نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۱۰/۰۲
    ت
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۵۵۱ مطلب با موضوع «عمومی :: نظرات و تحلیلای شخصی!» ثبت شده است

تبلیغ

دوشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۵۹ ب.ظ

سلام


امروز بهم گفتن که اون کلیسا هه یه سرویس تو پارک داره (هر دفعه یکشنبه رفتن کلیسا رو یه سرویس میگن اینا کاتولیکا mass میگن فکر میکنم) بعد این که آره رفتم اونجا و هوا به شدت شرجی و گرم بودش. دوتا از کلیسا های Salvation Army تو شهر گروهای موسیقیشون رو اورده بودن و کسایی که تو کلیساشون میان هم اومده بودن و خب چون یه جای عمومی بود مردم عادی هم نشسته بودن و داشتن استفاده میکردن حتی ایرانی و عرب هم بینشون بود. حالت تبلیغ کردن کلیساشون رو داره






نکات قابل تامل یا جالب یا ...

پدر روحانی یا pastor کلیسا اونیه که وسط سمت چپ گیتار بیس میزنه. :)) جالبه

داوگ رو میتونید ببینید پشت کیبورد

خانم داوگ، شیلا رو هم میتونستید ببینید اگه اون آقا هه نبود.

یک کتاب آهنگ دارن که همه ی آهنگایی که تو کلیسا میخونن توشه و خیلی کم هم نیست. از رو اون میومدن یه آهنگی رو میزدن و یکی میومد میخوند.

اون آقاهه پشت گیتار کلاسیکه استاد توی یکی از کالج های شهره آدم جالبیه


این عکس هم یکی از فلایر هاییه که توی کلیسا میدن، گفتم عکس بگیرم شاید براتون جالب باشه. + یک لیوان مدیوم تیم هورتون:/ 

برنامه های اون روز

کسانی که التماس دعا داشتن!

یه کمیک از انجیل!

چیزایی که کلیسا لازم داره و یه چیزای دیگه توشه. نمیدونم تو وبلاگ قابل دیدن هست یا نه ولی رزولوشنش زیاد تره و میتونید بازش کنید بخونیدش اگه علاقمند بودید.


  • ظریف

علی بابا

چهارشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۷، ۰۶:۰۲ ب.ظ

سلام


واقعا زبون خوبی داریم از حق نگذریم. مثلا چینی(چشم بادومی به طور کلی!) و هندی و حتی عرب ها رو آدم میبینه، واقعا نمیتونن مثلا موقع انگلیسی حرف زدن یه فرکانسایی رو تولید کنن یا بعضی حروف رو بگن. ولی ایرانیا تلاش کنن میتونن، تلاش نمیکنن معمولا تا جایی که امکان داره فارسی میگن:). شاید بگید خب خودت فارسی زبونی این حرف رو میزنی، باید بگم که بله و نه. اگه شما نفر سوم یه بحث باشید یا کلا چند نفر باشن در حال حرف زدن واقعا میتونید دیگه اظهار نظر کنید. 

معیارش هم میشه میزان نفهمیدن طرف مقابل. چون معمولا همه listening شون اوکیه. اگه یه نفر native بیاد حرف بزنه معمولا مشکلی نیست.

حالا بحث اثباتش رو بزاریم کنار زبون خوبی داریم.

---------------------------------------------------------------


دیروز با یکی از بچه ها رفتیم یک رستوران خاور میانه ای، میخواستم گلن رو ببرم اونجا ولی قبلش خواستم برم یه چشیدنی کرده باشم ببینم چقدر قابل خوردنه. چون قبلا من رو برده بود یه رستوران چینی و خلاصه باید جبران بنمایم.

صاحب رستوران عرب بود ولی فارسی میفهمید و حرف میزد تا یه حدی. یه نفر ایرانی هم اونجا دیدیدم که 22 سال بود ایران نرفته بود. آخرین تصویراش از ایران دیگه زمان جنگ و یکم بعدش و ... بود. خانوادش شهر اتاوا بودن و اینجا اومده بود یه phd بگیره. اتاوا فکر کنم 180 کیلومتر با ما فاصله داره به سمت شمال. چیزی که جالب بود میزان تنها بودن این آدماس. همه انگار تنهان. یه نفر رو گیر بیارن 2 ساعت کف کف اش حرف میزنن.


