نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

Drafts from a drifter/ English
ticheart.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۱۰/۰۲
    ت
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

Kingston بخش اول -- از مونترآل تا کینگستون

يكشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۲:۳۲ ب.ظ

سلام!!

در کمال تعجب با 3 تا چمدون و یک کوله زنده از مونترال رسیدم به کینگستون و ازونجا هم باز هم زنده رسیدم خونه جدید به مدت سه ماه.

اول این که احسان و محسن میخواستن چمدونارو بااتوبوس ببریم تا مگاباس و دیدم هزینه بلیط اونا باخودم میشه 2x6+3 و بهش گفتم بزنه ببینه Uber چقدر میشه. اوبر شد 15 دلار گفتم خب چه دردیه کلی پیاده هم بریم و .. همون اوبر رو گرفتش و بعد ده دقیقه رسیدم. اوبر همون اسنپ خودمونه.

من نفهمیدم چرا بعضی چراغای راهنماشون 4 تا یی بود بجا 3 تا. 

montreal

عکس مونترال

خیلی شبیه تهران بود حقیقتش یعنی مخصوصا قسمت Downtown که شلوغ پلوغ و مرکزیه شهره و دانشگاه Concordia که محسن و احسان درس میخونن اونجاست و محل اقامتشونم اونجاس واقعا شبیه بود. آسفالتا بخاطر برف و بارون های شدید نابود شده بودن و ساختمونا هم تمشون اینجوری که تو عکسه هست بود. ولی مثلا از تفاوتاش رنگ ساختمونا و آدمایی که داشتن برای ورزش کنار خیابون میدوییدن بود که طبق تجربه اگر این کارو تو تهران کسی بکنه قطعا شش هاش رو از دست میده. دوچرخه سوارم بود تو خیابون. خیلی عجیب رانندگی میکردن مثلا ماشینی که من سوراش بودم شاید یه دقیقه کنار فرعی وایساد تا ماشینای دیگه که تهه خیابون اصلی بودن برسن و رد شن. 

 

بعد که رسیدم ایستگاه مگاباس همه تقریبا 1 دونه ساکی چیزی داشتن و من با بینهایت تا چمدون.. بهپیشخون رفتم و گفتم اینا چجوری حساب میشه گفت که 40دلار برای دوتا چمدون اضافه باید بدی و دادم و دو تا رسید داد گفت بهراننده نشون بده.

خلاصه با هزار بدبختی کشوندم چمدونا رو بیرون و سوار اتوبوس کردم. خودمم رفتم سوار شدم.

مگاباس اتوبوساش شبیه vip های خودمونه از بیرون ولی اصلا شباهتی نداره. صندلیاش عادی ان و دو طبقه صندلی داره. توی حرکت وایفای داره و برق برای شارژ گوشی. موقع خرید بلیطم مثلابلیط صندلی جلوی طبقه دوم چون خیلی ویوش خوبه 5 دلار اضافهباید داد یا مثلا صندلی پشت راننده میز وفضای بزرگ داره یکم گرون تره و....

 

عکس مگاباس که خودم نگرفتم تو گوگل بود

خلاصه این که 40 دلار بعلاوه 40 دلار بعلاوه حدود 5 6دلار مالیات سر این جابجایی تو پاچمون رفت. 

رسیدیم و تو راه بغلم یه دختری بود که قیافش حدود 20 25 میخورد ولی بازی هایی که تو گوشیش میکرد به بکه ها میخورد. خلاصه ترسیدم under age باشه و چون قانوناشونو نمیدونیم یهو صاحب پیدا کنه و داستان بشه. اونم شروع به صحبت نکرد البته کلا صدای صحبت دو نفر فقط میومد. پس بی صدا تا اخر مسیر رفتم.

عکس نقشه

حدود 2 3 ساعت توبلیط زمان سفر بود ولی 45 دقیقه بیشتر طول کشید. خیابوناشون شلوغ نبود و لاین رفت از لاین برگشت جدا بود و یه چاله به اندازه 4 5 لاین شاید بینشون خالی بود. نکته جالب تغییر زبون تابلو ها از فرانسوی به انگلیسی توی گذر از کبک به آنتاریو بودش. البته در واقع دو زبونه میشد انگلیسی و فرانسوی.. مسیر هم فقط درختای تازه از زمستون در اومده بود و همه سبز خیلی مرده بودن.

