نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۱۰/۰۲
    ت
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

خاطره

يكشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۰۹ ب.ظ

سلام

یه قسمتی از خاطرات آقای م. رو میخواستم بگم. جالب بود. 

آقای م. متاهل و دانشجو دکتری و خیلی آدم موجهیه ولی گویا جوونیاش تو رده ی ارازل اوباش طبقه بندی میشده :)

میگفتن که :

رفیقای من تو دانشگاه چند تا گروه بودن، یه گروهشون چهار نفر کرجی بودن که همشون تو فلان خوابگاه یه اتاق گرفته بودن. تقریبا من هر شب اونجا بودم و انقدر اونجا بودم که نگهبان منو به عنوان خوابگاهی میشناختش. یه بار نگهبان عوض شده بود ازم کارت خواست گفتم که شما اینجا جدیدید؟ گفت آره تازه اومدم و گفتم حالا با هم آشنامیشیم موفق باشید!

یه بارم با دو تا دیگه از دوستای غیر خوابگاهی مث خودم رفتیم خوابگاه نگهبان به اونا گیر داد من گفتم اونا با منن اوکی داد و اومدن تو :)

این چهار نفر کرجی یه هم اتاقی داشتن [... یادم نیس اسمش(فکر کنم جعفر) و شهرش رو. ..] بود و خیلی پسر آرومی و مظلومی بود اینا هم کم نمیزاشتن به عنوان کلفت ازش استفاده میکردن مثلا جعفر گمشو برو کتری آب کن جعفر گمشو برو پایین فلان کارو کن این بیچاره هم زورش بهشون نمیرسید و مجبور بود گوش بده، حالا ترم دومی که با اینا بود باید این رو میدیدی میگفتی جعفر یه جوری فحش میکشید بهت که جرات نمیکردی حرف بزنی :)) .یه شب رفته بودیم بالای خوابگاه آتیش روشن کرده بودیم تو یه پیت حلبی و چوب تموم شدش ولی هنوز حس آتیشه بود. بچه ها گفتن چی کار کنیم، جعفر گفت یه دیقه صبر کنید میام، چند دیقه بعد با یعالمه چوب اومدش ، گفتیم اینا رو چجوری پیدا کردی ، گفت تخته بود روش میخوابیدم ، گفتیم خب ، گفت اونو خورد کردم اوردمش :))


خب میدونم خیلی آموزنده نبود ولی جالب بود !

این جور چیزا رو میشنوم میبینم چقدر کبریت بی خطر بودم در طول زندگیم.

  • ظریف

زبون دهن

شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۲:۱۶ ب.ظ

سلام

میگن که خانوما اینجورین که یه ربع نگات نمیکنن بعد انتظار دارن متوجه بشی که موقعی که داشتی با دوستت راجع به فلان چیز حرف میزدی و اون فلان چیز رو گفت در شان تو نبود و باید یه چیزی بهش میگفتی.

خب این فرضا قابل قبول، من موندم بعضی آقایون چه مرگشونه که انتظار دارن با حرف نزدن چیزی ازشون متوجه بشیم؟

شما میدونید چیه قضیه ؟

بلا نسبت دوست پسرتون نیستم که اینجوری رفتار میکنید، احترام متقابل رو تا اونجا که میدونم رعایت کردم و از کارایی که یه دوست باید انجام بده چیزی کم نزاشتم. اگه مشکلی هست بفرمایید گوش میدم.

  • ظریف

جالب

چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۵۳ ب.ظ

سلام

تاحالا فکر نکرده بودم چقد میتونه جالب باشه که خواب مادربزرگ خدابیامرزم رو ببینم و ازش بپرسم که چرا انقد کم به خوابمون میاد و اونم جواب بده که من زیاد به خوابتون میام شما ها یادتون نمیمونه...

خیلی میخواستم راجع به خواب دیشبم بنویسم ولی خب یه چیزایی هست که نمیشه خیلی راحت به زبون اورد... 