یکم حرف زدیم و بعدش صاحاب رستورانه که عرب بود اومدش و صحبت از فارسی به انگلیسی تبدیل شدش. خیلی که دیگه حرف زدنش سریع میشد و میخواست خیلی سریع فکر کنه یه جمله فارسی میگفت بقیش رو انگلیسی میگفت صحبتم جدی بود منم هی میزدم زیر خنده. خودش متوجه نمیشد :)). 


عربه گفت که من بچه هام رو میخوام بفرستم عراق پیش مادرم بزرگشون کنه. اینایی که اینجا بزرگ میشن ضعیفن! نه جسمی ها، جسمی کاملا اوکی هستن ولی روحی و روانی و فکری خیلی ضعیفن. خلاصه میگفت که خیلی بی جربزه میشن.


موقع حساب کردنم رفتیم دم صندوق و داشت تعطیل میشد دیگه حدود 21:30 ! (زود میبندن تو این شهر،) سر آشپزشون رو دیدیم و یه خانمه یکم تیره پوست تر، یکم حرف زدن متوجه شدیم که سر آشپزه ایرانیه، بعدش دیدیم که خانمه هم یه فارسی عجیب غریبی حرف میزنه. سر آشپزه 29 سال بود فکر کنم اینجا بود. 25 سال مونترآل بوده و 4 سال اخیر رو اومده شهر ما. خانمه ولی هندی بود پرسیدیم که فارسی از کجا بلدی ؟ گفت یه شوهر داشتم که افغانی بودش ازون یاد گرفتم، بعدم با این ایرانیا گشته خلاصه یه آش شله قلم کاری بود فارسی حرف زدنش. خیلی لهجه و ... اش خوب بود ولی میدونید دیگه خیلی خاص حرف میزد. با سرآشپزه با هم بودن.


خداییش زبونمون خیلی سخته یاد گرفتنش ، من موقعی که باهاش حرف میزدم سعی میکردم کتابی حرف بزنم متوجه بشه و دیدم چقدر ما بد حرف میزنیم خدایی... یعنی پیچیده اس واقعا برای کسی که ندونه...


هانمه به 10 -11 زبون میتونست حرف بزنه :))


خیلی نظرات مردم تو سایتا راجع به رستورانه خوبه همه 4 5 ستاره بهش دادن ولی نمیدونم این کلا بخاطر اینجاس یا نه، انصافا غذاش حرفی برای گفتن نداشت :)) سطح انتظارات مردم خیلی از غذا پایینه خیلی !

  • ظریف

اصلاح

دوشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۵۰ ق.ظ

سلام


اینا صرفا مشاهده اس اگه کسی علاقه منده، نه نتیجه گیری ای میکنم نه نتیجه گیری ای میخوام کنم.


امروز بیرون بودیم با گلن طبق معمول، گفتم چی شد ازین کلیسای Reideau Heights سر در اوردی؟

گفت که من وقتی 18 سالم شد از خونه و خونواده فرار کردم ،

تو پرانتز اگه یادتون باشه والدین الکلی بودن و بد رفتار و چیزای بدتر که جاش اینجا نیست

رفتم تورنتو و گفتم که یه چیز جدید از خودم میسازم،

بعد یه مدت تو تورنتو یهو به خودم اومدم دیدم دقیقا همون شخصی شدم که نمیخواستم بشم، کارایی میکردم که هیچ وقت نباید میکردم و ...

اومدم این شهر و یه اتفاقایی افتاد و یکی رو دیدم و گفتش که بیا یه بار این کلیسا، یه بار امتحانش کن،

با خودم گفتم این آدمای وانمود کننده ی فلان و ... چی میخوان به من یاد بدن که مثلا من الان نمیدونم

رفتم اونجا و دیدم فضای روحانی جالبی داره. اونقدرم بد نبود و چند بار دیگه رفتم، یه بار اون پدر روحانی یه چیزی گفت که انگار طرف صحبتش به من بود گفت که بعضی از شماها میبینید که اون چیزی که میخواستید پیش نیومده تو زندگیتون ولی دستتون رو به سمت خدا بلند کنید یه بار و ازش بخواید ببینید چی میشه.