 


 

ویدئو کوتاه از مسیر -- تقریبا همش همینجوری بود -- کیفیت رو اوردم پایین که بیخودی دانلود نکنید چون واقعا هیچی نداره

 

چیز جالب تابلوهای به سمت USA بود تومسیر :)

برای حسن و وحید از دکلای توزیع و انتقالشون عکس گرفتم و چون احتمالا کس دیگه ای علاقه نداره نمیزارمش (اونام خیلی علاقهنداشتن :)) ). ترانسای سر خیابوناشنم استوانه ای بود

کم کم به کینگستون رسیدم و پیاده شدم و چمدونارو گرفتم. و یکم وایسادم بزینم دقیقا چی کار دارم میکنم. هیچ ماشینی نبود و توی ایستگاه هم تقریبا تعطیل بود به دلیل شنبه بودن

سیستم اینجوریه که یه نفر دارن برای خالی کردن بارا از اتوبوس که برای ایستگاهه. و تنها فرد حاضر بود. ازش پرسیدم چی کار کنم من کردیت کارت ندارم و سیم کارتم ندارم گفت اوکیه برو تو تلفن هست. گفتم خب کسی رو هم ندارم :)) گفت نه تلفن مجانیه زنگ میزن به تاکسی. گفتم اهااااا

برداشتم تلفن رو یه صدای خیلیی ضعیف صجبت میکرد و گفتم ماشین میخوام و پرسید کجام و... ولی اسم نپرسید و یکم عجیب بود. منتظر موندم یه ربع دیدم هیچکی نیومد. از یه خانوم و دوتاپسر که تو ایستگاه منتظر اتوبوس بودن پرسیدم این چقدر طول میکشه بیاد گفت نمیدونم حداکثر یه ربع شاید.

دوباره گوشی رو برداشتم و یکی دیگه برداشت و آدرس رو دادم و محل رو هم گفتم و ایندفعه اسمم رو پرسید و اسپل کردم براش و چند دقیقه بعد یه ماشین اومد. 

پرسیدم از ماشینه همونه گفت آره. 

سوار شدم

 

نقشه مسیر ترمینال تا خونه

بسه دیگه ادامه داستان تو یه پست دیگه

  • ظریف

مونترآل

شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۵۰ ب.ظ

سلام دوستان

الان که 5.11 صبح من و 13.41 تهرانه دارم براتون مینویسم

میدونید اولین چیزی که تو مونتراال حسابی میزنه تو ذوق تابلو های فرانسویه شهره. خداروشکر اینجا قرار نیست زندگی کنم! دومین چیزم طعم نوشابه های کوکا کولا بود که یه جوری بود... نمدونم

بخاطر این تغییر ساعت که بهش jet lag میگن اتوماتیک 4.45 صبح بیدار شدم. در حالی که 1 شب خوابیدم.



خونه ی دوتا از دوستام احسان و محسن هستم و دیشب از فرودگاه مستقیم اومدم اینجا. اینام دمشون گرم سنگ تموم گزاشتن و کلی دیشب شام درست کرده بودن و... (با گوشت حلال خدارو شکر) جالبه که میگن دو وعده میخورن غذا! یعنی بهم گفتن جالبه بدونی قراره دو وعده بخوره صبحونه و شام چون اصلا نمیرسی هیچ چیزی درست کنی





توی پرواز از ترکیه تا مونترآل که یه ده ساعتی طول کشید، و هرکاری میکردم تموم نمیشد (شبیه یه شوخی که خیلی ادامه دار میشه و شورش در میاد)، یه آقای کانادایی نسبتا بزرگ پیشم بود و ازش یکم چیز میز پرسیدم فهمیدم رفته استانبول بگرده و خوششم اومده بود. ازش پرسیدم کجاها دیگه رفتی و گفت اسراییل خیلی وقت پیش و مراکش و .. رفته :)) و راجع به اختلاف غذاها با ایران پرسید. جالب بودش. توی Halifax فکر کنم اسمشه زندگی میکرد. یه پرواز از مونترال باید بره دوباره. اینم موقعیت جغرافیایی هلیفکس.


z


حالا مشکل رفتن ازینجا به کینگستون هستش که چند روش براش هست و از روش های حمل و نقل عمومی قطار و یه سرویسی به اسم MegaBus هست که اتوبوسای گنده ی دو طبقه بین شهریه. حالا امروز ببینم میتونیم یه بلیط بگیریم. مشکل اینجا بارامه که یکم زیاده و مگاباس شاید گیر بده. قطار هم که گفتم اوکیه ولی خیلی شیک و پیک تره و گرون تره ولی محدودیت بارش خیلی بیشتره

  • ظریف

طولانی ترین روز

جمعه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۳۰ ق.ظ

سلام

الان فرودگاه امام هستم و اگر بدونید چه بلا هایی سرم اومد تا به گیت ها برسم...


