نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۱۰/۰۲
    ت
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۳۱۱ مطلب با موضوع «عمومی :: شخصی» ثبت شده است

ISFJ

يكشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۰۴ ق.ظ

سلام

دیدید احتمالا این تست 16 شخصیت رو. 

https://www.16personalities.com/


من  یکی دو سال پیش به پیشنهاد حسن از یه سایت فارسی دادم این تست رو و ISTP در اومد.

حقیقتش خیلی به شخصیتم نمیخورد، شاید 30 40 درصد. برا همین حس کردم که چرته تستش. ولی با این سایته دادم و چیزی که اومد، ISFJ بسیار بسیار به شخصیتم نزدیک بود. اینو همین هفته ای که گذشت دادم. سایته خوبیش اینه سوالاش بله خیر نیست و طیفه. 

اسمش رو بزارید تصادف یا هرچی ولی این تست شخصیته همین دیشب باعث کلی تحول تو رفتارم شد.

مهم نیست داستان چی بود ولی نهایت امر این بود که تو این تست شخصیت، بهم گفت که این گروه شخصیتی افراد خیلی دوست دارن صلح درست کنن و بخاطر همین خیلی وقتا بقیه رو سعی میکنن ناراحت نکنن و این به ضررشون تموم میشه و باعث سوء استفاده میشه. خلاصه که فهمیدم که نباید همیشه آدم منعطف باشه.

خدا رو شکر خدا بنظرم با یه تیر دو تا نشون زد. حالا چجوریش مهم نیست ولی فکر کنم تو هری پاتر بود یا یه جای دیگه، یه طلسمی بود که شخص کل خوشحالی هاش رو از دست میداد. این خیلی فرق داره با این که ناراحت باشی یا خیلی ناراحت باشی. فرقش اینه که مثلا فکر کنید ناراحتید. یکی میره آهنگ گوش میکنه یکی میره تو اتاقش به دوستش زنگ میزنه یکی میره کتاب میخونه یکی میخوابه یا...

من دیشب کل این safe zone هام رو از دست دادم و برام کار نمیکردن. خیلی تجربه عجیبی بود. البته که موقتی بود. ولی خب فهمیدم که خیلی هم به لحاظ روانی و ذهنی قوی نیستم.


دیگه این که یه ویژگی جالب این تیپ شخصیت درونگرا بودنشونه ولی خیلی خواص برونگرایانه هم دارن. توی شخص خوبم بخوام بگم، من با افراد مشخصی میتونم وقت بگذرونم و برم بیرون ولی مهمونی و... انرژیم رو تخلیه میکنه. 

مشکل اینه که افرادی که باهاشون احساس آرامش میکنم درونگران عمدتا. یعنی این وسط یه نفر هست که با افرادی دوست داره هنگ اوت کنه خودشون هیچ علاقه ای به این کار ندارن که در نوع خودش جالبه. دوستان نزدیک میتونن خودشون تایید کنن که چقدر اصرار میکنم بهشون که زنگ بزنن یا بیرون بریم(اون موقع ها که فاصلمون 8000 کیلومتر نبود).

تو مهمونی ها هم افراد برون‌گرا میرن معمولا پس دوست جدید پیدا کردنم خودش دردسری داره. 

جالبه این چیزایی که آدم بعد خدا سالر از خدا عمر گرفتن راجع به خودش کشف میکنه. 


اگه من راجع به خودم انقدر نمیدونم، چه انتظاری از بقیس آخه... 

  • ظریف

کچلی

دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۱۳ ب.ظ

سلام

این مشکل کچل شدن منم هر چند وقت یه بار میره رو اعصابم

نمونش1

نمونه 2 

ولی دیگه این تو بمیری ازون تو بمیری ها نیست. این دفعه دیگه دارم میرم که با این موها جدی خداحافظی کنم! منتها کم کم. اول کوتاه میکنم تا پوست سرم یکم آفتاب بخوره رنگش از سفیدی در بیاد بعد میرم پایین تر! 