صحبتام دقیق نیست چون تو ضل (؟) آفتاب بودیم و بعد سوار ماشین کولر روشن بود و کلا خیلی دمام بالا پایین شد ولی مطلب رو میرسونه

گفت که رفتم توی Altar که محل خیلی مقدسیه تو کلیسا، خدا میگه که هر کسی برای من یه Altar بسازه دو تا فرشته میزارم اینور و اونورش که هیچ شیطانی بهش راه پیدا نکنه،

گفت رفتم اونجا و زانو زدم و گفتم خدایا من نه میشناسم تو رو نه اعتقاد خاصی بهت دارم ولی اگه هستی دست منو بگیر که نیاز شدید دارم. همیشه میخواستم این چیزا پیش نیاد و دقیقا میخواستم به افرادی که این مشکلات رو دارن کمک کنم ولی این جوری شد. بیا دست منو بگیر میدونم بد تر ازین که خودم کردم نمیتونه بشه زندگیم. هر کاری میخوای کن. بعد پدر روحانی هم اومد کنارم زانو زد و صحبت کردن باهم

گفت که وقتی از آلتر بلند شدم حس کردم چند تن بار که همیشه رو دوشم بود از دوشم برداشته شده بود. و به یه خدایی اون موقع ایمان اوردم و کم کم رفتم راجع به مسیحیت و دینای دیگه یه مقدار مطالعه کردم. و خلاصه این شد که الان اینجا نشستم.

خلاصه راه زیادی اومدم.


---------------------------------------------------------------------

در ادامه بحث بعد یه مقدار صحبت گفت که من توی کتاب به همه چیزش اعتقاد ندارم به چیزای بنیادی بیشتر اعتقاد دارم تا یه چیزای دیگه

مثلا همین که خوب باشی و با همسایت خوبی کنی و دروغ نگی، دست نیازمند رو بگیری و یا قضاوت کنی ...

ولی مثلا تا 30 سال پیش شاید مسیحیا رقصیدن رو مجاز نمیدونستن 

یا تو کتاب نوشته دست دزد رو باید برید

یا مثلا همجنس گرا ها رو ...

یا چیزای دیگه.

ولی این چیزا دیگه الان عوض شده.


---------------------------------------------------------------------

یه شب دیگه داشتیم صحبت میکردیم همین بحث همجنس گرایی شد.

گفت کلیسای من مخالفشه. یعنی کسی که گرایش جنس موافق میدونه رو آدم خوبی نمیدونن. ولی من موافق این نیستم، من ازشون پرسیدم فقط شما کی انتخاب کردید که Straight باشید؟ 

انتخاب کردید یا یه چیز طبیعی تو شما بود؟ اون بدبخت هم خیلی انتخابی نداره.

کلا با قضاوت کردن راجع به مردم موافق نیستم. مثلا بعضی مردم مسیحی بدشون میاد با یه نفر معتاد بشینن یا با یه نفر که خود فروشی کرده. در حالی که همین عیسی مسیح رفت یه بار پیش یه خانمی که خیلی شوهر مشخصی نداشت و ... خلاصه یه داستانی گفت. میگم که بجای قضاوت بیاید ببینید اگه عیسی مسیح اینجا بود چی کار میکرد. 


---------------------------------------------------------------------


این مثل بالاییا نیست و حال بهم زنه نخونید 


داشت با یکی صحبت میکرد و میگفت باشوخی که یه مدتی تو بخش روانی مربوط به پزشکی قانونی پرستار بوده. (یکمی از داستاناشو قبلا گفتم خیلی کوتاه) و خیلی چیزای جالبی میددیده. مثلا یه آقایی صبح بلند میشه صبحونه میخوره و بعدش میره میبینه خانمش فوت کرده(طبیعی). انقدر شوکش شدید بوده که میزنه به سرش و تا 5 روز اونو رو تخت ولش میکنه. بعد 5 روز برای این که بوی بد خیلی زیاد شده بوده میره یه چمدون میخره. سعی ممیکنه جا بدتش تو چمدونه. جا نمیشه. دست و پاشو میبره و تیکه تیکه میکنه بدن رو جا میکنتش تو چمدون. (نمیدونم چه حسی دارید ولی من داشتم بالا میوردم) پست میکنه چمدون رو برای خونوادش تو یه شهر دیگه.

