سلام
به مدلی از خواب گفته میشه که تو اون شما اختیار خودتونو دارید ... و میدونید خوابید
شاید فکر کنید خیلی خوب باشه ولی تا حدی ترسناک بود
من هر دفعه میفهمم خوابم به یه تحریک مثلا درد تو خواب از خواب میپرم ولی این دفعه یه مشکلی بود... نمیتونستم بیدار بشم یعنی تمام کسایی که تو خوابم بودن بهشون گفته بودم که خوابم و دارم خواب میبینم و آخراش با هر ضربه ای حتی نمیتونستم بیدار بشم !! میدونم قدر این خواب رو خیلی ندونستم ولی واقعا نصفه مغزم به این مشغول بود که اگه بیدار نشم چی میشه ... بدتر از همه این که آخراش یادم رفت خوابم...
فکر کنم نولان همچین خوابی دیده بود که سعی کرد اینسپشن رو بسازه !!
کارای چرتی تو خواب کردم :
مثلا یادمه پرواز کردم
سر کلاس دکتر الفت که نیم ساعت بیشتر نگه میداره با صندلی اومدم بیرون:/
چند بار به خودم سیلی زدم بیدار بشم ولی حس میکردم که دردش رو یه جا دیگه دارم حس میکنم )بدن اصلیم(
با کله شیشه یه جایی رو شکستم
آها اینجوری فهمیدم خوابم که جلو آینه حرکت کردم ولی اون که تو آینه بود حرکت نمیکرد فکر کنم قبلا هم اینجوری شده بودم ولی بعد از خواب پریدم از ترس ولی ایندفعه نمیشد بیدار شم و ادامه دادم! هیجانی بود واقعا
هیچی دیگه ساعت یه ربع به 3 هه و من دارم اینا رو مینوویسم
خدا قسمت شما هم بکنه!
--- آها راستی دقیقا مثل اینسپشن بود رفتار مردم ! خیلی جالب بود بجز چند نفری که میشناختم همه :| بودن کلا حتی وقتی کارای عجیب انجام میدادم
--خیلی بد بود که حس میکردم گیر افتادم اونجا ... حس میکردم بدن اصلیه یه اتفاق خیلی بدی براش افتاده که نمیتونه بیدار بشه