نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/mahdi.tu.ra

Drafts from a drifter/ English
ticheart.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

خودسنجی

دوشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۵۷ ق.ظ

سلام 

چند وقتیه تو دانشگاه یه سری چیزا رو خیلی بررسی میکنن 

مثلا

1-دولت بخاطر یه سری کاراش که در لحظه بررسی کنیم میبینیم بعضا خوب نبوده

2-پیمان شکنی آمریکا و این که کلا زیاد پای حرفش نیست

و یکی هم خودم اضافه کنم که تجاوزات اسراییل و بعضی کشورا مث عربستان و ... 

ما (من و بالاخص دوستان) هم کم پیگیر این مسائل نبودیم چون کنتور که نمینداخ به قولی. 

تا این که اومدیم خودمون یه کاری که به نظر درسته بکنیم؛ موفق به فعالیت های زیر شدیم:

 به خاطر عدم توانایی مدیریت مدیر گروه یه سری اتفاقا افتاد که در ادامه میگم

برای یه کاری مجبور شدیم وسایل یه نفر رو جابجا کنیم شخصی که جابجا میکرد نمیدونم به چه دلیلی به طرف نگفت و خودش به صورت خودجوش وسایلشو برد یه جای دیگه که چند کیلومتری با دانشگاه فاصله داشت

حالا اون شخص هم از اون مسووله در قباله پرداخت یه پولی اجازه گرفته بود که وسایل اونجا بمونه بهیچ وجه قرار نبود جابجا بشه. پس تا همین جا یه عدم مدیریت و یه نقض پیمان خودمون داشتیم :)

وسایل اون شخص به صورت یهم ریخته جمع شده و الان نصفش یه جاست نصفش یه جا دیگه و چند روزی طول میکشه به حالت پایدار خودش برسه

و این جا هم یه تجاوز به حریم افراد داشتیم و یه مردم آزاری

خیلی نگران اون شخص نباشید یه جورایی موضوع رو باهاش حل کردیم که راضی باشه ولی داشتم به این فکر میکردم که حرف زدن خیلی آسونه خیلی آسون تر از اون چیزی که بشه فکر کرد ولی تو عمل که آدم میخواد یه کاری رو انجام بده سخت ترین کار دنیا رعایت اخلاق و این چیزاس با یه خریت ساده یه دو نفر و نصفی آدم دهن یه بنده خداییی آسفالت شد دیگه همین...

بهتره قبل حرف زدن راجع به دولت درباره مدیریت مملکت بیایم ببینیم تو گروه خودمون چرا نمیتونیم مدیریت کنیم

قبل از این که بگیم آمریکا پیمان شکنه ببینیم چرا یه عهد به این سادگی رو نتونستیم نگه داریم

قبل این که به عربستان و اسراییل بگیم چرا متجاوزی ببینیم که چرا حتی حریم یک نفر رو نمیتونیم حفظ کنیم چه برسه به یه منطقه و کشور 

چند ساعته دارم فکر میکنم 11 تا 12 که موضوع رو فهمیدم کاملا عصبی بودم و اصلا نمیتونستم بفهمم چی شد از 12 تا الان که 1 باشه هم فقط به همین فکر میکردم ... خیلی عجیبه خیلی

  • ظریف

دانشکده فیزیک

پنجشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۰۹ ب.ظ

سلام

چند روز پیش برای یه کاری با بیژن رفتیم دانشکده فیزیک و چیزای جالبی دیدیم. مثلا یکی از استادا تو اتاقش یه نیمچه اتاق داشت که توش پر هویه قطعه و ... بود یا این که تو یکی از آزمایشگاه ها 3 نفر داشتن یه لپتاپ باز میکردن درستش کنن. اینا کسایی هستن که ما بهشون میگیم علوم محض بعد تو دانشکده خودمون تو اتاق 95% استادا ماکزیمم چیزی که پیدا میشه 4 تا پایان نامه با 0.5 متر اسم و به قول بیژن چند تا مجله اسپکتروم IEEE هست تو 80% آزمایشگاه ها هم یه محیط گرم و صمیمی با کلی کامپیوتر که روشون ممکنه یه سیمولیشنی چیزی ران باشه .. به خودمون میگیم علوم فنی

فاز چیست؟

  • ظریف

تجربیات گرانبار

يكشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۴۸ ق.ظ

سلام

دیروز دوستم داشت راجع به تجربیات گرانبهاش در رابطه با n تا دوست دختر قبلیش که داشته میگفت که چی کار کنی بهت خیانت نکنن و چجوری برخورد کنی و با کی دوست بشی میون این همه تجربیات ارزشمند، تو دلم داشتم میگفتم که واقعا تو به این هرزگی دوست داری دختری گیرت بیاد که مثلا به قول خودش بهت خیانت نکنه!؟ چقدر سطح انتظارات بالا رفته ...! 