یه خانم دیگه ای دچار اسکیزوفرمی(اسکیزوفرنی؟ سیزوفرمیا؟ گوگل؟) بوده و فکر میکرده موجودات فضایی ذهنش رو تحت کنترل دارن. برای این که  

تحت کنترلشون نباشه میره یه مقدار زیادی فویل میخره، 

ببخشید تو پرانتز،

اگه نمیدونید یه چیز عادی ای بوده چند ده سال پیش که ملت میگفتن دولت یه موجایی برای کنترل کردن ذهنا میفرسته و ... برای همین بعضیا کلاه Tin Foil درست میکردن یا فویل میپوشیدن یا ... یا ازین چیزا زیاد بوده مثلا اون بخاری که از اثر حرکت هواپیما میمونه توش مواد شیمیاییه و ... خلاصه Tin Foil Hat که احتمالا در عمل Aluminium Foil Hat بوده برای این کاربردا استفاده میشده.


**اصلاح شده به فارسی نسبتا سلیس(ثلیس؟ سلیث؟ ...) 

در نهایت جسد اون خانم، زیر میز پذیرایی خونش، در حالی پیدا میشه که کل بدنش و همچنین دیوار و پنجره های خونه رو رو با فویل پوشونده بوده.  


**اصلاح شده ..

اگر خاطرتون باشه قبلا گفته بودم که یک بیمار داشت که گرایش جنسی موافق داشت و بخاطر این موضوع بدنش اون قسمتای بدنش رو سوزونده بود بلکه این گرایشش از بین بره. گلن میگفت بد تر  از این که ببینی یک نفر بخاطر این با خودش همچین کاری کرده، اینه که به عنوان پرستار روزی سه بار لازم باشه اون نواحی رو براش استریل کنی!!


  • ظریف

کیک

يكشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۷، ۱۰:۴۳ ب.ظ

سلام


چند روز پیش رفتم پودر کاکائو گرفتم. جالبه اولش بهش گفتم chocolate powder بعد نفهمید و یکم فکر کرد گفت اها cocoa powder و بهم دادش.

فرقش رو نمیدونم

حالا خلاصه میخواستم یه کیکی چیزی درست کنم فرداش. شبش با گلن رفتیم بیرون یه بستنی بخوریم. به پیشنهادش یه بستنی که یه تیکه کیک شکلاتی و بستنی بود گرفتم. چشمتون روز بد نبینه کیک گرم بود و بستنی سرد هر جفتشونم به غایت شیرین بودن. انقدر شیرین که تا دو روز به کیک شکلاتی درست کردن فکر میکردم میخواستم بالا بیارم :) 

ترکیب بدی بود خلاصه مخصوصا گرم بودن کیکه. 

ولی عوضش یکی دور روز بعد تصمیم گرفتم یکم کوکی درست کنم.

خیلی آموزنده بود

اولین چیز این که شکر قهوه ای باعث مرطوب شدن شیرینی و حالت زیر دندون نیمه سفت بودن خوبی به شیرینی اضافه میکنه.

دومین چیز این که کوکی تا سه برابر قطر چیزی که تو سینی میزارید پخش میشه :))

و سومین چیز این که کوکی وقتی تو فر هست نباید انقدر بزارید سفت بشه. یکم باید نرم باشه وقتی میاد بیرون و یکم زمان که بگذره و خنک بشه کلی سفت تر میشه و خودش رو میگیره

ظاهرش بده ولی خودش خوب بود :)

من نصف اینو درست کردم و خیلی اندازه کوکی هام رو بزرگ گرفتم گویا. یه قاشق غذاخوری استاندارد اندازه گیری کافیه

https://youtu.be/YIiHiMXOeYU


  • ظریف

ارتباطات

سه شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۷، ۰۸:۳۸ ق.ظ

سلام


ارتباطات اینجا خیلی گرونه. مثلا شما یه سیم کارت با حداقل میزان دیتا بخواید بگیرید حداقل ماهی 40 50 دلار میفته براتون. 

همچنین چیزایی مثل اینترنت خونه هم از حدود 40 -50 دیگه تقریبا شروع میشه.

چیزایی که مختص خودشونه مثل تلویزیون کابلی و ... هم ماهی 50 دلاری هزینه داره.

جالب اینه که با وجود چیزی مثل اسکایپ، اینا بازم قیمت سیم کارت و .. رو پایین نمیارن. حتی با وجود این که زیرساخت ارتباطیشون چند ده ساله تغییری نکرده این قیمتا همینقدر میمونه.


