نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/mahdi.tu.ra

Drafts from a drifter/ English
ticheart.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

چی میگم اصن

دوشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۱ ب.ظ

سلام

تاحالا فکر کردی که ممکنه ذرات هستی کلا از هم مستقل نباشن و با هم کار کنن ، 

اینو چند روز پیش سر یه موضوعی مثل این که بعضی وقتا یه چیزی رو میخونیم و فرداش راجع به اون موضوع یه حرفی میشه یا همچین چیزی به یکی گفتم ... امروزم یکی رو که 4-5 سال بود ندیده بودم رو تو مترو دیدم تو روزی که قرار نبود اصن اینجوری پیش بره. انگار کل هستی متمرکز میشه از چند سال قبل شاید تا یه اتفاقی الان بیفته ... 


کسی که با دکتر عباسیان کار میکرده دو سال پیش یه سنسور چرت نایاب میگیره که گرونه

من با دکتر عباسیان کار میکنم 

دوسال بعد من با دکتر یه درس بر میدارم که تو پایان ترمش میاد میگه یه کاری داریم کسی دوس داشت بیاد

بعد دوباره من با دکتر میرم کار میکنم

هفته پیش میرم این سنسوره رو بگیرم ولی کل بازار نیس و فقط پایا به قیمت 81 تومن دارتش

به دکتر زنگ میزنم ولی اونم زنگ میزنه میپرسه میبینه که هیچ جا نداره صرفا فروشگاه بل یه احتمال ضعیف میده شاید بیاره که بعدا خبر میده

فروشگاه بل طبق معمول زنگ نمیزنه

امروز با آقای اسدی کار داشتم و ایشون نمیاد

دکتر عباسیان یهو زنگ میزنه میگه بیا، با هم به این نتیجه میرسیم 5 تا بخریم بقیشو سفارش بدیم چینیشو بیارن

من میبینم آقای اسدی نیومد میرم جمهوری سرشو هم بیارم

اشتباها یه ایستگاه جلوتر پیاده میشم

سر راه ناهار رو ساعت تو جمهوری میخورم 4 میخورم

میرم چیزام رو میگیرم و راه میفتم به سمت خونه ، اتوبوس رو اشتباه سوار میشم و یه جایی 500 متر اونور تر از مترو پیاده میشم

پیاده میرم تا مترو و بین 200 نفر آدم یه نفر صدا میکنه و میبینم کسی که 4 سال بود ندیده بودمش رو میبینم...


دقت کنید تو گزاره های بالا چند تا واقعا اشتباه میبینید ! خیلی جالبه انگار کل دنیا میخواسته این اتفاق بیفته 

  • ظریف

LCD ST7735

يكشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۵۷ ب.ظ

سلام

اول این که خدا رو شکر میکنم این چند روز بسیار خوب برام سپری شد چند وقتی بود انقد خوب نبود اوضاع

دوم این که یه LCD من خریدم 1.8 اینچی برای یه کاری میخواستم راهش بندازم با stm32f4 فلذا یه کتابخونه مشابه دانلود کردم و انتظار داشتم امروز با عوض کردن توابع سخت افزاریش یه توابع HAL راه بیفته خیلی راحت. این LCD از SPI استفاده میکنه پینای روی LCD به این ترتیب بود:

LED-|LED+|SD_CS|MOSI|MISO|SCK|CS|SCL|SDA|A0|RESET

حس کردم اصولا باید MISO و دوتای دیگه که اصولا مربوط به SPI هستن رو باید استفاده کرد هرچی زور زدم هیچ واکنشی از LCD ندیدم. یه سرچ کردم ببینم کسی به این مشکل خورده یا نه دیدم که یه جایی یه شیر پاک خورده ای نوشته بود که این خل ها برای اسم مرسوم MOSI که از مستر ارسال میکنه SDA رو در نظر گرفتن و برای SCK که بازم مرسوم هست برای کلاک SCL رو درحالی که اینا همیشه برای I2C به کار میرن .. هیچی دیگه دو تا پین ها رو عوض کردم و نتیجه :

سیگنال SCK ام رو گزاشتم رو ریت 36 مگ مثل پلنگ داره کار میکنه (36 مگ مشخصا دیتا نمیره بخاطر دیلی های خود قضیه خیلی کمتر ازینه)


  • ظریف

دیدی شد!