جا داره سال روز ولنتاین رو هم به این مدل دختر پسرا تبریک بگم :) موفق باشید ... امیدوارم... 

  • ظریف

خازن شیلد

چهارشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۰۵ ق.ظ

سلام

خیلی همیشه فکر میکردم شیلد برای سیم خیلی خوبه و میتونه با کم کردن نویز مثلا به انتقال راحت تر سیگنال کمک کنه..

تا این که دیشب که داشتم سعی میکردم یه سنسور دمای lm75 رو راه بندازم ...

اول اومدم فقط یه سیم کوتاه 30 سانتی زدم بهش و دیدم کار میکنه 

بعد برای این که قرار بود در فاصله 1 متری مدار قرار بگیره یه سیم شیلد دار 4 رشته خریدم و سرش کانکتور زدم و زدم مدار. پروتوکل مدار i2c بود.

دیدم کار نکرد کلی باسیم ور رفتم و بوق چک کردم ولی خبری نبود.

یه سرچ کردم دیدم یه جایی نوشته i2c حداکثر طولش میتونه 1 متر باشه باز کردم و چیزا جالبی نوشته بود.

قضیه ازین قراره که چون باس i2c ذر حالت 1 شدنش توسط مقاومت های پول آپ درایو میشه باید به ظرفیت خازنی مسیر توجه کرد.

برای مثال اگه پول آپ ها 10 کیلو (که به صورت تیپیکال همینه) باشن، و سرعت 100 کیلو باشه، باید حداکثر زمان رایز پالس کمتر از 10 میکرو ثانیه باشه تا پالس حس بشه اونور که میشه اینجوری حساب کرد

یه مدار RC داریم  میخوایم مثلا تو 0.1 اون زمان برسه به ولتاژ نهایی

5RC=1us

C=1/50000us

که میشه کمتر از 20 پیکو فاراد که واقعا چیز کمیه...

در واقع سیم باشیلد من حدود 300 پیکو خازن داشت و داشت کاملا سیگنال رو نابود میکرد...

همین شد که رفتم سیم بدون شیلد خریدم که اونم بگیر نگیر داره و تصمیم گرفتم که از راه درستش که استفاده از یه پروتوکول مقاوم مثل RS485 هست میکروم رو به سنسورا وصل کنم.. البته با این اوصاف باید یه برد دیگه برای هر سنسور زده بشه و ...

تجربه خوبی بود همیشه شیلد خوب نیست..!

یه جایی هم نوشته بود مردم به اشتباهاتشون میگن تجربه که کمتر احساس سوزش کنن :)

  • ظریف

انتخاب

شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۳۴ ق.ظ

سلام 

انتخاب فرد نامناسب برای یه کاری باعث میشه هم خودش اذیت بشه هم بعد 3 ساعت ور رفتن و عیب یابی کارش به این نتیجه برسی که خودت کار رو انجام میدادی بهتر بود. و تا صبح مجبور باشی بیدار بمونی...

  • ظریف

خوشحالی های الکی !

جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۰۶ ق.ظ

سلام

همیشه سعی میکنم چهار شنبه شب ها برای خودم و احیانا یه سری دوستان یاداوری کنم که خوشحال باشم و باشن چون فرداش روزی هست که تعطیله و فرداشم تعطیله ! خیلی حال میده

این هفته که یادم رفت یاداوری کنم برا خودم بجاش امشب رو خوشحالی میکنم چون فردا تعطیله!

تازه ساعت رو باید تنظیم کنم که 2 شب زنگ بزنه و دوباره بخوابم این دیگه تهشه!! 

خوبه دیگه چیزای خوب که همیشه نباید خیلی خیلی خوب باشن...! از چیزای معمولی هم میشه لذت برد!

  • ظریف

شماره چشم

پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۳۷ ب.ظ

سلام

فکر کنم امروز یه 0.5 تا رو شماره چشمم رفت...