درواقع رو حداقل پلن هاشون مثلا تو سیم کارت، همه چیز رو میزارن مثلا مکالمه نامحدود تکست نامحدود و ... و برای همین انقدر زیاد میشه قیمتاش.


بماند که ما تلاش کردیم ایرانسلشون رو پیدا کنیم و دو سه ماهی 30 دلار بدیم. یه شرکتی هست به اسم PetroCanada که خیلی نمیدونم چرا سیم کارت هم میزنه چون بیشتر همون طور که از اسمش معلومه کارای مربوط به سوخت باید انجام بده ولی سیم کارت هایی داره که تعرفه هاشون بالاس نسبت به چیزای دیگه ولی خب مثلا اینجوری همه چیزشون نامحدود نیست. برای کسی مثل من که نه تکست میده نه زنگ میزنه و فقط ساعت اتوبوسا رو هر چند وقت یه بار چک میکنه با اینترنت گوشیش خیلی خوب در میاد. ولی نرخش خیلی بالاس دیگه..


مثلا بعضی اپراتور ها هستن برای پایین اومدن قیمت مثلا فقط تو یه استان سرویس میدن به شما(کشور نیست که نصفه قاره اس)

یا کلا آنتن دهیشون خیلی ضعیفه. 

  • ظریف

walmart

پنجشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۷، ۱۱:۳۷ ب.ظ

سلام

اسمشو که حتما شنیدید، یه فروشگاه زنجیره ایه مثل چیزای دیگه، میدونم تو کانادا و آمریکا هست و ویژگیشم اینه که یکم قیمتاش ارزون تره (نه خیلی ولی خب هست) و یه چیزایی مثل اسکوتر برقی برای افرادی که سنگین وزنن داره،

حالا اینا به کنار، گویا تو آمریکا، مردمی که میرن والمارت یه طبقه ی خاصی از مردم هستن و بعضی وقتا یه چیزای عجیب غریبی تو والمارت دیده میشه و خلاصه سرچ کنید people of walmart یا همچین چیزایی کلی پیج اینستا و ایمجر و ... هست راجع به این موضوع!


https://imgur.com/gallery/q3eOo


ولی این موضوع بیشتر تو آمریکاس من دیروز یا پریروز رفتم والمارت اینجا که 45 دقیقه از خونم فاصله داره، خیلی چیز عجیبی نبود.

  • ظریف

13 reasons why

چهارشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۷، ۰۶:۴۸ ب.ظ

سلام


از Ez پرسیدم که 13 ریزنز وای رو دیدی ؟ گفت آره، گفتم که چقدر به واقعیت نزدیکه و چقدر اغراق شده؟

گفت که با آمریکا مقایسه کنیم خیلی هم اغراق نکردن جو دبیرستانا تقریبا همینه که نشون میده، البته بچه هایی که تو این سریال هستن خیلی Cool تر از متوسط بچه های دبیرستانن، بچه های دبیرستان انقدرام باهوش نیستن مثل فیلم ولی به طور کلی افسردگی و خودکشی خیلی هم چیز پرتی نیست.

یکی از دلیل های عمدش هم ورزشه، بخاطر این که خیلی به ورزش بها داده میشه، مثلا پول های زیادی تو ورزش جابجا میشه. وقتی یه تیمی جلو میره کلی پول به دبیرستان میرسه و مثلا اگه یکی از یه دبیرستان بره تو تیم یه دانشگاه، یه پوینت مثبتیه برای اون دبیرستان.

برای همینم ممکنه از بعضی کارای بچه های ورزش کارشون چشم پوشی بشه و اتفاقایی که میبینید بیفته.

البته تو کانادا اینطوری نیست خیلی، حجم پولا بسیار کمتره و به ورزش به چشم ورزش نگاه میشه. 

  • ظریف

تیم هورتون

چهارشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۰۱ ق.ظ

سلام 

از اون مهمونی خونه ی آقای گلن یه چیزی رو یادم رفت بگم، دوتا کلکسیون جالب داشت. 

یادتونه گفتم روزی 5 الی 10 تا قهوه میخوره دیگه؟ خیلیاشو از تیم هورتون میگیره که گفتم یه چیزی شبیه استارباکس منتها تو کاناداس و قهوه هاشم خیلی ارزونه 

حالا ایشون کلکسیون همه چیز تیم هورتون رو داره!

ماگ، دکور کریسمس، مجسمه و... 

