش فوت کرده و بود و تازه میخواست ازدواج کنه که وقتی اینو فهمیده بود خودش بهم زده بود.
شغلش نگهبانی بوده و بخاطر سرطان کارشو از دست داده
میگفت 3 تا تومور تو مثانه اش داره
میگفت یه تزریقی باید بکنه که بدون بی حسی هست و از مجرای مثانه مستقیم ، بازم میگم بدون بی حسی ، باید دارو تزریق کنه و تا شب هم همش باید دفع بشه و هر دفعه تزریق میکنه شبش تا صبح از سوزش خوابش نمیبره
فقط میتونم دعا کنم بهتر بشه و به زندگی برگرده
هیچی دیگه خواستم بگم که اجازه داری فقط خدا رو شکر کنی که ماکزیمم چیزی که برات اتفاق افتاده این بوده
میتونی خدا رو شکر کنی که ماکزیمم به سردرد میگیری که با یه بار بالا اوردن درست میشه و احیرا فهمیدی با استامینیوفن اوکی میشه
میتونی خدا رو شکر کنی سرطان مثانه نداری و والدینت دلسوزت هستن و ...

سلام
تو کتاب علوم سوم راهنمایی راجع به رفتار های تدافعی هنگام بلوغ یه چیزای خوبی نوشته بود ولی حیف که یادم نیست ولی کلیتش این بود که بدن خودش خود به خود میاد بهونه تراشی میکنه برای بعضی چیزا مثالش این بود
اگر با دیگران بودش میلی
چرا جام مرا بشکست لیلی
رفتار تدافعی مجنون رو میبینید در این قسمت
یا مثلا چیز دیگه وقتی یه نفر تو یه شرایط سختی تحت فشار قرار داده میشه ممکنه گرایش های عجیب غریبی پیدا کنه مثل رفیق بازی من تحت فشار کنکور که الحمدلله کنترل شد البته ، قضیه اینه که بدن میاد یه راه دیگه برای تخلیه انرژی ای که بخاطر مجبور بودن به انجام کاری درش ذخیره میشه پیدا میکنه...
عجیبه
جالب اینه که گاها حس میکنم این دوران بلوغ که هیچی بحران بلوغ هم بعضی وقتا تو سن هایی که 4-5 سال از بلوغ گذشته هم رخ میده...
قضیه این پیچ ها هم اینه که بهشون میگن سربسته...

سلام دنیا
چهارشنبه شب یه سردرد ریززز گرفتم خیلی ریززز طوری که باعث شد 3 بار بالا بیارم و شب 3 تا پتو رو خودم بندازم
صبح پنجشنبه بلند شدم بیام یونی عضلاتم یاری نمیکردن خلاصه رو 7 صبح حساب کرده بودم ولی8:30 تونستم راه بیفتمتو راه یه نوشابه مشکی گرفتم چون هم قندش بالاهه هم به معده کمک میکنه ... خودتون میدونید دیگه محرکه...
تا 11 - 12 الک صنع خوندم تو دفتر و ... 12 بلند شدیم رفتیم بوفه یه چیزی بخوریم واقعا نمیتونستم راه برم ، آویزون حسن شدم و رفتیم و برگشتیم و ایندفعه آویزون مهدی شدم و ساعت 1 تا 4 فکر کنم یا 4:30 میدترمه الک صنع دادیم .. استاد ژر دادن ما رو ...
بعدش بچه ها (که دستشون خیلی خیلی درد نکنه مهدی و حسن و امشورج) ایده دادن و بردن مارو دکتر دم دانشکده دکتره هم کم نزاشت 6 تا آمپول و یک سرم برام نوشت، رفتیم گرفتیم و اومدیم بزنه متوجه شدم 4 تا باید بزنم که 2 تاش عضلانیه :/ . باز خدا رو شکر هم دکتره خوب میزد هم این که دوتا آمپول رو که وریدی بود رو تو سرم زد خلاصه این که کاملا زنده شدم. (خلاصه 500 سی سی سرم و 4 تا چند سی سی آمپول کردن تو ما)
جالب تر از همه این که از دکتر پرسیدم قضیه این سردرد و استفراق و گرما که چند تا پست عقب تر گفته بودم چیه گفت ممکنه میگرن باشه :|
البته علائم میگرن رو که خوندم یا میگرن ندارم یا خیلی ضعیفشو دارم خوبه باز
الحمدلله!!
سلام
تیتر این موضوع خیلی برام خاطره انگیزه چون از دیشب تا حالا حدود 1.5 گیگ چیز با این نام دانلود کردم
اولین رامی که دانلود کردم برای Xperia U بود که گوشی ترکید حدود 265 مگ
دومین رامی که دانلود کردم خراب بود آرشیوش حدود 270 مگ
سومین رام همون دومین رام بود چون گفتم شاید تو دانلود خراب شده 270 مگ
چهارمین رام ، رام Global بود که خیلی خوب جواب داد ولی... ولی تاچ گوشی از کار افتاد پس هیچ کاری نمیشد کنم 250 مگ
پنجمین رام ، رام Europe بود که اونم بسیار عالی بود ولی وایفای گوشی شناخته نمیشد 248 مگ
ششمین رام که الان نصبش تموم شد رام India هست که حدود 340 مگ بود ببینیم چی میشه
دهن من صاف شده
-----
اینم خراب بود ترجیح میدم بدون وایفای باشم !
مشکل رو فهمیدم ، خوده ماژول وایفای مشکل داره
دیشب هم موقعی که اومدم وایفایش رو روشن کنم خر شد و تو bootloop گیر کرد الانم که india ریختم وقتی وایفای رو روشن کردم بوت لووپ شد
جالبه

