معنی زندگی
سلام
چند وقتی بود که داشتم به زندگی فکر میکردم. زندگی چیه؟ هدفش چیه؟ و الان همه چیز برام معنی داره. میدونم دقیقا چه خبره. مینویسم براتون، شاید موافق باشید شاید نباشید.
اول با چیزای بیسیک شروع میکنم.
چه موقعی احساس خوشحالی میکنیم؟
موقعی احساس خوشحالی میکنیم که چیزی رو دوست داشته باشیم. این دنیا هم یه جگری ساخته شده که انواع خیلی زیادی از دوست داشتن رو میشه توش تجربه کرد.
یک مدل دوست داشتن، دوستی بین دو نفره
یک مدل دوست داشتن کمک کردن به بقیه است
یک مدل دوست داشتن دوست داشتن یه دختر/پسر به حالت رمانتیکه
یک مدل دوست داشتن دوست داشتن یه هدفه. یه هدفی که تو زمان گزاشتیم و میخوایم بهش برسیم.
یک مدل دوست داشتن دوست داشتن فرزنده
یه مدل دوست داشتن، دوست داشتن یه گیاهه که کاشتیم.
یک مدل دوست داشتن دوست داشتن یه خداست.
و خیلی مدلای دیگه
اینا همشون چیزای مثب این دنیا اند و میتونیم قبول کنیم که هر کسی که چیزی مخالف اینا رو داره ناراحت حساب میشه. پس اولین درس اینه که کارای خوب و مثبت رو بدونیم چی هستن و هر لحظه خودمون رو بررسی کنیم ببینیم این کاری که میکنیم باهاش خوشحالی میاد یا نه.
کسی که بتونه تمام این چیزا رو داشته باشه، میتونه درکی از صفت مهربانی خداوند داشته باشه. که رحمانیت و رحیمیت خداست. که به ترتیب یعنی چیز مثبت رسوندن به همه و به اشخاص خاص.
.....
بزارید یکم دقیق تر ببینیم ماها چی هستیم.
اگه بخوایم واقع نگرانه بررسی کنیم، ماها یه سری حیوون هستیم که یه فرق خیلی زیادی با حیوون های دیگه دارن. ما ها consciousness داریم. من اسمش رو میزارم روح خدا. اثبات های زیادی هم دارم که روح وجود داره. همین که میتونیم out of body experience انجام بدیم و کامال های انرژی تو بدن وجود دارن و چیزای دیگه، خودش دست رد به همه ی دیدگاه های متریالیستی میزنه. پس روح وجود داره و اسم این روح رو میشه کانچسنس گزاشت یا خدا.
برای این که یکم از جلوه های دیگه ی رفتار خدا ببینیم، میخوام یاد آوری کنم که خدا هیچ محدودیتی نداره به لحاظ ابعادی ولی به خاطر این که بتونه ما رو با صفات خودش آشنا کنه، قید سه بعد رو برای این دنیا گزاشته و یه جورایی قسمتی از روح خودش رو اینجا اسیر کرده. کسی که هرچیزی ازش بر میاد اومده این لطف رو کرده و خودشدرو محدود کرده بخاطر ما!
هدفمون چیه حالا؟ هدفمون اینه که ما ها بتونیم شبیه خدا بشیم. ماها بتونیم زندگی ای بسازیم که وقتی که ابتدا و انتهای بعد زمان رو روی هم میزارن و این زندگی رو میزارن توی دستامون، نگاهش کنیم و ببینیم چقدر قشنگه.
هدف اینه که از این زندگی، از این صفحه ی خالی، بهترین نقاشی ممکن رو بسازیم.
هر تصمیمی تو زندگی یه تیکه از این نقاشیه. عشق ورزیدن، بزرگی کردن، تواضع کردن، چیزای دیگه هرکدوم میشن یه گل خوشگل تو این نقاشی.
وقتی که این عمر تموم میشه این تابلو رو که توش تک تک ثانیه های زندگی نقش های قشنگ یا زشت توش درست کردن رو دستمون میدن و میگن این ثمره زندگیته.
