دیالوگی
- ۰ نظر
- ۱۴ دی ۹۶ ، ۱۵:۱۴
سلام
شماره فکس دوستتاتون رو بگیرید کم کم نیاز میشه. داشتم با حسن حرف میزدم یهو وی پی ان قطع شد و هر چی وی پی ان دیگه دانلود کردمم کار نکرد.
....
حسن اگه اینجا رو میخونی بگم که تو ظرفیت برابر وقتی پکیج خازنه بزرگتر میشه ESL و ESR اش بیشتر میشه و تقطه رزونانسش به DC نزدیک میشه. پس پکیج کوچیک همیشه بهتره و اونی که اونجاس احتمالا ظرفیتش خیلی زیاده یا ازوناییه که یه بار برات فرستادم تو یه کاناله وارد کرده بود تو هیستوری تلگرامتو بگرد و یا همون ترمینیشنه سافت هه است
سلام
داشتم توی 9گگ میچرخیدم که دیدم یکی نوشته این فیلم خوبیه.
دانلودش کردم هفته ی پیش ولی حس و فرصتش پیش نیومد که ببینمش
امشب دیدم و در توصیفش واقعا موندم. موقعی که داشتم دنبال عکس میگشتم برای پست دیدم که همون طور که میبینید نوشته Weird & Funny
فکر کنم دقیقا بهترین توصیف همین باشه.
من به جز این فقط توی یک فیلم دیگه داشتم بالا میوردم پس به لحاظ تاثیر گذاری خیلی خوبه.
انتظار داستان و پایان معنی داری هم نداشته باشید خیلی. مثل بقیه فیلمایی که رایان رینولد بازی کرده.
بشدت حال بهم زنه ولی دیدنش میارزه
سلام
وبلاگ نیکولا چی شد تعطیل شد ؟!
.........
دقت کردید چقد جالبه مسئولین بعضیاشون طلبکارن؟ انگار کس دیگه ای در مقام مسئولیت هستش و اینا ازش مطالبه دارن. حتی بالاترین مقام های کشور هم بعضی وقتا ازین جوکا میگن.
...........
بیخیال اینا. چند روز پیش یکی از بچه های مکانیک یه مکانیزمی بسته بود که یه جاییش یه لودسل داشت. من مداری که قبلا زده بودمو تست کرده بودم رو وصل کردم دیدم که عدد خروجی اصلا ثابت نیست و یدونه یدونه هر چند ثانیه زیاد میشه.
حالا با کلی تست مشخص شد که تکیه گاه لودسل چون پلکسی بوده وارتجاعی اینجوری میشده. فکر نکنید پلکسی چرت بودا یک سانت ضخامتش بود. خلاصهباکلی پیچ و محکم کردن مکانیزم و پیچ کردن پلکسیا به هم و محکم کردن تکیه گاه خروجی پرفکت شد.
...........
سلام
ملت دارن مملکت رو عوض میکنن(یا سعی میکنن) دغدغه من اسنکه :/
سلام
کاری که توی بانک پاسارگاد مراحلش اینه :
۱- شماره گرفتن
۲- نشستن
۳- یه درخواست تغییر رمز دادن و فرم رو پر کردن
۴- ۳ دقیقه بعد گرفتن رمز جدید
توی بانک ملت روالش مراجعه به نزدیک ۵ نفر و پر کردن یه فرمی که فیلد های ناقصی داره و ۴۰ دقیقه الافی داره
فرق دولتی و خصوصی؟
----------------------
بیخیال این
امروز بعد ۵ سال رفتم صادقیه اسنک بخورم. خیلی هوس کرده بودم و تعریفش رو شنیده باشید یا نه رو نمیدونم ولی خیلی اسنکای خوبی داشت.
یه کانکسه که سر تا پاش رو با غلط گیر و ماژیک و .. یادگاری نوشتن و اسنک های پر و با کیفیتی داشت.
امروز با کلی ذوق رفتم و رسیدم اونجا ۱۰ تا دختر دبیرستانی جیغ جیغو و لوس، گند زدن به حالم. هر کدومشون گرفتن یه اسنکش و سس زدن بهش ۲ ۳ دیقه طول میکشید و همشم داد و بیداد میکردن.
خلاصه گند زدن به حالم. و برگشتم رفتم دانشگاه چون به این زودیا نوبتم نمیشد.
یه قسمت زیادی از دبیرستان رو اونجا بودیم یادش بخیر.
----------
بهتر ازین عکس از اون اسنکاش چیزی پیدا نکردم
----------
قسمت بشه دوباره برم...
سلام
از چالوس براتون مینویسم
دیشب ۱۲ تو پژوهشگاه خوابیدم و ۴ قرار بود بیان دنبالم دستگاهو ببریم برای نصب
گفتم ۳.۳۰ بیدار بشم قطعا حسرت خواب میخورم برای همین یه آلارمم ۲.۳۰ گزاشتم که بیدار شم خوشحال شم و بخوابم یه ساعت دیگه.
خلاصه ۳.۳۰ هم به زور بیدار شدم و شب هم پنجره رو باز گزاشته بودم که گرم و جذاب نباشه خواب. خیلی سخت بود
جمع کردم بساطو و رفتیم شهریار یکی دیگه رو برداشتیم و رفتیم مسیر چالوس
همون اول راه یه ماشینو دیدیم که سپرش یه ورش تو کوه بود یه ورشم قر شده بود. جلو تر یه ماشین دیگه هم پیچیده بود و سپرش ...
ماشین رو بردن نزدیک ماشین اولیه و توش چند تا خانوم بودن و تو شوک بودن این دو نفری که اومده بودن دنبالم پیاده شدن رفتن مثلث راهنما و ... رو گزاشتن کسی بهشون نزنه بعدش راه افتادیم و کمربند رو سفت بستم!
به ضرب و زور خوابیدم تا ساعت ۹ که رسیدیم نزدیک جایی که سیستم تصفیه بایدنصب میشد. یه املت و چای زدیم و رفتیم.
اونجا متوجه شدم که بله. کشتار گاه گاوه اینجا. فاضلابشونم خون آبه :(( اه
چند بار از بوی تعفنش داشتم بالا میوردم ولی خوشبختانه یه چفیه اورده بودم و یکم عطر زدم بهش و بستم به صورتم و خوب شد.
دستگاهو تست و نصب و راه اندازی کردیم و این عکسه هم نتیجه کارش
البته دستگاهه ما منبع تغذیه ی سیستم تصفیه بود. کار خاصی تو تصفیه اش انجام ندادیم. اون دوستان دیگه سیستم رو برپا کرده بودن ولی بخاطر اشتباهی که تو یکی دو تا پست قبل گفتم کار نمیکرد.
یه چیزایی هم در مورد نحوه سر بریدن گاو به روش سنتی فهمیدم که درک میکنم چرا ملت گیاهخوار میشن اه. بخوام خلاصه بگم میشه گفت زجر کش میکنن حیوون رو.
حالا پوینت قضیه اینجاس انقد موضوع برای کار کردن٬ کار تو کثافت خونه های مختلف با بو های مختلف به ما افتاد :)) به قول معروف نونمون تو فاضلابه
سلام
سوال من اینه که آیا این اشخاصی که تو ادارات دولتی کار میکنن میدونن
۱. اگه کارمون بهشون گیر نبود
۲. حمل یه کلت با صدا خفه کن و چند تا تیر ناقابل آزاد بود
۳. کشتن خیلی جرم بزرگی نبود
....
.......
شایدم میدونن برای همین انقدر گرفتار کاغذ بازیمون میکنن!