سلام میخواستم یه پست بنویسم و وقتی مقدمش رو نوشتم نظرم عوض شد ولی مقدمه خوبی بود بنظرم و یه پست با پایان باز بخونید
سلام
این ویدئو بخشی از سریال Louis (خونده میشه لویی) ساخته ی Louis ck یکی از استندآپ کمدین های مورد علاقه ام که خیلی ساختار داستان تعریف کردن و جوک گفتن خاصی داره و زندگی جالبی هم داره بنظرم. کلی مشکلات اخیرا براش پیش اومده بود سر یه موضوعی.
چیزی که تو این ویدئو توجهم رو جلب کرد این بود که بنظرم خیلی بی مزه بود اولین جوکش نسبت به چیزی که از لویی انتظار دارم خیلی پایین بود بنظرم و باعث خنده ام نشد ولی الان که دوباره داشتم میدیدمش دیدم چقدر ساختار شخصیتی و فکری جالبی داره. شبیه آهنگ های تکنیکال تر مثل متال هست که به ساختار خیلی بیشتر از گوش نوازی اهمیت میدن و زیباییشون تو خود ساختار آهنگاشونه خیلی وفتا. یه جمله ی معروف بینشون هست که میگه There are no wrong notes, there are only notes that are played in a wrong time. یعنی هیچ نوت اشتباهی که نوازنده اشتباه بزنه، مثلا یه نوت رو اشتباه اینور یا اونور بزنه، وجود نداره. فقط نوت هایی که در زمان های اشتباه زده بشن وجود دارن.
https://www.youtube.com/watch?v=-leX7sLKp5s
همینجوری سرچ کردم technical metal و این ویدئو اومد، خود ویدئوش رو یکم دیدم ولی کانال خوبیه و میتونم انتظار داشته باشم چیزی که مدنظرم هست رو میرسونه.
خلاصه که اینم یک ویدئوی تکنیکال بنظرم اومده. یعنی کمدی ای که تو متنش طراحی شده عمیق فکر شده. جوک یعنی طراحی یه جور فکر که وقتی یه نفر میشنوه تو ذهنش به یه مسیری هدایت بشه و آخر مسیر زنگوله ی فکرش بخوره و بخنده. همچنین تراژدی که یعنی یه داستان غم انگیز که زنگ طرف مقابل ذهن رو که فکر کردن به داستان و حس غم رو کردنه رو بزنه. خنده / گریه
حالا این ویدئو چه ساختاری داشت؟
فرض کنید روبرو شدن خدا با موسی رو تصور کنید. برخورد یه موجود بالاتر با یک موجود پایین تر
یا مثلا صحبت با فضایی هایی که از ما بیشتر آگاه هستن رو تصویر کنیم، چیزی شبیه فیلم Arrival یا Intersterllar
یا مثلا مقابله ی پیامبر با جبرییل رو که فرشته هست و نسبت به ما به موجود اول، خدا، نزدیک تر هست رو تصور کنیم.
مطمئنا تصور این که یک موجود بالاتر، بیگانه باشه تصور سختیه. بیگانه یعنی اکبر باشه. از هر صفتی که میتونیم توصیف کنیم بالاتر باشه. الله اکبر که میگیم یعنی هرچقدر تا الان متوجه میشم رو تصور میکنم و یه چیزی میزارم روش و خدا رو با اون توصیف میکنم.
که فیلم Arrival با نشون دادنشون به شکل یکی از غریبه ترین موجودات روی زمین که اختاپوس هست و زبانی که زمان رو دور میزنه سعی کرد عمق داستان رو برسونه
و فیلم Interstellar با نشون ندادن "دیگران" و فقط نشون دادن عظمت خلقتشون که قرار دادن یک کرم چاله و برنامه ریزی درون یک سیاه چاله به شکلی که بعد زمان رو کاملا در یک محیط محدود در بر بگیره نشون داد. موجوداتی که خیلی بالاترن.
تو اینجا لویی نیومده همچین چیزی رو بگه. ولی مقابله ای از این جنس هست.
تو سکانس اول دخترش یه جاییش زخم شده و