سلام
خنده دار ترین عکسای زندگیم یکی عکس از گربه هاست یکی هم این عکسای بیزینسی خیلی مسخره ان
یه مشت آدم سفید و سیاه دور هم لبخند زنان یا در حال جلسه ان یا در حال یه بحث سر یه چیزی خیلی جالبن
سلام
چند روزی هست که دارم فکر میکنم چقدر نسبت پولی که میگیریم به مسئولیتی که در برابر پروژه داریم تو کار مهندسی کم هستش، برای مثال تدریس یک نرم افزار یا یک میکرو کنترلر صرفا مسئولیتش تو زمان تدریس هست و بعد اون اصلا مهم نیست، شما هم چیزی رو نمیتونید اشتباه درس بدید اصولا... بدتر از اون تدریس درس هست، که هیچی دیگه خودتون فکر کنید.
---------------------
معمولا یه متن هایی مینویسم ولی انتشار نمیدم، این ازونا بود
ولی امروز کامل میکنم و مننتشرش میکنم
البته ممکنه ربطی نداشته باشه به موضوعی که میگفتم ولی راجع به مسئولیته
نمیدونم چقدر واست پیپش اومده مشتری باشی... فکر کنم تا حد خوبی پیش اومده،
مشتری در برابر سوپر مارکت
مشتری در برابر استاد یا معلم و دبیر
مشتری نونوایی و کترینگ ها
و ...
خیلی وقت ها میشه که کیفیت محصول و یا خدماتی که بهت میدن خوب نبوده و یا نسبت پولی که اززت گرفتن به نسبت خدمت یا محصول نا عادلانه بوده ... خب واکنش ما اغلب شاید درگیری زبانی و بحث با شخص باشه...
خب حالا جا عوض
فرض کن که ایندفعه شما فروشنده یا ارائه کننده خدمت هستی ، اکثرا برقی ایم کسایی که میایم اینجا به جر یه سری آی تی که میان و ... (:) رییس ما ان) مثال پروژه ای میزنم
خب برای ملموس تر شدن فرض کن یه پروژه گرفتی از کسی، 3 حالت وجود داره
1- خودت میخوای انجام بدی کاملا
2- کسی پروژه رو گرفته و تو رو برای کمک اورده
3- پروژه واسه خودته و کسی رو اوردی کمکت کنه
حالت اول که تکلیف معلومه معمولا استرس متوسطی داره و خوب هم انجام میشه
حالت سوم خیلی دهن صافی داره ، چون باید یکی دیگر رو هم مدیریت کنی و از نظر استرس سخت تره ولی فشار کاری کمتره
میمونه حالت دوم:
مشکل اصلی اینجاست
مشکل حس نکردن احساس مسئولیته که دهن بالاسری رو صاف میکنه چرا اینجوریه؟
چرا حس میکنم وقتی یه نفر دیگه مسئولیت رو دوششه هر اتفاقی می افته گردن اونه و من هر لحظه میتونم بپیچونم؟ میتونم پیگیری نکنم کارایی که ه من مربوطه ولی باید از کانال بالاسری رد بشه؟
فقط کافیه هر کاری بهم سپرده میشه رو مال خودم بدونم
همین دیگه این متن بی سروته به پایان رسید! راستش خیلی نتونستم شاخه هاش رو پر کنم... حیف
حالا سوال اینه ، واقعا تا اینجاشو خوندی یا اومدی ببینی تهش چی میشه؟!