امیدوارم این دفعه دیگه موفقیت آمیز باشه 

  • ظریف

بچه

شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۸، ۰۷:۴۲ ق.ظ

سلام

ازین که دو سه هفتس افسار زندگیم خیلی زیاد دستم نیست و خودش داره میره برای خودش ولی امروز دوباره حس کردم دارم کنترلش میکنم و خوشحالم که بگذریم،

داشتم فکر میکردم من بچه تر که بودم خیلی ادای آدم بزرگا رو در میوردم. خونواده به شدت سخت گیر بود سر شبیه بچه ها رفتار نکردن من (احتمالا چون بچه اول بودم نمیدونستن خیلی باهام چیکار کنن شبیه خودشون باید رفتار میکردم که راضی باشن). خیلی جدی بودم.خیلی!

 

در مقابل الان خیلی رفتارام شبیه بچه هاس. قبلا ها بود ولی الان دیگه خیلیه. طوری که بعضی وقتا کنترلشم از دست میدم و کارایی که نباید بکنم میکنم. نمیدونم چی شده. یا افراد دور و برم میانگین سنشون خیلی زیاد شده که من بچه بنظر میرسم یا این که وقعا رد دادم.

 

............. 

من کم کم دارم میبینم تو زندگی هرچی که گفتم عمرا من اینجوری نمیشم، به لحاظ رفتار افراد، کم کم داره سرم میاد. خودم دارم اونجوری میشم! علی میگفت کسی رو مسخره کنی شبیهش میشی یا سرت میاد. من که مسخره نکردم!!

 

........

شارژرم تو آزمایشگاه جا مونده میخواستم بیشتر بنویسم.

 

........ 

بیخیال مینویسم. دیشب داشتم خواب میدیدم و فهمیدم که خوابم، بعد کلی آدم تو خیابون بودن، گفتم اینا که واقعی نیستن و جونشون ارزش نداره فکر کنم دو نفر رو کشتم، بعد خیلی ریلکس اومدم سوار یه تاکسی شدم. راه که افتادیم پلیسا داشتن چهار راه رو میبستن و ماشیناشون میومدن که به راننده تاکسیه گفتم منو رد کن ازینجا، اونم یه مسیر دیگه رفت. هدف اولیه ام کشتن راننده تاکسیه هم بود. ولیکن چون کارش خوب بود و چون کارتم اینجا هرچقدرم ازش کم میشد اهمیتی نداشت کلی انعامم بهش دادم!

ذهن بیمار

قضاوت نکنید! حس بدی داشتم بعد کشتنشون! 

بعذ بیدار شدم و دوستم رو دیدم بعدش. گفت فلان جا دیدمت فلان کارو کردی! چرا کشتیشون و... یه لحظه گفتم شاید تو یه خواب بودیم و اینم دیده چه ذهن بیماری دارم! کلی اومدم جواب بدم و بگم نه یه چیز دیگه بود و... که دوباره بیدار شدم

........ 

قضاوت نکنیدم! 

  • ظریف

هیچکس!

سه شنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۰۳ ق.ظ

سلام

 

یه آهنگی بود قدیما میگفت،

...

تا اونجایی که یادمه این خاک همیشه ندا میداد

که یه روز خوب میاد!

...

نمیدونم کی میاد

یکمم که خودمون و بقیه کاری باهامون ندارن مادر طبیعت لجش میگیره یه بار خشکسالی یه بارم اینجوری!

  • ظریف

کودک درون

جمعه, ۲ فروردين ۱۳۹۸، ۰۷:۵۱ ق.ظ

سلام

 

دیشب که خونه ی این استاده بودیم، متوجه یه موضوع خیلی جالبی شدم!

داستان این بود که یه دختر بچه هه بود(پانیز-6) که خیلی بامزه بود و اینور اونور میرفت. حوصلم از بزرگسال ها سر رفته بود و داشتم فکر میکردم چی کار کنم،گفتم برم ببینم این چی میگه.

