نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۱۰/۰۲
    ت
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۵۵۱ مطلب با موضوع «عمومی :: نظرات و تحلیلای شخصی!» ثبت شده است

نتیجه گیری

يكشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۷، ۰۹:۴۶ ب.ظ

سلام 

پیرو پست دیروز میخواستم یه نتیجه گیری داشته باشیم و یهو علی ب. یه چیزی گفت که بدون اجازش منتشر میکنم :

"""

من قبلا شنیده بودم اون ها هم مشکل دارن ولی این طوری با جزئیات نه ... 

چیزی که به نظر من رسید این بود که این جا ما فشارهای اقتصادی و سیاسی داریم و استرس زندگی مون بالاست؛ اون جا اون ها افسردگی و مشکلاتی که گفتی رو دارن. یعنی درسته که استرس زندگی اون جا بالا نیست و مردم از لحاظ مادی تو رفاهن، ولی از لحاظ اجتماعی و فردی مشکل دارن. 
خلاصه مث که اون جا هم بهشت نیست.

"""
اول تشکر ازش دقیقا دنبال این نتیجه گیری بودم، دوم این که خیلی عجیبه واقعا آدم ها هر چقدر هم محیط پیرامونشون خوب باشه، خیلی نمیتونن راحت زندگی کنن، یعنی این یه جوری فورس شده بهشون که بلا باید سرشون بیاد.

اینجا انقدر خونه های ترک اعتیاد و بیمارستان های روانی زیاده ... از بزرگترا پرسیدم، مصرف مواد مخدر بین بچه ها تو خونواده های متمولشون خیلی بیشتر هم هست، مثلا سن 7 تا 12 سال، چیزای گرون مثل کوکایین گرفته تا چیزای نرمال مثل ماریجوانا، 

یا مثلا خونواده های ایرانی، چیزی که توشون خیلی معروفه، طلاقه حالا به هر دلیل، تصور کنید طرف زندگیشو ول کرده و با زن و بچه با هزار داستان مهاجرت کرده، بعد چند وقت به احتمال 80 درصد یا بیشتر کارشون به طلاق میکشه.

خلاصه آدمیزاد گویا قرار نیست خیلی خوشحال زندگی کنه.
---------------------------------------------

یه اتفاق جالبی افتاد دیروز، من میخواستم یه کیسه برنج بخرم و چون سنگین بود و گلن هم میخواست بره خرید، آویزونش شدم و با ماشین اون بریم. رفتیم تو فروشگاه دید که تمشک و بلوبری آف خورده، رفت برداره یکی دو بسته و وقتی روشو خوند دید نوشته Made in USA گزاشت سر جاش.
بخاطر این که آمریکا اخیرا تعرفه های واردات از کانادا رو زیاد کرده ازش عصبانی اند و جالبه که مردمش اینجوری میان واکنش نشون میدن! حتی برای یه ظرف تمشک!

---------------------------------------------

  • ظریف

کلیسا

يكشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۷، ۱۱:۴۷ ب.ظ

سلام

دوباره یه چیز طولانی

خب ازینجا شروع کنم که دیشب به آقای گلن اسمیت که معرف حضورتون بودن یه ماه پیش پیام دادم که فردا کلیسا میره؟ گفت آره. گفتم اوکیه بیام؟ گفت آره میام دنبالت

امروز ساعت 9:45 اومد دنبالم و رفتیم یه دو نفر دیگه رو هم برداشتیم سر راه، که تو یه مرکز ترک اعتیاد بودن. (یادتون باشه ایشون به عنوان مدد کار اجتماعی کار میکرد. و اینجا هم به صورت داوطلبانه بعضی روزا میره) دو تا پسر جوون بودن که نرمال بنظر میرسیدن. رفتیم کلیساشون و ایشون گفت که کلیسایی که میریم خیلی سادس چون اینا پروتستان اند. و برعکس کاتولیکا پول رو صرف خوشگل کردن کلیسا نمیکنن مستقیم به مردم کمک میکنن.

تو راه داشت میگفت که چند روز پیش یه دختر مریضش بود که بخاطر یه چیز ساده تلاش برای خود سوزی کرده بود.