این چیزی میشه که میزاریم روی قلب روحمون و جذب روحمون میکنیم و کاری میکنه که تا حدی شبیه خدا بشیم. حالا هرچقدر توی این جسم زیبا زیبایی بیشتری داشته باشیم، روحمون قابلیت های بیشتری پیدا میکنه و هرچقدر سیاه تر باشه. روحمون زشت تر میشه.
درخت خیلی چیز مقدسیه. هر جا رو نگاه کنیم درخت ها و میبینیم. حتی روی خود یه درخت، وقتی از بدنش میریم بالاتر هر کدوم از شاخه هاش یه درخت کوچیکن. رو خود درخت.
انسان ها هم یه نوع درختن.
تو جامعه انسان ها خانم ها بدنه درختن و مرد ها روحی هستن که باعث زنده موندن اون درخت میشه. از خانم ها جوونه های زندگی بوجود میاد و مرد ها هم باعث حفظ و بوجود اومدن اون زندگی میشن.
طبیعت یه جوری ساخته شده که این دوتا سمبل رو به هم جذب کنه. عموما مرد ها قدرت دارن و تشنه ی زیبایی اند و زن ها زیبایی دارن و قدرت جذبشون میکنه. اینجوری به همدیگه جذب میشن.
مهم اینه که بدونیم یه فرقی با درخت داریم، ما ها به تنهایی درختمون ناقصه و نیاز داریم نیمه ی ناقصمون رو پر کنیم. و بعد این که یه نفر اونجا قرار گرفت باید باید باید باید به اون نفر انرژی بدیم. چون یه زن و مرد یه ارگانیسم میشن و لحظه ای که هر کدوم به اون یکی صدمه بزنه، به خودش صدمه زده.
بعد سال های این درخته جوونه میزنه و مینی درخت های کوچیک ازش در میان و زندگی ادامه پیدا میکنه ولی چیزی که مهمه اینه که وقتی به چروک های روی بدنه این درخت نگاه کردیم، وقتی پیر شدیم، باید یه جوری باشن که افتخار کنیم به تک تکشون. چون هر چی بوده تابلوی زندگی خودم بوده.
ماها مسئولیم. ماها مسئولیم در قبال خودمون در قبال بقیه درخت ها. اگه درخت کسی نیاز به چیزی داره و از ما کمک برمیاد، باید بهش کمک کنیم. این دنیا طوری ساخته شده که کسی از دادن به بقیه چیزی ازش کم نمیشه. موقتا کم میشه ولی تو زمان بیشتر از اون براش برمیگرده.
هرچیزی که تنفر ایجاد میکنه اشتباهه. ما ها حق داریم اگه تنفر دیدیم در برابرش از خومون دفاع کنیم ولی هر کسی رو که دیدیم داره تنفر ایجاد میکنه، بدیهی باید باشه برامونه داره زندگی خودش رو خراب میکنه. هیچ کسی از تنفر زیبایی ندیده. کسی که تنفر داره درخت زندگیش مسموم شده و یا باید کاری براش بکنه یا متاسفم.
هرکاری باید یه هدف داشته باشه. اگه داریم پول در میاریم که یه کاری کنیم بقیه حس بد کنن، تو تابلو زندگیمون داریم چیز زشتی نقاشی میکنیم. اگه داریم پول در میاریم که به بقیه کمک کنیم، کار مقدس و قشنگیه.
در نهایت موقع مردن، میدونید چی بیشترین درد رو داره؟ این دنیا رو miss میکنیم. لمس کردن رو. دیدن رو. شنیدن رو. قدم زدن روی چمن رو. توی فضای محدود بودن رو میس میکنیم. چیز قشنگیه برای خودش. مثل بچه ای که تو شکم مادرش بودن رو میس میکنه. بعد مرگ پشیمون نیستیم که چرا دیگه تو این ابعاد محدود نیستیم ولی خب خاطره است.
- ۲ نظر
- ۲۲ مرداد ۹۸ ، ۱۸:۲۰