نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۸۴۰ مطلب با موضوع «عمومی» ثبت شده است

جالب

چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۵۳ ب.ظ

سلام

تاحالا فکر نکرده بودم چقد میتونه جالب باشه که خواب مادربزرگ خدابیامرزم رو ببینم و ازش بپرسم که چرا انقد کم به خوابمون میاد و اونم جواب بده که من زیاد به خوابتون میام شما ها یادتون نمیمونه...

خیلی میخواستم راجع به خواب دیشبم بنویسم ولی خب یه چیزایی هست که نمیشه خیلی راحت به زبون اورد... 

  • ظریف

آکادمیک

چهارشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۱۴ ب.ظ

سلام

با دکتر ع. داشتم صحبت میکردم و نقل قول حرفش :

داشتیم با یکی از اساتید هیئت علمی صحبت میکردیم گفت که ما کاری که بلد باشیم رو انجام میدیم و چیزی که بلد نباشیم رو درس میدیم :)


  • ظریف

یکم ورزش

دوشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۵۱ ب.ظ

سلام

بخاطر درس تربیت بدنی که استادش یکم گیره و همچنین یکمم برای خودم ، میخواستم یه برنامه ی ورزشی رو شروع کنم ..

امروز نشد صبح زود برم برای همین ساعت 9 رفتم بیرون دوییدم یه 800 متر و یه ده دقیقه روپایی زدم دیدم تو ریه ام انگار اسید ریختن. واقعا خیلی بد بود نمیشد نفس کشید برگشتم خونه و حدود 1.5 ساعت سرفه میکردم.

واقعا این تهران هواش مثال زدنیه ها..


اگه وارونگی هوا نباشه یا تا قبل 6:30 میشه رفت بیرون برا ورزش یا هیچی وارونگی هم که باشه که کلا نفس کشیدن معمولیم مضره


  • ظریف

15 خرداد

پنجشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۳۱ ب.ظ


سلام

امروز رفته بودم لاله زار ، منبع تغذیه 7.5 ولتی 25 آمپری بگیرم که 20 آمپری گیرم اومد. بازم خدا رو شکر 7.5 ولتی بود تو بازار چون اگه نبود واقعا کارم سخت میشد. بهر حال خوبه دیگه خدا رو شکر.

بعدش دیدم هوا جالبه قدم زدم  از لاله زار برم به سمت توپ خونه که بعدش سعدی ببینم چه شکلیه. واقعا جای جالبی بود سعدی این جاهایی که چیزای مکانیکی میفروشن رو واقعا دوس دارم. بعد همینجوری قدم زدم به سمت پایین و رسیدم تهش که وسطای ناصر خسرو میشد. اونجا صحنه جالبی دیدم.

یه آقایی که اصلا سر و وضع جالبی نداشت و دستای کارگری داشت نشسته بود زمین داشت یه نون بربری و خامه میخورد. یه گربه پشت سرش بود ، این یه لقممه خودش میخورد یه لقمه برا گربه هه میگرفت. براشم کم نمیزاشت. خیلی جالب و زیبا بود برام. داستانای این شکلی چند تا شنیده بودم ولی خب دیدنش خیلی تاثیر گزار بود. 

ازون جا ادامه ی ناصر خسرو رو رفتم پایین تا 15 خرداد. بافت جالبی داشت مغازه ها و معماریش. تو خیابون 15 خرداد یه چیز خیلی جالب باز دیدم.

بازار دلالی ارز!

حدود 30 نفر آدم جمع شده بودن همشون گوشی و هندفری داشتن و مثلا یکی داد میزد 100 تا فلان قد میفروشم یهو دو نفر داد میزدن میخرم و یه همچین مدل معامله هایی میشد. بعضیا هم داشتن اینور اونور جدی زنگ میزدن و ... یه آقایی بود به اینا چایی میفروخت ، پرسیدم ازش این چیه گفت دلاره ... خیلی جالب بود در نوع خودش. یه سریاشون هر یه ثانیه چک میکردن قیمتو خرید و فروش میکردن. کله گنده ها میرفتن بالای سکو وای میستادن پایینم بقیه بودن

عکس بالا یه قسمت این بازاره چون نمیدونستم چقد حساسن، نشد از همشون عکس بگیرم. 

  • ظریف

اون موقع

شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۲۳ ب.ظ

سلام

یکی میگفت اون موقع میفهمی چه زندگی کسالت باری داری که کسی ازت میپرسه ، خب اوقات فراقتت رو چی کار میکنی؟ 

:)


  • ظریف

ثبت تاریخ

جمعه, ۲۸ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۲۶ ب.ظ

سلام

این روز ها مصادفه با تولید اولین محصول یکم رسمی آزمایشگاه که یعنی به صورت پروژه ای نبوده و واقعا میخواد محصول بشه.

امشب حسن و آقای مرسلی داشتن برد ها رو تو جعبه میچپوندن و ایشالا فردا تقریبا تمومش میکنن...

کسایی مثل دکتر داور پناه واقعا کم اند. امیدوارم جامعه نخوردشون و در واقع خدا حفظشون کنه.

به حسن و علی.س و بقیه ملت تبریک میگم.