بعد میگفت که این چیزا خیلی دیگه عادی شده بعد این همه وقت.

مثلا این که در اتاق مریض رو باز کنی ببینی خودشو حلق آویز کرده

یا این که بری برای شناسایی جسد یه نفر که خودشو جلو 18 چرخ انداخته و چیزی ازش نمونده

یا این که مثلا میگفت یه مریضی داشته که بخاطر این که همجنس گرا بوده دم و دستگاه جنسی خودش رو سوزونده که اینجوری نباشه (واو)

خلاصه بعد این حرفا رسیدیم.

این داخل کلیسا بود.

ببخشید بابت کیفیت چون که خیلی یهویی عکس گرفتم و چک نکردم عکسا رو 


 

اینجا دعا و آواز میخونن

اینم پشت کلیسا بود که یه غذا خوری بود که برای کسایی که نیازمندن غذا درست میکنن 

البته امروز یه روز خاصی بود که کلا ناهار هم داشتن چون اون نفر اصلی کلیسا داشت میرفت و یکی دیگه میومد.




حالا ساعت 10.30 تقریبا مراسمشون شروع میشه. داستانشم اینجوریه که یه تعداد شعر و آهنگ میخونن که برگرفته از انجیله. نمیدونم دقیق خود متنه انجیله یا نه ولی فکر کنم متن انجیلی هست که از انگلیسی قدیمی به جدید ترجمه شده.

بیشترشم میگه که مسیح(ص) توجه بهشون کنه و ایشالا همیشه مسیح(ص) تو ذهنشون باشه و بخاطر این که مسیح(ص) رو پسر خدا میدونن و راه رسیدن به خدا رو از ایشون میدونن همه چی رو به ایشون وصل میکنن. 

این عقیده برای پروتستانه. توی کاتولیک اینجوریه که راه رسیدن به خدا از اون پدر روحانیه. و همچنین اونا خدا رو خیلی کاری ندارن بیشتر یه تعداد مجسمه (مجسمه  saint ها ) هست که برای کارای مختلف به اونا مراجعه میکنن. حقیقتش یکم شبیه بت پرستیه بنظر شخص شخیص من. طبق شنیده های من. مثلا برای سوار شدن هواپیما میرن پیش یکیشون برای دعا کردن برای چیزی که گم شده میرن پیش یکیشون و ... و برای همین کلیسا های کاتولیک پر مجسمه س. 

ولی اینا نه خیلی سادس همونطور که مشخصه و بیشتر با خود مسیح(ص) و خدا کار دارن.

اسم کلیسا Salvation Army بود. که یه گروهی از پروتستانن. سیستمشونم اینجوریه که یونیفورماشون شبیه یونیفرم نظامیه (Army!) و سرباز مسیح(ص) میخوان باشن تو مبارزه علیه بدی....

و یه چیزی شبیه درجه هم دارن :)) مثلا کسی که میاد یه مدت Junior هه بعدش میره بالا تا senior میشه

آره خلاصه اینم یه ویدئو خیلی کوتاه که گرفتم براتون




دریافت
مدت زمان: 30 ثانیه 

چقد دستم میلرزیده موقع فیلم گرفتن. ببخشید!


آره دیگه کلیت بحث همین بود. حالا سوالی چیزی بود بپرسید تو کامنتا. البته همین که تا اینجاش اومدید خیلی جای تشکر داره. 



دیگه بگم که موقع برگشتن هم یه سر رفتیم Tim Horton که اگه یادتون باشه گفتم یکی از بزرگترین قهوه فروشیای کاناداس که هر 100 متر یدونه راحت شعبه داره. گلن گفت که روزی بعضا 5-10 تا قهوه میخوره!!!!! خیلیه ها! خیلی!

یه چیزی شبیه چای ما میمونه. خونواده پدری ما روزی 10 تا راحت چای میخورن. کلا ترک ها معروفن به چای دیگه خودتون میدونید.

بعله.