لباس روز کاناداشم از تیم هورتون گرفته بود

آدم مشتری مثل این داشته باشه وقعا کاسبیش سکه میشه






  • ظریف

روز کانادا -- اصلاح شد

سه شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۷، ۰۷:۰۲ ب.ظ




سلام


تولد 151 سالگی کانادا بود،

که یادم نیست دقیقا چی رو جشن میگرفتن برید ویکی پدیا بخونید اگه واقعا دوس دارید.

تو این روز Dollar store ها که مغازه های چیز میز فروشیه و قیمتاشون پایینه و هر آت آشغالی بخواین از لوازم تحریر تا وسایل آشپزخونه و شوینده و ... گرفته دارن، یه سکشن اضافه میکنن که چیزاییه با تم کانادا مثل لباس و کلاه، سفره، ظرف یه بار مصرف، شال گردن برای سگ! ، هرچیزی !

و بیشتر مردم هم میرن تو این فاز و ازین چیزا میگیرن عکس رو توجه کنید، من نگرفتم و از گوگل برداشتمش، ولی یه همچین تمی

تو شهر هم یه جایی از شهر رو که برای ما پارک شهر باشه پر از غرفه میکنن و غرفه های نوشیدنی، باربیکیو، هنری، موسیقی، جنگولک بازی و ... از جمله غرفه هاشونه.

آخر شب هم آتیش بازی دارن،

انقدر هوا گرم بود که من خودم یه بار فقط رفتم از وسط غرفه ها رد شدم و خیلی جزیی نگاه کردم،

آقای گلن هم مارو دعوت کرد بریم پشت بوم خونش به صرف همبرگر و ...

برای همین روز قبلش ازم پرسید که همبرگر حلال! (خودش میگفت Hali) از کجا پیدا کنم، منم بهش گفتم و باهاش رفتیم فروشگاه. 

یه چیزی که اینجا خیلی شایعه حساسیت های عجیب غریبه، یکیشون حساسیت به Gluten هه که یه چیزی هست که به آرد میزنن و اخیرا خیلی شایع شده، این آقا گلن هم بهش حساسیت داره، روی همبرگره رو خوند دید توش آرده گفت من نمیتونم بخورم ولی خودش تو خونه همبرگر عادی داره و اونو میخوره

جالبه بدونید که تو همه چی آرد هست تقریبا و محصولات Gluten Free هم دارن البته ولی خیلی گرون تره. شاید 4-5 برابر گرون تر از محصول معمولیه. مثلا نون آرد اسپاگتی ...

آره خلاصه یکم رفتیم چیزای دیگه خریدیم منم یکم برنج خریدم برگشتیم.

فرداشبش رفتم خونشون چند نفر دیگه دعوت بودن، شیلا و داوگ، که معرف حضورتون هستن، داوگ اون حقوق بشریه و خواننده هه بود. شیلا همسرش بود. یه خانم دیگه که همکار گلن هه --




بزارید اینجوری بگم

از راست

دختر گلن، شیلا، داوگ، نوه گلن، دختر این خانمه که چپ منه(راست خودم!) ، بنده حقیر، خانمه که دخترش جلو منه و تازه همکار گلن شده، یه خانم دیگه هم داره یه عکس دیگه میگیره که دوست قدیمی گلنه، و خود گلنم پشت دوربینه.

فعلا تصمیم گرفتم عکس خودمم خیلی تو وبلاگم نباشه. 

به وسایل سفره دقت کنید که کانادا ان


گلن بهشون گفت دوتا همبرگر هست معمولی و Holiday! دوباره حلال رو اشتباه گفت :)) البته همشون میدونستن حلال چیه. خانم چپیه هم گفت خودش حلال میگیره مرغ رو چون ارزون تره ...(چراشو کسی نمیدونست؟)


دیگه خدمتتون بگم که همین...


اینم یه عکس از پست قبلیه که راجع به اون گروهه داوگ بود و بخاطر کیفیت خیلی افتضاح یه عکس بهتر، قبل اومدن اون خانمه پیدا کردم براتون میزارم

این داوگ و شیلا کلیسا میان و هر جفتشونم نوازندگی ساز های تو کلیسا رو میکنن، که جالبه.



ولیکن خدایی 22 بهمن خودمون رو ترجیح میدم...