بعد از لحیم کردن 31 ای آیسی 64 پایه و 400-500 تا پین از قطعه های دیگه واقعا عددای ساعت رو به زور میدیدم 

خیلی لذت بخش بود

این 31 ای آیسی عزیز


و نکته آموزنده این که من همیشه سر قرار دادن آیسی هایی مثل آیسی بالا سر جاشون مشکل داشتم. روش کارم اینجوری بود که با چسب بلند تر وسطش رو میچسبوندم و بعد جا میزاشتمش و یه جاشو لحیم میکردم و بعد تو نور میدیدم و بقیش رو لحیم میکردم اگه اوکی بود بعد پایه هایی که چسبیده بود رو باز میکردم.

حالا امروز بر حسب اتفاق نور رو از زیر برد تابوندم و اتفاق خوبی افتاد:



جدا از این که خیلی عکسش قشنگه ولی خوبیش اینه که موقع قرار دادن قطعه کاملا پد ها معلومه و خیلی سریع قطعه جاگذاری میشه و خب این خیلی خوبه اصل زمان لحیم که سر قرار دادن قطعه سر جاشه خیلی کم میشه.

  • ظریف

درد دل Vs سوال

يكشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۱۷ ق.ظ

سلام


آدم باید بدونه کسی که باهاش حرف میزنه داره الان باهاش درد دل میکنه یا این که سوال میپرسه.

وقتی که کسی از چیزی پر میشه و میخواد فقط یک شنونده داشته باشه دقیقا فقط میخواد یک شنونده باشیم جلوش یعنی این که نمیخواد تزی در باره ی مشکل پیش اومده یا هر مساله ای که صحبت میکنه بشنوه یا این که سرزنش بشه یا ... . چون خودش انقد به این موضوع فکر کرده و انواع چیزا رو دیده دلش پر شده و میخواد به یکی بگه!! صرفا نیاز به یه همدردی داره تهش .

در مقابل وقتی یکی داره مشورت میخواد و داره سوال میپرسه و ... اصلا دلش نمیخواد وقتی داره حرف میزنه با یه چوب یکی باشیم دلش میخواد بعدش یه چیزی بشنوه و باید حتی شده چرت و پرت هم شده تو چشاش زل بزنیم و بهش یه چیزی بگیم. انتظارش اینه که یه راه حل براش پیدا کنیم.


هیچی خواستم این تفاوت ها رو یه بار برا خودم مرور کنم همین.. چون خیلی وقتا آدم یادش میره فرق این دو حالت رو


پ.ن مجبور شدم برای املای کلمه (درد دل یا دردودل یا درددل!) برم سراغ لغت نامه!

--------------------

یه چند خاطره برای بعدا ها ازین جا ببعد چیزای خاصی نیس راستش فکر نکنم جز خودم کسی راجع بهشون حسی پیدا کنه!

چند هفته پیش یک برد برای یکی طراحی کردم(الان زمستون سال 94 هست) که توش یه sim900 به کار رفته بود اگه یادت نیست اسمای زیر رو ببین شاید یادت بیاد:

آقای رهگذر

آقای آزاد

برد رو خودم مونتاژ کردم و یه نمونه دادم به اینا و کارشو انجام میداد برده. اینا هم برداشتن و دادن PCB این برده رو چاپ کردن متاسفانه PCB ای که بهشون دادم پلیگانش رو شلو کرده بودم که بتونن راحت قطعه ها رو پیدا کنن ولی اینا همینجوری داده بودن برای چاپ بدون پلیگان بخاطر همین خیلی نت های گراند قطع شده بود و ...

دفعه بعدی پلیگان رو خودشون زده بودن و داده بودن چاپ ولی این دفعه رگولاتور برد رو به جای این که lm2576 adj بزنن رفته بودن lm2576 5v زده بودن و خب به دلیل بهم خوردن  فیدبک رگولاتور روی سیم 900 حدود 10 ولت می افتاد و ...

دفعه ی بعدش هم زده بودن ولی خب خراب کرده بودن و بازم سیم 900 سوزونده بودن.


من راستش شک کردم که چرا این آخریه سوخته بود یادم اومد که من زیر سیم 900 رو کلا مس زدم ولی خب این ماژول یه چند تا تست پوینت و ... داره که نباید با مس تماس پیدا کنن. فکر کنم تو برد اول خودم روشون رو پوشونده بودم. این آقای آزاد اومدن و من فایل رو براشون درست کردم و دادن دوباره چاپ و براشون با پوشوندن تست پوینت ها دوباره لحیم کردم. ایندفعه خداروشکر درست کار کرد :)

------------------------

کاظم از یکی یه پروژه ای گرفته بود که با هم انجامش دادیم و البته چیزسختی نبود راستش و تبدیل دو پروتکل به هم بود به نظر خودم سریع ترین کاری بود که تاحالا کرده بودم. جالب بود در نوع خودش شب زنده داری و سریع تر انجام دادن کار ها جذاب بود.