بعد ازون هم رفتیم آپارتمانش رو بهم نشون داد. البته تو خونه نه فضای کلی آپارتمان بیرونش. مثلا ساختمون یه بالا پشت بوم عالی داشت که عکسش :






و مثلا یه اتاق پارتی داشت یه اتاق باشگاه داشت و ...

و خب اجارشم طبعا خیلیی  ی یی زیاد بود. 1300 تا ماهیانه که با پول آب و برق و اینترنت راحت 1500-1600 تا میشه.

هر چقدر پول بدی آش میخوری همینه قضیش. ماهم که دانشجو بدبختیم با N نفر دیگه باید زندگی کنیم که بشه اجاره کرد. اونم یه جای چرت :))

دیگه فکر کنم چیزی نیس خیلی بگم... 


خیلی هم طولانی نشد 

  • ظریف

مهمون

يكشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۰۶ ق.ظ

سلام 

امروز یکی از بچه ها پیام داد که ساعت 14 خونه دکتر باش!(همونکه مهمونی هفته پیش بود) قزار نبود این هفته خبری باشه ولی رفتم و دیدم بازم دارن غذادرست میکنن. کمک کردمو خیلی نپرسیدم و یه ساعت بعد استادم و همسرش و خونواده همسرش اومدن. میدونستم اینا اومدن یه سر کانادا ولی حدس نمیزدم دکتر دعوتشون کنه و.... آره خلاصهخیلی عجیب غریب بود خیلی!

ازون طرف خونواده شوهرش خب انگلیسی حرف نمیزدن ازگن طرف این فارسی متوجه نمیشد

البته بزنم به تخته یه عبارتای فارسی کاربردی بلد بود که واقعا خیلی بامزه بود مثلا

خیلی خوشمزه بود و ممنون و مرسی!(فارسیه مگه :)) ) خداحافظ و سلام و...

آره دیگه بعد ناهار خلاصه نشسته بودیم اون قسمتا که فارسی حرف میزدیم این بنده خدا دو نقطه خط بود اون موقع ها که انگلیسی حرف میزدیم خونواده همسرش. 

اون وسطا هم یهو شروع میکردن انگلیسی بحث کردن خیلی شدید میشد بحث فارسیش میکردن خلاصه خیلی دیگه پیچیده بود

ازش انگلیسی پرسیدم که متوجه میشی فارسی گفت یکم! دقیقا گفت یکم :)) به فارسی

خلاصه خیلی جالب بود.

این دکترمونم هفته بعد میره ایران (یا میاد ایران) حیف شد میشد وایسم ازش آشپزی یاد بگیرم خیلی غذا خوب درست میکنه. حالا وقتی اومد میرم تلمذ میکنم!


  • ظریف

تعارف

جمعه, ۱ تیر ۱۳۹۷، ۰۷:۵۱ ب.ظ

سلام

این بحثی که میگن غیر ایرانیا تعارف ندارن یکم ایراد داره!

تعارف دارن در واقع!

مثلا وقتی یه چیزی رو میگی نه میگن are you sure? یعنی یه بار دیگه میپرسن مثل ما

حتی رفته بودیم برای بازی ایران و کجا بود چند روز پیش ، من نیمه اول رو نشستم و طرف 3 بار ازم پرسید که مطمعنی نمیخوای بمونی؟! :)

ولی ما تعریفمون از تعارف یکم فرق میکنه و گسترده تره

مثلا تعریف کردن بیش از حد هم جزو تعارفمونه که اینا فکر کنم ندارن

یا این که دیفالتمون اینه که طرف مقابل تعارف کنه حتما 

یا مثلا اینا غذا رو اصلا تعارف نمیکنن. اگه با هم در حال خوردن باشید ممکنه تعارف به اون صورتی که گفتم بکننا ولی اگه خودش طرف یه غذا داشته باشه بهتون تعارف نمیکنه.