  • ظریف

نقل قول

چهارشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۴۷ ب.ظ

سلام

کسایی که منو از یکم نزدیک تر میشناسن میدونن خیلی به 9gag علاقه دارم

همون طور میدونید یا نمیدونید شعارش اینه

9gag: your daily source of fun

ولی توش خیلی وقتا یه چیزای خیلی ناراحت کننده هم پیدا میشه. یه کامنتی بود شاید چند هفته پیش خونده بودم. امروز خیلی تو ذهنم بود گفتم بنویسم.

ترجمش میشه:

من مادرم رو چند وقتی هست از دست دادم. بعضی وقتا که خیلی دلم براش تنگ میشه گوشیش رو برمیدارم و به خودم پیام میدم:

کجایی؟

یا اتاقت رو مرتب کن.

یا غذا خوردی؟


خب گند زدم به شبتون ولی فکر کنم ارزشش رو داشت. 

خوش باشید

  • ظریف

brace yourself

سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۴۸ ب.ظ

سلام

به اون یک ماه از سال که آخرش چشمم از بی خوابی قراره در بیاد نزدیک میشیم

دکتر ع میخواد رله هه تموم بشه کامل 

میان ترم دارم

آقای ا کارش داره شروع میشه دوباره

ف منتظر من است که برم برنامش رو بنویسم

آقا ح داره فرصت کارش تموم میشه

آقای ث امیدوارم فرض کنه من زنده نیستم دیگه

دکتر آ میان ترم میخواد بگیره و همچنین هم ورک میخواد ، باید سوال دربیارم و سر کلاس TA برم

و پروژه کارشناسیم هم دوس داره بازی در بیاره

کارای پذیرش هم که به سلامتی رو هواس


ولی خب در کنار این ها چیزای خوبی هم هست : 


یه سایت جالب یافتم که یه بنده خدایی یه سری کمیک توش میزاره که دقیقا حال دانشجو ها رو توصیف میکنه بعضیاش واقعا انقدر دقیقه که از خنده بهشون کف سایت پخش شده بودم. هیلتر شکن نیاز است البت، اون البته مارو فیلتر کرده 

اینم لینکش


و مثلا حسن این هفته تو آزمایشگاه چند تا سیبزمینی خریده بود و شستیمشون تو اجاق مایکرویو آزمایشگاه گزاشتش و پختن و روش کره و سس فرانسوی و آبلیمو زد و واقعا در یک کلام میتونم بگم پرفکت شده بود. واقعا عالی بود.


یا مثلا امروز حدود 0.5 کیلو بست کمربندی زدم به سیم های دستگاهی و خب از یه وضع آشفته بازار به یه چیز قابل فهم در اومد که خب خوبه..

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------


جالبه که بدونید ترانس هایی که به طور معمول بیرون میفروشن در صورتی که توی رطوبت قرار بگیرن مقاومت زیادی بین اولیه ثانویه دیگه ندارن به خاطر این که طی ساختشون یه قسمتی از سیم لاکی لخت میشه و با یه کاغذ روش پوشونده میشه و سیم میخوره بهش میاد بیرون و اگه کاغذ خیس بخوره جالب نمیشه. به قول اون چیزه که یادم نمیاد دکتر د. learned it the hard way.


--------------------

در پایان یکی از این meme هایی که خیلی دوست دارم این Brace yourself هه واقعا یه جاهایی حق کلام رو میگه (اگه دنبال کننده مم ها هستید درک میکنید چی میگم...) 

  • ظریف

online

جمعه, ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۰۴ ب.ظ

سلام

امروز حسن زنگ زد به یه خانم چینی که مسئول خدمات پس  از فروش یه شرکتی بود و من حرف زدم. واقعا حس جدیدی بود تا حالا با کسی که فقط میتونم باهاش انگلیسی حرف بزنم و جور دیگه ای نمیفهمه صحبت نکرده بودم ! سخت بود واقعا کنترل اوضاع البته من خب یکم زیادی استرسی ام و خیلی سعی میکنم همه چی رو با هم کنترل کنم شاید یکی دیگه که خیلی براش مهم نبود راحت تر حرف میزد. ولی خب در نهایت اوکی شد :) خلاصه تجربه جالبی بود.

  • ظریف

برنامه ی هفته

شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۵۷ ب.ظ

سلام واقعا برنامه ی هفته ی من همیشه همینه

از سه شنبه شروع میکنم:

سه شنبه: خب 1000 تا کار دارم ولی چون کلاس ندارم نمیرم دانشگاه و تا 11 میخوابم

چهار شنبه: بهترین روز هفته است چون میدونم فردا و فرداش تعطیله پس کلی وقت هست و اون 1000 تا کار رو میندازم عقب

پنج شنبه : دیگه جمعه اوکیش میکنم

جمعه : تا شب لفتش میدم و شبش میگم عجب غلطی کردم این چند روز هیچ کاری نکردم

شنبه : همه ی کار ها رو سعی میکنم با هم شروع کنم

یکشنبه: حتی تا 1 - 2 شب بیدارم

دوشنبه : جنازه 

سه شنبه : خب 1000 تا کار دارم که تموم نشده ولی چون کلاس ندارم نمیرم دانشگاه و تا 11-12 میخوابم :|


آخه نمیدونم یه نفر آدم چند بار باید تو یه چاله بیفته که آدم بشه

امیدوارم هیچکی اینجوری بی برنامه نباشه

  • ظریف