  • ظریف

آکادمیک

چهارشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۱۴ ب.ظ

سلام

با دکتر ع. داشتم صحبت میکردم و نقل قول حرفش :

داشتیم با یکی از اساتید هیئت علمی صحبت میکردیم گفت که ما کاری که بلد باشیم رو انجام میدیم و چیزی که بلد نباشیم رو درس میدیم :)


  • ظریف

یکم ورزش

دوشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۵۱ ب.ظ

سلام

بخاطر درس تربیت بدنی که استادش یکم گیره و همچنین یکمم برای خودم ، میخواستم یه برنامه ی ورزشی رو شروع کنم ..

امروز نشد صبح زود برم برای همین ساعت 9 رفتم بیرون دوییدم یه 800 متر و یه ده دقیقه روپایی زدم دیدم تو ریه ام انگار اسید ریختن. واقعا خیلی بد بود نمیشد نفس کشید برگشتم خونه و حدود 1.5 ساعت سرفه میکردم.

واقعا این تهران هواش مثال زدنیه ها..


اگه وارونگی هوا نباشه یا تا قبل 6:30 میشه رفت بیرون برا ورزش یا هیچی وارونگی هم که باشه که کلا نفس کشیدن معمولیم مضره


  • ظریف

15 خرداد

پنجشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۳۱ ب.ظ


سلام

امروز رفته بودم لاله زار ، منبع تغذیه 7.5 ولتی 25 آمپری بگیرم که 20 آمپری گیرم اومد. بازم خدا رو شکر 7.5 ولتی بود تو بازار چون اگه نبود واقعا کارم سخت میشد. بهر حال خوبه دیگه خدا رو شکر.

بعدش دیدم هوا جالبه قدم زدم  از لاله زار برم به سمت توپ خونه که بعدش سعدی ببینم چه شکلیه. واقعا جای جالبی بود سعدی این جاهایی که چیزای مکانیکی میفروشن رو واقعا دوس دارم. بعد همینجوری قدم زدم به سمت پایین و رسیدم تهش که وسطای ناصر خسرو میشد. اونجا صحنه جالبی دیدم.

یه آقایی که اصلا سر و وضع جالبی نداشت و دستای کارگری داشت نشسته بود زمین داشت یه نون بربری و خامه میخورد. یه گربه پشت سرش بود ، این یه لقممه خودش میخورد یه لقمه برا گربه هه میگرفت. براشم کم نمیزاشت. خیلی جالب و زیبا بود برام. داستانای این شکلی چند تا شنیده بودم ولی خب دیدنش خیلی تاثیر گزار بود. 

ازون جا ادامه ی ناصر خسرو رو رفتم پایین تا 15 خرداد. بافت جالبی داشت مغازه ها و معماریش. تو خیابون 15 خرداد یه چیز خیلی جالب باز دیدم.

بازار دلالی ارز!

حدود 30 نفر آدم جمع شده بودن همشون گوشی و هندفری داشتن و مثلا یکی داد میزد 100 تا فلان قد میفروشم یهو دو نفر داد میزدن میخرم و یه همچین مدل معامله هایی میشد. بعضیا هم داشتن اینور اونور جدی زنگ میزدن و ... یه آقایی بود به اینا چایی میفروخت ، پرسیدم ازش این چیه گفت دلاره ... خیلی جالب بود در نوع خودش. یه سریاشون هر یه ثانیه چک میکردن قیمتو خرید و فروش میکردن. کله گنده ها میرفتن بالای سکو وای میستادن پایینم بقیه بودن

عکس بالا یه قسمت این بازاره چون نمیدونستم چقد حساسن، نشد از همشون عکس بگیرم. 

  • ظریف

اون موقع

شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۲۳ ب.ظ

سلام

یکی میگفت اون موقع میفهمی چه زندگی کسالت باری داری که کسی ازت میپرسه ، خب اوقات فراقتت رو چی کار میکنی؟ 

:)


  • ظریف

ثبت تاریخ

جمعه, ۲۸ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۲۶ ب.ظ

سلام

این روز ها مصادفه با تولید اولین محصول یکم رسمی آزمایشگاه که یعنی به صورت پروژه ای نبوده و واقعا میخواد محصول بشه.