حالا برای تمرین تعداد "تعارف" های این متن رو بشمارید :)

--------------------------------------

استادم یه چند تا مقاله داشت قدیما که داشتم میخوندم کاراشو، یکیش بود که واقعا وحشتناک سخت بود. به خودم گفتم که واقعا چجوری میتونه یه نفر این همه چیز میز رو قاطی کنه و بشه مقاله واقعا سطحش بالا بود. گذشت و گذشت و چند روز پیش که باهاش جلسه(به قول اینا meeting) داشتم گفت که خب آره من قبلا یه کاری کرده بودم composite non linear feedback .. گفتم وا ویلا... گفت که اونو میخوام ادامه بدم...

خلاصه که بله. نشستم دارم فعلا یکم کنترل غیر خطی میخونم ببینم چی میگه اصلا تو این مقاله.

کنترل غیر خطیم کتاباش ماشالا ماشالا یکی از یکی ریاضی محض تره. خدا به خیر بگذرونه.

--------------------------------------

مافین درست کردم! 

از این لینک : 

لینک یوتیوب


دستورش

2 1/4 پیمونه آرد سفید

3/4  پیمونه شکر

3/4 پیمونه کره آب شده

2 تا تخم مرغ

1 پیمونه شیر نسبتا گرم با یه قاشق سرکه هم زده بشه

یکمم شکلات یا چیزای دیگه 

2.5 قاشق بیکینگ پودر

عصاره وانیل هم یه قاشق


آرد و شکر و بکینگ پودر رو قاطی میکنیم 

کره رو اضافه میکنیم

تخم مرغ رو اضافه میکنیم

شیر سرکه رو هم قاطی میکنیم

هم میزنیم و بهش شکلات و وانیلم اضافه میکنیم

15 دقیقه تو دمای 200 درجه سانتی گراد یا 400 درجه فارنهایت

بعدم یه حدود 15-20 دقیقه تو دمای 170 یا حدود 370

-

من بیکینگ پودر و اندازه شیر-سرکه رو اشتباه زدم پفش کم شد شما درست بزنیدش!

و روش من شکلات نریختم فکر نمیکردم لازم باشه ولی خیلی لازمه حتما روش رو تزیین کنید چون همش میره تهش؛ تو فیلم میگه آرد بزنید نمیره ولی بزنید بازم تا حدودی پایین میره همه چی ، پس حتما تزیین بالاش لازمه




بله کم کم باید یه شوهر خوب هم پیدا کنم

  • ظریف

بازیافت

دوشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۱۲ ب.ظ

سلام


یه چیزی که روزای اول خیلی برام سوال بود این بود که سیستم آشغالا چجوریه

چون که چند تا سطل آشغال با شکلای مختلف دم در بود.

سیستم اینه که 3-4 مدل آشغال داریم

1- آشغال! که چیزایی که تو بقیه کتگوریا نگنجه

2- کمپوست : مواد اضافی سبزیا و میوه ها و ... که قابل کمپوست شدنه

3- پلاستیک و شیشه و قوطی فلزی

4- مقوا 

اینا هرکدوم یه تایمی داره جمع کردنشون، 

هر شهری یه اپ داره که این زمانا رو میگه و معمولا یه هفته یه بار یا دو باره

مثلا شکل زیر رو ببینید.



مشخصه دیگه هرکدوم یه تایمی دارن.

و خیلی هم حساسن. مثلا پلاستیک شماره 1 حتما باید سیاه باشه

و یا تعدادشون محدوده و اگه بیشتر باشه جریمه میکنن.


------------------------------------------------------------------------------


دیروز که یکشنبه بود، و یکشنبه اینا میرن کلیسا معمولا ساعت 10، 

صبح با صدای بوم بوم آهنگ بیدار شدم اولش فکر کردم که همسایه ای چیزی پارتی گرفته، یه یه ربع خوابیدم و یکم فکر کردم دیدم آخه کی صبح روز تعطیل پارتی میگیره. پاشدم رفتم بیرون که یه سر باشگاه دانشگاه هم برم و یه کم بگردم، دیدم تو پارک چقدر شلوغه. از یکی پرسیدم داستان چیه، گفت که یه روز تو سال ملت بجای این که برن کلیسا، از 3 تا کلیسای بزرگ شهر (فرقه ها مختلف مسیحیت) میان اینجا و غذای مجانی هست و آهنگ و ... 