در خلال این کار یکی از یچه های 92 اومد و گفت که میخواد لحیم کاری smd یاد بگیره منم بهش لحیم یه برد رو نشون دادم و گفتم که اینجوریه و برای این که تمرین کنه یه برد خالی دادم بهش و یه نوار مقاومت smd از پلاستیک کشیدم بیرون و گفتم بیا رو این برده اینا رو بزن تمرین شه برات. ایشون نمیدونم چجوری سوء برداشت کرد که کل برد رو بهش گفتم لحیم کن و برداشت و قطعات یدکی ای که برای این پروژه خریده بودیم تا اگه یه وقت چیزی سوخت سریع عوضش کنیم رو لحیم کرد. 

هیچی دیگه ما موندیم و پنجشنبه شب ساعت 9 شب و شنبه هم باید پروژه رو تحویل میدادیم یعنی عملا نمیشد برای خرید اقدام کنیم.

چون قطعات یدکی مون همش پریده بود برای این که قانون مورفی اصلا اتفاق نیفته همه ی برد رو چسب کاغذی و لنت برق زدیم وسیم ها رو همه رو با چسب به میز چسبوندیم و ... و خدارو شکر اتفاق بدی نیفتاد :)

-------------------------

پنجشنبه هفته پیش یکی از جالب ترین روز های زندگیم بود.

ساعت 6 بیدار شدم

ساعت 6:30 رفتم سمت دانشگاه که یکمی برای امتحان بخونم

8 تا 11 صبح امتحان کنترل صنعتی داشتم

11 تا 12 با کاظم و یه نفر دیگه صحبت میکردم.

ساعت 12 به سمت دبیرستانی که قرار بود یه کلاسی توش بزاریم رفتیم با مهدی و حدود 12:50 دقیقه رسیدیم

از 13:10 حدودا تا 14و خورده ای پیرامون مسائل مالی و کلاس ها جلسه داشتیم باهاشون

ساعت حدود 14:30 رسیدم جمهوری و یه ناهار زدم خیلی خوب بود جای شما خالی.

ساعت 15 رسیدم دانشگاه و تا 16 استراحت کردم

16 تا 18:15 لحیم کاری آقای آزاد رو انجام دادم 

ساعت 18:20 تا 20:30 برگه های مبانی رو تصحیح کردم

ساعت 21 تا 24 پروژه کاظم رو تموم کردیم

ساعت 24 و خورده ای تا 3 چند تا فیلم تو آزمایشگاهشون دیدم 

3تا 4-5 رو دوتا صندلی خوابیدم 

ساعت 7 بیدار شدم و 7:30 به سمت خونه رفتم . 

واقعا روز جالبی بود خیلی پر بازده بود کلی کار کردم :))

------------------------


  • ظریف

ویژگی خوب شخصیتی..

سه شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۰۷ ب.ظ

سلام

چون میدونم کاظم دیگه زیاد این ور ها پیداش نمیشه یکمی خواستم ازش تعریف کنم. امیدورام نخونه این متن رو پر رو بشه :)

یه ویژگی خوبی که کاظم داره اینه که مسئولیت پذیره نمیدونم این ویژگی رو چجوری کسب کرده ولی سر ددلاین کار ها که برسه میشینه چند شب نمیخوابه تا کار انجام بشه. خیلی این ویژگی خوبیه. منم اخیرا طی چند شب اخیر با این ویژگیش آشنا شدم.

1- این که آدم بتونه مسئولیت کارایی که میخواد بکنه رو برعهده بگیره و تا آخرش وایسه و سهم خودش رو از کار بدونه.

2- این که بتونه مسئولیت اشتباهاتش رو برعهده بگیره و نندازه گردن این و اون .

به نظرم اینا جزو چیزاییه که تو برنامه آیندم باید برای کسبش یکمی تلاش کنم!


  • ظریف

نگرانش نیستم!

يكشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۴۳ ق.ظ

سلام

دیگه عادت کردم ، ازین نگران نیستم که با سه نفر در یک ساعت قرار بزارم.

چند وقتیه که دقت کردم از هر 10 تا قراری که میزارم با کسی صحبت کنم - کسی با هام صحبت کنه یا ... 3-4 تاش حداقل میفته یه چند ساعت بعد و یا یه روز دیگه .

کلا وقت شناسی و تایمینگ زیاد مهم نیست اصن.

  • ظریف