جزییاتش اگه علاقه مند بودید پایین پست هست


خلاصه این که امروز بخاطر گردش کره زمین و ... یه 30 ساعتی برای من طول میکشه حدودا. 


قراره از این امام 5.30 صبح برم تا استانبول فرودگاه آقا آتاتورک و بعد از 6 ساعت راه بیفتم برم مونترآل. مثلا از استانبول حدود 14 راه میفتم و بعد 9 ساعت پرواز ساعت 17 میرسم :)) 


میدونید تا قبل ساعت 12 تقریبا داشتم سکته میکردم از استرس ولی ازون ببعدش یکم همه چی بهتر شد مخصوصا این که هر چند خودم اصرارکردم که کسی نیاد نصفه شبی ولی بچه ها چند تاشون زحمت کشیدن اومدن و یه بوست روحیه دادن. واقعا فکر نمیکردم انقدر بتونه مفیدباشه..


بدی ماجرااینه که تو خونه نمیشه استرس رو بروز داد چون ده برابرش به خود آدم یهو باز تاب میشه. 


1. توی ورودی خودفرودگاه چون چند تا لباس رو هم داشتم مثل تیشرت پیرهن کاپشن و سوییشرت بهم گیر دادن و گفتن برم یه جایی لباسا رو در بیارم از رو که زیر پیرهن ببینن چیزی دارم یا نه :) ولی بعد فهمیدم چون سرش خلوت بود گیر داده بود و تا یکی دیگه اومد بیخیال من شد و رفت اونور. خیلی خلوت بود ورودی

خلاصه یکم استرس الکی بود چون خیلی جدی منو کشید اونور و چمدونام رفت بهامان خدا


2. توی بازرسی گیتها هم یهو دوباره منو کشیدن کنار و گفتن که مجسمه تو کیفم دارم ودربیارم. یه مامور بالای کیفم وایساد و گفت خالیش کنم

بعد دیدم هرکی بعدش اومد تا فکر کنم 5 نفر به همه همینو گفتن خلاصه پره وسایل مردم شدهبود اونجا اینم یکم استرس الکی بود


3. سر پلیس فرودگاه هم من معافیت عوارض خروج داشتم و به افسر که گفتم گفت اصلا مجوز خروج ندارم!!!!!! بجز یه سکته جزیی چیزی نبود و در واقع ایشون انتظار داشت یه مهری چیزی تو پاس باشه ولیبهش گفتم به من گفتن سیستمیه و چیزی تو پاس قرار نیست باشه. مهرو زد و رفتم😐😐😐


الان منتظر گیتا هستم که باز بشن و مارو بفرستن هوا


آسیا تک اینترنت 1 گیگابایتی رو میده 1000 تومن تو همه جای فرودگاه. سرعتشم خوبه خلاصه حواستون باشه 

  • ظریف

خداحافظی

چهارشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۲:۱۱ ق.ظ

سلام

یک ماه پیش خیلی این تایم بنظر دورتر میومد. وقت رفتنه دیگه بنظر. 7 اردیبهشت 97 یا 27 آپریل 2018...

از بعضیا قبلا حضوری یا خصوصی یا... خداحافظی کردم و اگه هنوز خداحافظی نکردم از شما دیگه این پست رو به اون عنوان بپذیرید. 

من مادرم یه چیزی بهم یاد داده که واقعا دوستش دارم. تو خیابون مثلا میگفت بستنی نخور ممکنه کسی دوست داشته باشه ولی تو اون زمان بستنی نداشته باشه و دلش بخواد... قدیما البته همه همینو میگفتن الان سیستم طوریه که هرکی هرچی بیشتر به رخ بکشه تو اینستا و چشم در بیاره بهتره. از صحبتم دور نشم، خواستم بگم که خیلی به این موضوع پایبندم و سعی میکنم چیزی قابل ذکر دیدم حتما برای شما هم بگم تا همسفر مجازی من باشید و خوبی و بدی رو ببینید و بنویسم تا مجازی تجربه کنید. خلاصه یک یک مساوی بشیم. 