ملت با خونوادشون اومده بودن و 4-5 تا باربیکیو بود و مردم صف کشیده بودن پشتش

البته من وای نستادم و رفتم

یه گروه موسیقی هم اومده بودن و میخوندن برای خودشون هیچکسی توجهی نمیکرد :))


------------------------------------------------------------------------------

چند وقت پیش یه عکس گزاشتم که ماگم لکه های تیره روش بود و نمیرفت و به پیشنهاد خانم میم کاف با مایع لباسشویی شستمش و کاملا مثل روز اولش شد!

خیلی خوب بود




  • ظریف

دکتر ب.

يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۴۲ ق.ظ

سلام


امروز روز جالبی بود. من از قبل میدونستم که دکتر ب. ای اینجا هست که برنامه های هفتگی داره و بچه ها رو دعوت میکنه خونش و خیلی دست و دلبازه و آش درست میکنه و ... . 

ولی خب ایشون فرصت رفته ایران و خیلی اینجا نبود این چند وقت. این چند روز برگشته کانادا و امروز دعوت کرده بود که بیان ملت. هفته بعدم میرن ایران

یکی از بچه های آزمایشگاه گفت که باهاش برم زودتر بریم یکم کمک و رفتیم. در واقع دکتر اومد دم خونش و برمون داشت برد. اول رفتیم فروشگاه کاستکو. 

پرانتز باز

فروشگاه کاستکو یه فروشگاه بزرگیه که معمولا جنساش ارزون تر از جاهای دیگس ولی خیلی چیزاش به صورت پک های بزرگ تره و یکم بعضا عمده فروش تره نسبت به بقیه و یه کارت عضویت هم باید داشته باشید که سالانه 60 دلاره هزینش. 

دو درصد خرید هر سال cashback میشه به حسابتون یعنی برمیگرده پولش. برای همین کلا منطقیه کسی که خونه زندگی داره ازینا بگیره یا چند نفر با هم یکی ازینابگیرن. توش لباس های مارکدار هم هست با قیمت مناسب. مثلا شلوار ریباک 15 دلار بود که قیمت تهران شاید گرونترزین باشه

اینم داخل فروشگاهش



فکر میکنم مشخصه به صورت یه سوله بزرگه. 

این یه گوشه از فروشگاهشه که عکس گرفتم. 


پرانتز بسته

رفتیم یکم ظرف یبار مصرف و ذغال و.. خرید دکتر و رفتیم خونش

جالب اینه که حلال رو رعایت میکنه. 

رفتیم و یه حجم بزرگی جوج سیخ کردیم من و دوستمون.

بگم که ایشون تنها هم زندگی میکنه

و بعدش گفت ناهار خوردید؟ من خورده بودم و گفتم کم میخورم و دوستمون ولی نخورده بود. حالا ناهار چی داشت؟ آبگوشت :))

من خیلی کم خوردم ولی حقا که خیلی خوب بود. خیلی خوب بود. و بشدت تند بود. پرسیدم چرا انقدر تنده دوستمون گفت دکتر یه بار رفته مکزیک غذای تند خورده دیگه بعدش همیشه تند میخوره فلفل میزاره لا نون میخوره و... 

بعدش یه چای خوردیم و دکتر گفت برو اونجا شیرینی بیار. زولبیا بامیه از ایران اورده بود!!!! "خیلی خوب بود


خلاصه جوج رو کباب کردیم

دکتر برنج رو گزاشت دم بکشه و قیمه بادمجون هم درست کرده بود. 

واقعا قیمه بادمجونش خوشمزه بود واقعا. 


مهمونا هم اومدن ایرانیای خوبی بودن. به طور کلی. کلا همه خوبن بشرط خیلی نزدیک نشدن

از خود غذا ها عکس نگرفتم دلتون نخواد :) 

ولی این تقریبا نصف کمتر جوجای قبل پختنه. حدود 40 نفر مهمون بودن 



  • ظریف

canada day

شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۲۳ ق.ظ


سلام

یکی دو هفته دیگه Canada Day هست، میشه همون 22 بهمن خودمون. برای همین از الان تزیینات مربوطه رو شروع کردن.