 

دوست دارم ببینم اینا چجگری زندگی میکنن یکم آپدیت بمونم!. خیر سرشون نسل بعدی ان

 

از بهترین و تنها تکنیکی که بلدم با بچه ها سر و کله بزنم استفاده کردم و بهش گفتم باهام دوست میشی و اونم گفت باشه. خیلی واقعا نمیدونم چجوری باید باهاشون برخورد کرد چون زیاد برخورد نداشتم ولی این خیلی خوب کار میکنه. حداقل تو این 7 8 موردی که تست کردم که عالی بوده.

 

خلاصه از چند تا سوال یخ شکن معمول که اسمت چیه و شعر چی بلدی و تو مدرسه چند تا دوست داری و.... شروع کردم وبعد گفتم بریم بازی کنیم.

 

یکم بازی کردیم و گفت میدونی بستنی چی شدش؟ (قرار بود که یه بستنی ای خورده بشه ولی گرم شده بود و تو فریزر گذاشته  بودن و بعد چند ساعت هنو نخورده بودنش) گفتم بزار بپرسم. رفتم پرسیدم و فهمیدم هنوزم یخ نزده ولی سرده میشه خوردش. بهش دادم یکی گفت میشه بعدش یکی دیگه هم بخورم؟ گفتم باشه.

 

یه لحظه دوزاریم افتاد

 

فهمیدم من الان جزو آدم بزرگا حساب میشم!!

 

قبلا ها فهمیده بودم که میتونم هر وقت خواستم چیپس و پفک و... برا خودم بگیرم ولی خیلی نفهمیده بودم آدم بزرگ حساب میشم! این معنیش اینه که تو مهمونی لازم نیست از کسی اجازه بگیرم و کسی تمام رفتار های من رو زیر نظر نداره که بعدا اشد مجازات در انتظارم باشه و .. :))

 

خیلی احساس قدرت کردم! کودک درونمم بعد اون همه بازی حسابی فعال شده بود.

 

مامانش یکم سخت گیر بود برا همین چیزی میخواست بره بخوره به من میگفت. میخواست ببینه مثلا این چیزای تو هفت سین چه مزه ای اند. داشت یکم ناخونک میزد تو اونا و اسماشگنو میپرسید که مامانش اومد یکم بهش گفت که دختر خوبی باشه و ازین چیزا نخوره! من یه لحظه چون تو شخصیت کودک درونم بودم احساس ترس از مامانش کردم. بعد یهو دوباره یادم اومد هیچ کسی اهمیتی نمیده چون آدم بزرگ حساب میشم و یه احساس قدرت مضاعف بهم دست داد!

 

این همون چیزی بود که بچه بودم میخواستم دیگه! ازین بهتر چی میشه!؟ 

  • ظریف

آب

جمعه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۷، ۰۷:۳۵ ق.ظ

سلام

بطری آبم روی میز بغل لپتاپ بود دستم خورد ریخت رو لپتاپ. سریع خاموشش کردم باتریشو در اوردم برعکسش کردم رو کاغذ گذاشتمش. دو روز بعد روشنش کردم خداروشکر بالا اومد فقط یه مشکل جزیی هست. نصف بیشتر کیبوردش فلج شده. 

 

..............

 

راستی طبق روال هر سال تولد وبلاگمو یادم رفت تبریک بگم. 4 5 روز پیش بود. تولدت مبارک وبلاگم!

 

..............