دومین یا سومین چیز هم این که نمیخوامم مثل اون کانال تلگرام فلانی تو فلان جا بشینم عین راننده تاکسی کل سرتا پای جامعه رو جامعه شناسی کنم و اظهار فضل کنم. هر وقت حس کردید دارم به همچین سمت آزار دهنده ای میرم حتما گوشزد کنید. 


خدارو شکر وبلاگ خوبیش اینه که مخاطبش محدوده و دور همیه و همونطور که تا الان بوده هر صحبتی چیزی بود با ایمیل یا پیام خصوصی در خدمتم


پنجمین چیز هم این که خیلی دوست داشتم یه آهنگ خداحافظی برای این پست وبلاگ بزارم و خیلی هم روش فکر کردم. این که قدیمی باشه جدید باشه ایرانی یا خارجی باشه زبونش چی باشه.


خیلی آهنگ با این مضمون زیاده. ولی خب تو فیلم the fault... تیتراژش یه آهنگی از ed sheeran هست که شاید نادیده بگیریدش چون انتهای فیلمه. ولی خیل اهنگ جالبیه. اهنگش بیشتر بهش میخوره از زبون پدر خونواده لنکستر باشه شاید چون تو فیلم خیلی بهش توجه نشده بود ولی تو کتاب خیلی نقش عاطفی ای داشت یه اهنگ از زبون اون گزاشتن! نمیدونما ولی به لحاظ معنایی میخوره. 

اهنگ عجیبیه. دوسش دارم. خوشم نمیاد ازشا ولی حرفای جالبی میزنه. 


لینک یوتیوب




لینک لیریکز


  • ظریف

کنترلر پی آر

دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۴۱ ق.ظ


سلام

بالاخره بعد مدت زیادی این کنترلر کذایی رو پیاده کردم برای کار دکتر د. و جواب جالبی هم داد در کمال تعجب.

عکسا رو بزنید بزرگ بشه پایینش fft سیگناله هست

اولیش خروجی اپن لوپه قضیه است. دومی حلقه بسته با یک کنترلر PR که رو 50 هرتز یه جفت قطب موهومی داره و یه چیزای دیگه. همونطور که مشخصه با کنترلر PR هه کلی Narrow شده و تک فرکانس.

ولی سیگنال اینورتره کر و کثیفه بخاطر سوییچینگ بودنش و اونو همباید حل کرد. 

............

دیشب انقدر خوب بود. اولین بار بود،  شاید،  که میترسیدم بخوابم کابوس ببینم. انقدر که پشت سر هم کابوس دیدم... زود تر این چند روز استرس زا به خوبی بگذره... بخوابم ببینم امشب چی میشه


............ 

از دیجی کالا یه سری خرتو پرت سفارش داده بود و ازونجا که گلس گوشیمم شکسته بود یه گلس هن گرفتم. وقتی بسته رسید گلس گوشیمو باز کردم وانداختم رو زمین و گلس جدیده رو از بستش در اوردم دیدم یه ترک گنده روشه قد قبلیه ولی جاش فرق داره :)) هیچی دیگه حس تعویضشم نیست و همین جدیده رو جای قبلیه انداختم بره. 

  • ظریف

هوا

شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۲۸ ب.ظ

سلام

هوای این روزا هوای خداحافظیه

خداحافظی از پدربزرگو مادربزرگ.. از خانواده پدری و مادری ... خداحافظی از بچه های دانشگاه و... تا خداحافظی ازگربه ی محل که به تازگی حامله شده!

هوای عجیبیه 

  • ظریف

مقررات

چهارشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۷، ۰۳:۱۹ ب.ظ

سلام

جالبه بدونید

1- اداره گذرنامه محل نظامی حساب میشه

2- تو محل های نظامی بردن لپتاپ ممنوعه

3- حراست ورودی اداره گذرنامه بهتون اجازه میده لپتاپ ببرید

4- ماموران تو اداره بهتون اجازه میدن اون تو لپتاپ بزنید به شارژ و کار کنید

5- ولی حراست داخلی میگیردتون :) و چوب تو آستین 


  • ظریف

دختری در قطار

يكشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۰۸ ب.ظ



سلام

از وبلاگ خوندن اونجاش رو دوست دارم که یه اتفاق واقعی رو میخونم. معمولا داستانی از یه بخشی از یه زندگی یه نفر یا نظرش راجع به یه اتفاقی چیزی خیلی جذابه برام. رئاله شعار نیست. 