این اتاق استراحت دانشجو های تحصیلات تکمیلیه که برای ناهار و ... میان اینجا. پودر سیر هم رو میز بود. برای من نیست 


بعد این که این عکسم قوانین بار دانشگاهه که رو درش زده بود. 

یکی از بنداش جالبه که میگه شلوار و لباس و کفش باید تنتون باشه :)) 

آها راستی نمیدونم گفته بودم یا نه، میدونستید الکل مصرف کردن تو مکانای عمومی ممنوعه ؟ تو دانشگاهم ممنوعه بالطبع



ایرانیای اینجا هماهنگ کرده بودن امروز برای یکی از بار های شهر، که همونطور که میبینید LCD بزرگ داره، که بریم فوتبال رو ببینیم. استاد ما هم اومده بود :)) بچه ها دعوتش کرده بودن و چون تازه خودش فارغ التحصیل شده خیلی اوکی ان با هم :)) با این که ایرانی نیس اومده بود. یکی دیگه از بچه های آزمایشگاهم که صربستانیه هم اومده بود مارو تشویق میکرد :)


نوشابه مشکی خوردم بقیه همراهان هم به جز دوست سربستانی یه چیزی بود نعناع توت فرنگی (؟!) گرفتن خوردن خیلی هم جالب نبود گویا. دوست سربستانی هم آبجو گرفته بود. ما کلا 5-6 نفر بودیم بقیه ایرانیا هم حدود 25 -30 نفر شاید بودن. 

خوبی یا بدیه نوشابه اینه که خالی بشه پر میکننش و متاسفانه منم کلیه ام خیلی شدید العمله و استرس بازی حسابی اذیت میکرد! دوتا لیوان خوردم البته. فقط


----------------

امروز دفاع یکی از بچه های کارشناسی ارشد بود که ایرانی نبود. نمیدونم چی بگم ولی واقعا بنظر نمیومد تسلط داشته باشه رو موضوع. میگن چون شغل پیدا کرده بوده خیلی وقت نذاشته ولی یه سوالای بنیادی رو هم جواب نتونست بده، نمیدونم بخاطر استرس بود یا ... ؟

بعد دفاعش پیتزا مهمون کرد (تو آزمایشگاه) و پیتزا های Vegetarian هم گرفته بود و خلاصه معذب نشدیم :) 

  • ظریف

مشتری

پنجشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۲۴ ق.ظ

سلام


از یکی از بچه ها که قبلا TA بوده پرسیدم که چجوریه و خب توضیح داد ولی وسط حرفاش گفت که خیلی نمیتونی نمره پایین هم بدی به بچه ها! :)

گفتم چرا گفت نمیدونم دپارتمان همچین چیزی رو نمیخواد و خیلی پیگیرش نشدم

دیشب داشتم با یکی دیگه حرف میزدم که خیلی وقته فارغ شده (یه 30 سالی میشه) و گفت که خیلی عوض شده دانشگاه، دیگه دانشگاه دانشجو ها رو به چشم دانشجو نمیبینه، میگه که اینا پدر مادراشون 

1- دارن ساپورت مالی میکنن دانشگاه رو و هدیه میدن و ... پس راضی نگه داشتنشون خیلی واجبه

2- خیلیاشون فارغ التحصیل همینجا بودن و باید خوشحال نگهشون داشت

برای همین خیلی آسون میگیرن بهشون

--------------

  • ظریف

جام جهانی چشم هایت

چهارشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۷، ۰۸:۲۸ ق.ظ

سلام

امروز هرچقدر فکر کردم چیزی برای این چالش وبلاگی به ذهنم نرسید. کلا از بچگی ادبیاتمم خوب نبودش. خلاصه ببخشید ازین مدل چیزای فاخر و ادبی بلد نیستم واقعا. 

ممنون از وبلاگ اشتباهی بخاطر دعوتش. و کسیو دعوت نمیکنم چون خیلی چیز مربوطی ننوشتم :(

....... 