امشب حسن و آقای مرسلی داشتن برد ها رو تو جعبه میچپوندن و ایشالا فردا تقریبا تمومش میکنن...

کسایی مثل دکتر داور پناه واقعا کم اند. امیدوارم جامعه نخوردشون و در واقع خدا حفظشون کنه.

به حسن و علی.س و بقیه ملت تبریک میگم.


  • ظریف

نقل قول

چهارشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۴۷ ب.ظ

سلام

کسایی که منو از یکم نزدیک تر میشناسن میدونن خیلی به 9gag علاقه دارم

همون طور میدونید یا نمیدونید شعارش اینه

9gag: your daily source of fun

ولی توش خیلی وقتا یه چیزای خیلی ناراحت کننده هم پیدا میشه. یه کامنتی بود شاید چند هفته پیش خونده بودم. امروز خیلی تو ذهنم بود گفتم بنویسم.

ترجمش میشه:

من مادرم رو چند وقتی هست از دست دادم. بعضی وقتا که خیلی دلم براش تنگ میشه گوشیش رو برمیدارم و به خودم پیام میدم:

کجایی؟

یا اتاقت رو مرتب کن.

یا غذا خوردی؟


خب گند زدم به شبتون ولی فکر کنم ارزشش رو داشت. 

خوش باشید

  • ظریف

brace yourself

سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۴۸ ب.ظ

سلام

به اون یک ماه از سال که آخرش چشمم از بی خوابی قراره در بیاد نزدیک میشیم

دکتر ع میخواد رله هه تموم بشه کامل 

میان ترم دارم

آقای ا کارش داره شروع میشه دوباره

ف منتظر من است که برم برنامش رو بنویسم

آقا ح داره فرصت کارش تموم میشه

آقای ث امیدوارم فرض کنه من زنده نیستم دیگه

دکتر آ میان ترم میخواد بگیره و همچنین هم ورک میخواد ، باید سوال دربیارم و سر کلاس TA برم

و پروژه کارشناسیم هم دوس داره بازی در بیاره

کارای پذیرش هم که به سلامتی رو هواس


ولی خب در کنار این ها چیزای خوبی هم هست : 


یه سایت جالب یافتم که یه بنده خدایی یه سری کمیک توش میزاره که دقیقا حال دانشجو ها رو توصیف میکنه بعضیاش واقعا انقدر دقیقه که از خنده بهشون کف سایت پخش شده بودم. هیلتر شکن نیاز است البت، اون البته مارو فیلتر کرده 

اینم لینکش


و مثلا حسن این هفته تو آزمایشگاه چند تا سیبزمینی خریده بود و شستیمشون تو اجاق مایکرویو آزمایشگاه گزاشتش و پختن و روش کره و سس فرانسوی و آبلیمو زد و واقعا در یک کلام میتونم بگم پرفکت شده بود. واقعا عالی بود.


یا مثلا امروز حدود 0.5 کیلو بست کمربندی زدم به سیم های دستگاهی و خب از یه وضع آشفته بازار به یه چیز قابل فهم در اومد که خب خوبه..

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------


جالبه که بدونید ترانس هایی که به طور معمول بیرون میفروشن در صورتی که توی رطوبت قرار بگیرن مقاومت زیادی بین اولیه ثانویه دیگه ندارن به خاطر این که طی ساختشون یه قسمتی از سیم لاکی لخت میشه و با یه کاغذ روش پوشونده میشه و سیم میخوره بهش میاد بیرون و اگه کاغذ خیس بخوره جالب نمیشه. به قول اون چیزه که یادم نمیاد دکتر د. learned it the hard way.


--------------------

در پایان یکی از این meme هایی که خیلی دوست دارم این Brace yourself هه واقعا یه جاهایی حق کلام رو میگه (اگه دنبال کننده مم ها هستید درک میکنید چی میگم...) 

  • ظریف