چند وقت پیش آقای مرسلی کتاب دختری در قطار رو معرفی کرد و یه بار رفتم سراغش نبود ولی این دفعه احتمالا برای آخرین بار در یک مدت طولانی با مهدی رفتم انتشارات جنگل و داشتش. نمیدونستم چی قراره گیرم بیاد چون آقای مرسلی کتاب خیلی میخونه و سلیقش خیلی متنوعه. 

هنوز 70 80 صفحه بیشتر توش جلو نرفتم ولی عاشقش شدم. کتاب اول شخص نوشته شده و دقیقا عین وبلاگ خوندنه. زندگی چند نفر رو از منظر خودشون میره جلو. کاری ندارم چجوری قراره بگذره ها ولی خوندنش خیلی حال میده. البته تم نوشتش یکم بارونی و افسردست ولی خوبه.



اینم پوستر فیلمشه. کتابو خوندم میبینمش

  • ظریف

اجاره و خرید بلیط

شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۳۱ ب.ظ

سلام

ازون جایی که این چند وقت خیلی چیزی برای گفتن ندارم،

شاید بهتر باشه که این چیزا رو بنویسم شاید یه روزی بدرد یکی که اطلاعاتش کم بود خورد چون قبلا برای خودم سوال بود.

اولین سوالی که پیش میاد اینه که برای یه جای دور که پرواز مستقیم وجود نداره چجوری بلیط میخریم و ... ؟

خیلی وقتا هست که کشور ما پرواز مستقیم داره مثلا ما پرواز مستقیم از فرودگاه امام به شهرایی مثل آمستردام، استانبول، رم و یه جایی تو قطر و ... داریم. دلیلش اینه شرکتای هواپیمایی بزرگ مثل KLM و ترکیش ایرلاین و آل ایتالیا و قطری ایرلاین خودشون پرواز گزاشتن برای ایران و میان مسافرا رو برمیدارن میبرن اون شهرا و ازون شهرا دوباره پرواز دارن به یه مقصدای دیگه.

و یعنی اون شهره میشه یه ترمینالی که میرید اونجا و ازونجا یه جای دیگه میرید. ایران هم قراره با ورود هواپیما های جدید یه همچین چیزی بشه. اگه بزارن دو طرف.

حالا مثلا از تهران ممکنه بخواید یه شهری برید که ازین پروازای مستقیم نباشه به احتمال زیاد خود ایرلاینه یه پروازی داره که مثلا اینجوریه

شما میرید از تهران آمستردام هلند

5-6 ساعت اونجا صبر میکنید

یه پرواز دیگه از همون ایرلاین یا ایرلاین دیگه از آمستردام به شهر دیگه میاد برتون میداره میبرتتون.

یعنی یه بلیط میخرید که خود به خود اینا رو حساب کتاب کرده. به این پروازا کانکشن میگن. 

برای گرفتن این بلیطا معمولا آژانسا یا سایتایی هستن که میگردن و پروازایی که میتونن کانکشن باشن رو پیدا میکنن و بهتون نشون میدن. مثلا ایرانیاش میشه alibaba , apro , eligasht و خارجیاشم هستن. خود ایرلاین ها هم تو پروازای خودشون سرچ دارن.

وقتی هم بلیطه رو میخرید تو کانکشنتون بار رو تحویل نمیگیرید خود به خود میفرستن تو هواپیمای بعدی.

پروازای یک کانکشنی خیلی متداوله ولی دوتایی هم هست که خیلی طولانی میشه. بعضی وقتا مسیرای طولانی دوتایی شاید ارزون تر بشه.


-----------------------

حالا هتل چجوری میشه رزرو کرد. 

گرفتن هتل که خیلی راهای زیادی داره آژانسا انجام میدن ولی اگه هدف خیلی کم کردن هزینه باشه خودتون دست به کار میشید و میرید Booking.com و ویژگی های مورد نظرتون رو انتخاب میکنید. مهم ترین چیز اینه که نیاز به Visa Card نداشته باشه برای رزرو. چون نداریم ما. و میگردید و از آفر هایی که میده رو میبینید و نظرا رو میخونید و میگیرید. مثلا من سر انگشت نگاری برای ویزا مجبور شدم برم ترکیه استانبول و فکر کنم جایی که گرفتم شبی 60 70 تومن میشد. که برای مجردی خیلی خوبه و صبحونه هم داشت. 