به این کانال یوتیوب سر بزنید. صاحبش خیلی با عشق غذا درست میکنه و چیزای جالبی هم توش پیدا میشه میتونید غذاهای اینور و اونور دنیا رو خودتون با دستوراش درست کنید. همه چیزم از بیخ خودش درست میکنه معمولا

اخیرا یه ویدئو پیتزا درست کرده بود و خمیرشم خودش درست کرد، منم موادشو داشتم بجز مخمر که yeast میشه به انگلیسی. امروز گرفتمش و یه چیز تستی درست کردم و خوب هم شد!

-به سالاد مینیمالیستی که گوجه خورد شده و سس هزار جزیرس دقت کنید

-یه سیبزمینی از یه ماه پیش داشتم که داشت تجزیه میشد اونم خورد کردم ریختم و خوب بود. فقط به زمان پختش دقت کنید خودتون میدونید دیگه.

-شاید بگید چرا آرد سفید داشتم، جوابش اینه که چند روز پیش حلوا درست کردم و اونم خیلی خوب شد. خیلی هم آسونه فقط انقدر شکرو روغن توش مصرف میشه که دیگه حلوا میبینید یه بند انگشت بیشتر نمیخورید. 

-لیوانه توش لک افتاده و فکر کنم سفید کننده میخواد چون با دست که لکه هاش نرفت خلاصه سعین رو کردم تمیزش کنم نشده پیش قضاوت نکنید! 


  • ظریف

رصد خونه

يكشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۴۸ ب.ظ

سلام


دانشگاه یه رصد خونه خیلی کوچیک تو یکی از ساختموناش داره، که یه تلسکوپ کوچیک 14 اینچی هست توش و یه تلسکوپ دیگه. هر شنبه دوم هر ماه برای عموم بازه، 

سیستم اینجوریه که اولش یه lecture کوتاه در حد 10 20 دقیقه، یه نفر میاد ارائه میده، از بچه های داوطلب رشته های مرتبط، راجع به فضا، و بعدش میرن ملت اون بالا ستاره ها رو ببینن. 

فقط نکته اینه که این شهر همیشه ابره تقریبا و خیلی کارو سخت میکنه، دیشب البته خیلی ابر کم تر بود و تونستن مشتری و زحل و یه جفت ستاره رو نشون بدن. خیلی تلسکوپ قوی ای نبود اینایی که اینجا داشتن ولی خب دیدن زحل خیلی حس خوبی داشت!

نکته ی جالبی که میخواستم بگم این بود که مثلا یه خانم 50 ساله اومده بود و خیلی علاقه نشون میداد به دونستن چیزای راجع به فضا. ازش پرسیدم گفت که خیلی سال ها بود که میخواسته دنبال این چیزا بره ولی بخاطر کار و ... نمیتونسته و الان وقت داره. 

خلاصه آدم میانسال زیاد بود. مثلا شاید 40 نفر اومده بودن و 20 تاشون میانسال بودن.

------------------------------

نمیدونم سطح انتظارم اومده پایین یا کم کم غذا ها داره مزه دار میشه. دیشب یه تن ماهی گرفتته بودم و برنج با ته دیگ سیبزمینی برای دو وعده درست کردم. بعد این که نصفشو خوردم پیش خودم گفتم این سیبزمینیا بره تو یخچال کارشون تمومه، برای همین نصفه دیگشو هم خوردم :) 


چیزی که یاد گرفتم اینه که ته دیگه سیبزمینی برنج باید نازک تر از ماکارونی باشه چون ماکارونی میتونه 1 ساعت بپزه ولی برنج خیلی زود تر صداش در میاد شایدم اشتباه باشه چون یه بار بیشتر تهدیگه ماکارونی برای هر کدوم درست نکردم 


-------------------------------

یه نفر از فلسطین رو دیدم، ازش پرسیدم ببینم نسل جوون تر چجوری فکر میکنن راجع به اسراییل ، مثلا مثل ما که نسل جوون ترمون خیلی گرم نیست نسبت به 30 سال پیش، گفت نه هنوز همونجوری اند و دشمن خودشون میدونن.


  • ظریف