جمعه, ۱ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۷ ب.ظ


سلام

شاید ماه پیش کسی ازم میپرسید میگفتم که دیگه بد تر از ساپورت برای جلب توجه اون یکی جنس نمیتونه بوجود بیاد

این ماه دیدم که نه میتونه، با حماسه ی مانتو های پشت نوشته دار در خدمتتون هستیم...


10.000 بار گفتم شاید یکم کمتر البته ، ولی اینا اگه میدونستن تو ذهن جنس مذکر به صورت نرم تو جامعه چی میگذره 

اولا: انقد به خودشون زحمت نمیدادن

دوما: خودشون از کار خودشون شرمنده میشدن


  • ظریف

پوکمون

پنجشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۵۴ ق.ظ

سلام

امیدوارم پوکمون فیلتر بشه تو ایران  :| 

تو این یه مورد نباید انتخاب رو دست مردم داد !


----------

اصلاحیه : شاید اشتباه میکنم شاید دنیا داره واقعا این ریختی عوض میشه و آینده همین چیزاس


  • ظریف

دیالوگی از یک فیلم

يكشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۰۸ ب.ظ

سلام

میگفت که:

Life is an endless series of train-wrecks with only brief, commercial-like breaks of happiness

با این که خیلی فیلم چرتی بود ولی دیالوگ عمیقی بود ... 

  • ظریف

ژلوفن در اصل چه مزه ایست؟

شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۳۸ ب.ظ

سلام

محتوای حال بهم زن در مورد تهوع داره اگه دوست داری نخون!!

چند شب پیش مسموم شدم فکر کنم و بدترین سردرد عمرم رو گرفتم چون کسی خونه نبود فقط حالت تهوع داشتم و داشتم از سردرد میمردم.

حدود 5 بار چیز شدم و هرچی خوردم چیز میشد و دیگه آخراش از شدت این درد گفتم یه ژلوفن بخورم فقط بخوابم تموم شه. معمولا با مسکن خوردن خیلی مخالفم ولی این دفعه واقعا می ارزید به ضرراش.. خلاصه خوردمش و بعد یه ربع دوباره تهوع بهم دست داد و ژلوفنه رو بالا اوردم و خب یکم در حال تجزیه شدن بود کپسولش تو معدم اصولا و محتویاتش که بیرون اومد کل مری و دهنم شروع کرد سوختن خیلی بد بود انگار با سوزن بزنن به همه جاش و بسوزه. بعدش جالب تر شد کل اون نواحی بی حس هم شد اینجا بود که فهمیدم ژلوفن چه مزه ایه. خلاصه ی داستان این که بعد خوردن یه ژلوفن دیگه خوابیدم و زنده موندم و بعدشم خوب شدم فکر کنم. حتی یادم نیست دقیقا کجا ها درد میکرد که مثلا دکتر هم برم .. بیخیال ... آخرش به چیزه دیگه :)

  • ظریف

یک نقل قول

جمعه, ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۲۶ ب.ظ

سلام

تو یکی از بد ترین فیلمایی که دیدم یه دیالوگ خوبی داشت

تقریبا میگفت که 

اگه قراره از مردم جک بسازیم از چیزایی که توش حق انتخاب داشتن تو زندگیشون سعی میکنیم باشه تا خنده دار بشه وگرنه اسمش جک نیست و نباید بهش خندید، 

نژاد و شرایط بدنی و لهجه و خیلی چیزای دیگه که ممکنه بنظرمون نیاد خیلیاش چیزایی نیستن که بهشون بشه خندید

  • ظریف

یه لطفی

پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۲ ب.ظ

سلام

به نظرم یه لطفی که میشه در حق بچه کرد اینه که پاستوریزه بهش غذا ندیم

بعد 5-6 سالگی یکم آشغال و فست فود و ... بخوره خیلی در آینده زندگی غذایی راحت تری خواهد داشت.

از اقوام میبینم کسایی که خیلی استریل نگه داشته شدن همشون ظرفیت معدشون یه فنجون و کلی مشکل معده دارن ... خیلی بده... اگه بهترین غذا نباشه هم هیچی نمیتونن بخورن ... خب اینجوری آدم زنده نمیمونه که ...