اینا آفر هایی هست که هتل آپارتمانا یا هتلا میزارن مثلا یه اتاقشو میزاره که جنبه تبلیغی برای خودش داشته باشه. 

-----------------------

خونه؟

باید با انواع خونه و قرار داد آشنا باشید من خودمم خیلی آشنا نیستم ولی به طور کلی شما چند تا چیز میتونید اجاره کنید

1- خونه کامل: یه خونه ویلایی طور با چند تا اتاق و دستشویی و .. 

2- استدیو: یه خونه کامل که یه اتاق داره یعنی آشپزخونه و اتاق خواب و ... یکیه و یه اتاق سرویس بهداشتی. ممکنه قسمتای مختلفش با پرده یا پارتیشن از هم جدا بشن ولی یه اتاقه در کل.

3- اتاق: یه اتاق از یه خونه که معمولا به صورت Sublet هست. سابلت یعنی یه نفر یه خونه کامل رو اجاره میکنه و یه اتاقش رو ازش اجاره میکنید!! خیلی جالبه. 

4- آپارتمان: که یعنی تو یه مجتمع برج مانند احتمالا یه خونه میگیرید. 

دیگه چیزی یادم نمیاد.

تو اینا همون طور که حدس میزنید 3 ارزون ترین در میاد. بعدش میشه و استدیو و آپارتمان و خونه کامل.

ویژگی 3 اینه که قرار دادش خیلی آسون تره. یعنی قرار داد سخته که شاید 10 صفحه است رو یه نفر بسته و اون یه نفر با شما یه قرار داد جزیی میبنده. و مسئولیت همه چی هم با خودشه.

خالا چجوری میشه خونه ها رو پیدا کرد؟


خیلی چیزی مثل املاکیای ما ندارن. یعنی دارنا ولی یه جاهای نسبتا بزرگیه. یعنی کلا ممکنه تو یه شهر بزرگ 4-5 تا باشن. آژانس هایی هستن که یه سری آدم دارن که وظیفه تور گزاشتن خونه برای خریدارا رو انجام میدن مثل املاکیای ما !

ولی میشه مستقیم از صاحب خونه هم گرفت. یه سایتایی هست مثل Kijiji و Airbnb فکر کنم، که توشون تبلیغات گزاشته میشه و صاحب خونه ویژگی های خونه رو میزاره. ازونجا و از یه کانالی که از سایت برقرار میشه شما با صاحب خونه ارتباط میگیرید. البته ممکنه خودش ایمیلش رو گزاشته باشه یا شماره تلفنش رو ولی معمولا ازون جاس


سیستمش هم جالبه. شما یه پیام میزارید برای صاحب خونه، ایمیلتون هم میدید. بعد صاحب خونه از طرف سایت برای یه ایمیل میره که فلانی همچین چیزی گفته. بعد اون صاحب خونه هه به ایمیل سایت ریپلای میکنه و از طرف سایت برای شما یه ایمیل میاد. یعنی این وسط سایته قرار میگیره. ممکنه بنظر یکم یجوری بنظر بیاد ولی بنظرم خوبه چون تو سایت همه چیز از مکالمات ثبت میشه.


  • ظریف

وبلاگ تکونی

پنجشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۲۲ ب.ظ

سلام

داشتم مطالب وبلاگ رو یکم تر تمیز میکردم. به چیزای جالبی برخوردم

1. چقدررررر بد مینویسم. قبلا هم دوستام بهم گفته بودن جمله هام خیلی طولانی میشه بعصی وقتا. پست بود که یک پاراگراف جمله بود

2. چقدر گفتاری مینویسم. راستش نمیدونم چجوری باید نوشتاری نوشت. پستام شبیه حرف زدن نوشته شدست. تو بقیه وبلاگا این حس رو کمتر داشتم

3. بحث محتوایی نمیکنم ولی واقعا بعصی پستا رو خودمم متوجه نمیشدم

و چقدر 600 700 تا پست(منتشر شده و نشده)  زیاده بعد چند ساعت ور رفتن با پستا هنوز 300 تا فکر کنم مونده

ولی راضی ام از وبلاگ نوشتن. این هدف رو که ثبت یه چیزایی بود رو حس کردم بر آورده کردم. طرز فکرا تجربه ها و خاطره ها و... 

  • ظریف