 

یه استاده هست خیلی جوونه در حد دو سال بعد phd ش استاد شده و این سال اولشه. خیلی بامزس. میشینه ویدئو یوتیوب نگاه میکنه تو آزمایشگاه های درسی یا مثلا جوکای مهندسی برقی میگه(بی مزه طبعا:)) ) امروزم روز عدد pi بود میگفت باید برای امروز یه کاری کنم. تو آزمایشگاه الک 1 بودیم گفت کاشکی لباس نارنجی سفید سبز... یا هر چی که 3.14 میشه میپوشیدم! یدونه دست هم اورده بود که از تزیینات هالووین مونده بود گفت اوردم برم سر میز بچه ها بگم do you need a hand (کمک میخواید) بعد دست رو بندازم رو میزشون :/

  • ظریف

جوک

پنجشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۷، ۰۸:۳۲ ب.ظ

سلام 

نمیدونم کی بود میگفت. توضیح دادن یه جوک مثل تشریح قورباغه میمونه، در نهایت بهتر میفهمیش ولی تهش قورباغه هه میمیره.

 

... 

سرچ کردم این بود سورسش

 

https://www.goodreads.com/quotes/440683-explaining-a-joke-is-like-dissecting-a-frog-you-understand

  • ظریف

پ. ن.

چهارشنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۷، ۰۵:۰۰ ق.ظ

سلام

راجع به پست قبل، دو تا پیام خصوصی داشتم. گویا برداشت شده بود که راجع به خودم نوشتم؟!!!

باید بگم اگه به مرحله ای رسیدم که انقدر از خود متشکر باشم، خودمو از بالای بلند ترین ساختمون که میتونم میندازم پایین قبل نوشتن پست. 

دوم این که نه متخصصم متاسفانه، نه همون طور که مشخصه، متعهد. خلاصه نمیدونم چرا این برداشت شده بود، گفتم روشن گری کنم اگه کسی اینجوری برداشت کرده.

 

  • ظریف

شارژر

دوشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۷، ۰۳:۴۲ ق.ظ

سلام

دیشب تا ساعت 2 3 خونه ا. بودیم و وقتی برگشتم خونه خیلی خوابم میومد و گرفتم خوابیدم، حدود 4 از خواب پریدم دیدم گوشیم 1% شارژر داره. شارژر رو زدم بهش و یادم اومد سیمش به شدت آسیب دیده. اینجوریه که نسبتا پاره شده و تو یه شرایط خیلی خاصی فقط وصل میشه. میدونید چی میگم دیگه. خلاصه فکر کنم 10 دقیقه داشتم باهاش ور میرفتمو یهویی گرفت، مشکل این جا بود که رو تخت بودش و من اگه میخوابیدم قطعا تکون میخورد و قطع میشد. راه چاره ای نداشتم چون صبح باید یکی باهام تماس میگرفت. هیچی دیگه آخرش نتیجه گیری منطقی ای که کردم این شد که رفتم آروم آروم از تخت پایین و رو مبل خوابیدم و گوشی رو تخت خوابید :/ بالش هم خیلی برداشتنش ریسکی بود برا همین رو لباسا خوابیدم:/

  • ظریف

Leon

پنجشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۱۴ ب.ظ

 

سلام

Leon the professional فکر کنم اولین یا دومین فیلم خیلی خوبی بود که تو بزرگسالی(منظورم بالای 18 سال بودم) دیدم. یعنی قبل 18 خب کلی فیلم دیده بودم ولی حدودا بعد 18 بود که میتونستم داستان رو با جزییاتش درک کنم و توش برم. مثلا avatar رو که فیلم بسیار عالی ایه تو دبیرستان دیدم و خیلی هم جالب بود ولی بعدا که دوباره دیدم فهمیدم هیچی نفهمیده بودم از عمقش.

 

حالا از مساله دور نشیم، لیون رو اون موقع که دیدم واقعا عاشقش شدم، دوباره دیدمش، روز بعدش ساعت 4 5 صبح بیدار شدم دوباره دیدمش، تو راه دانشگاه دوباره دیدمش. خلاصه که خیلی خوب بود. 

چند روز پیش این پوستره رو دیدم آنلاین و گفتم بگیرمش. بلکه ادای دین باشه به یکی از اولین عشق هام!! 

  • ظریف