  • ظریف

برد حسن

دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۰۳ ق.ظ

سلام

ساعت 5 صبحه 

کار لحیم کردن بردای MPPT حسن تموم شد :) از ساعت 20:30 تقریبا شروع شد و بجز یه ربع شام و ... و نماز و .. تا الان لحیم کردنش دو نفره طول کشید :)


  • ظریف

9/10

پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۲۶ ب.ظ

سلام

طبق قانون 9/10 ؛ 9 تا از هر 10 کاری که شروع میکنم نابود میشه و به جایی نمیرسه. برای همه صادقه فکر کنم.

این دو ماهی که گذشت راجع به کارو بار ننوشتم چون خیلی تلاشی نکردم(برای بعد: ا ت ت ه ه) چیزایی که پایین هست خودشون شروع شدن تقریبا و به احتمال 9 از ده قرار نبود پیش برن ولی فعلا حال همشون خوبه :)


یکی از کارایی که استارت خورد کار ماهواره دانشجویی بود که فاز اولش که تهیه پروپوزال بود رو انجام دادیم و بین فکر کنم 40 تا حدودا تیم 5 ام شدیم و 14 تا تیم به مرحله طراحی مفهومی راه پیدا کردن اینو به خودم تبریک میگم. امیدوارم جلو بره تا حد خوبی. نکته جالب توجه این بو که یکی از دانشگاه های آزاد تحت عنوان علوم تحقیقات واقعا به لحاظ علمی خوب داره جلو میره گویا. رتبش از ما بهتر شد. شنیدم که خیلی سرمایه گزاری روی تجهیزاتش به طور کلی تو همه رشته هاش میکنه

یکی دیگش کار دکتر عباسیان بود که اونم استارت زده شد راجع به پیاده سازی یه راه انداز ژنراتور سنکرون فکر کنم به روش SFC اگه اشتباه نکنم هست که اونم به صورت خیلی زیرپوستی واردش شدم یکم یاد بگیرم. توش چیزایی مثل کار کردن با مدار های جریان خیلی بالا و تابلو درست کردن و ... داره. بنظر آموزنده باشه.

یکی دیگش هم کلاسای تابستونی هست که انجمن علمی و بچه های بسیج ( تحت عنوان کوثر) برگزار میکنن که فکر کنم 4 تا کلاس رو آمادگی برای برگزاریش دادم ببینیم چقد شرکت میکنن...

نکته ی دیگر که به قولی تو دو لیست هست اینه که برای این که بتونم پذیرش برای ارشد بگیرم تصمیم گرفتم یه مقاله هم تو یه سال آینده سعی کنم بنویسم. مهندسی پزشکی به نظر چیزای جالبی داره... البته شاید کنترل بهتر باشه ... در هر حال فکر نکنم زیاد فرقی کنه... مقالس دیگه اسمش باشه خوبه...

دیگر چیز این که تافل! باید عین چی بخونم مهر امتحان بدم

همچنین متوجه شدم که نمیتونم پروژه رو ترم ده بردارم باید برای پروژه کارشناسی هم اقدام کنم تو تابستون که ترم 9 تموم شه همه چی با هم.


راستی چند شب پیش سر افطار بودش و خانواده میخواستن نیم ساعت بعد افطار بیان. من اون روز تقریبا خشک شده بودم چون مجبور شدم جمهوری و لاله زار و توپخونه رو سر ظهر بگردم بعد از ظهرش برگشتم دانشگاه و بعدش تو مسیر برگشت به خونه با مهدی برای سخت تر کردن قضیه راجع به شربت آبلیمو و دلستر لیمو کلی حرف زدم :) رسیدم که خونه 2 ساعت مونده بود به افطار انقد تشنه بودم که خوابمم نمیبرد. همین شد که تصمیم گرفتم کل عقده هامو خالی کنم. نشستم برای خودم و خونواده یک عدد ماکارونی خفن درست کردم و یه لیوان خیلی بزرگ شربت آبلیمو و دو تا لیوان دلستر و یه نصفه لیوان نمیدونم چی بود ولی راجع به نعنا بود ریختم برای خودم و افطار که شد همشو با هم زدم به بدن!

واقعا افطار رویایی بود...


آخ بسه دیگه واقعا زیادی شد این دفعه. اگه این جمله رو داری میخونی واقعا متاسفم که انقد وقتتو گرفتم! ببخشید. ممنون 


  • ظریف