جالب تره

----------------------------------

یه چیز جالبی که تو مهمون گلن بود Deviled Eggs بود

که اسمش یکم مشخص نمیکنه چیه

ولی امتحان کنید خیلی ساده و خوشمزس

تخم مرغ رو آبپز میکنید نصف میکنید، زرده ها رو در میارید و تو یه ظرف با مایونز و سس خردلو ... قاطی میکنید و برمیگردونید تو نصفه سفیده ها.

و سردش میکنید.

چیز جالبی میشه برای بعد غذا



راستی مربای ریواس تاحالا خوردید؟ من حتی نمیدونم ریواس چیه هست. ولی مرباش خوشمزس اگه تونستید یه کوچیکشو بگیرید امتحان کنید!


  • ظریف

Human Traficking

دوشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۷، ۱۱:۳۱ ق.ظ


سلام

ببخشید بخاطر حداقل کیفیت عکس و حداکثر حجم

ساعت 3 شب هست و از شدت گرما بیدار شدم، ساعت 12.30 بزور خوابیدم ولی خب گویا شب جالبی نیست. 


هفته پیش تو اون کلیسا هه یه زن و شوهر که دوست این آقای گلن بودن رو دیدم، آقا هه که اسمش Doug van der hoden هستش و dowg بخونید که با داگ قاطی نشه! تو یه گروهه راک کوچیکی نوازندگی میکنه. خلاصه مشحص شد که ایشون فعالیتای حقوق بشری هم میکنه.

بهم گفتن که توی زمینه ی human trafficking فعالیت داره و اولش فکر کردم ببخشیدا ولی این چرت پرتای جنسیتیه که قبلا اشاره کرده بودم و اینجا خیلی رو بورسه و متفکرانه سرمو تکون دادم گفتم چجالب و .. و گفتن که یه برنامه کوچیک دارن تو جهت حمایت از قربانی های این موضوع(قربانی!!؟) یه قربانی نجات یافته هم میاد میخونه. از لهستان

ولی در کل خیلی زن و شوهر خوب و خون گرمی بودن بعدا مشخص شد حدود 48 و 49 سالشونم هست. 

رفتم خونه و یه سرچ محض احتیاط کردم دیدم که کاملا اشتباه فکر میکردم داستان یه چیز دیگس

اون معنیش قاچاق انسانه و یکم بیشتر معنی دار شد. 

رفتم فیسبوک اون برنامه و دیدم که نوشته تو یه جمعی پرسیدن چند نفرتون فکر میکنید که تو دنیا قاچاق انسان هست و خب خیلی دستشون رو بردن بالا. بعد پرسیدن چند نفر فکر میکنن تو کانادا هست عده به مراتب کمتری بردن بالا بعد پرسیدن چند نفر فکر میکنن تو استانتون هست؟ و خیلی کمتر و در آخر پرسیدن چند نفر فکر میکنن تو شهرشون هست و هیچ کسی دستشو بالا نبرد

ولی واقعیت اینه که همه جا حتی تو همین کینگستون هم داره قاچاق جنسی انسان اتفاق میفته. 

اون خانمه که تو عکس میبینید غیر قانونی قاچاق شده بوده و چند سال مجبور به prostitution تو یه باندای این کاره بوده و خلاصه بعد n سال در میره از دستشون.

خلاصه امر این که یه سری آهنگ تو لهستان میره درست میکنه در حالی که اصلا خواننده حرفه ای نبوده و با این آقای داwگ آشنا میشن و لیریک ها رو به انگلیسی ترجمه میکنن. الانم یه مستند از زندگیش دارن میسازن و همونطور که میبینید داشت فیلمبرداری هم میشد.

تو عکس آدم زیاد نمیبینید چون اون آهنگه کلا دو سه تا ساز داشت و رفته بودن کنار. کلا گروهه 4 5 نفر بعلاوه این خانمه به صورت افتخاریه و اون آقاهه پشت کیبوردم لهستانیه

اول برنامه این گروهه داشتن برا خودشون میخوندن و وقتی این خانمه اومد با دو نفر گارد رویال فکر کنم بهشون میگن و دو تا نوازنده ازینا مدلای نظامی اسکورت شدش که جالب بود انقدر احترام

اهنگایی که میخوندم میگفت خیلیاش رو تو همون دوران اسارت که بقول خودش صداشو ازش گرفته بودن بهشون فکر میکرده. 

لازم به ذکره محل برنامه و به طور کلی شهر این روزا جهنمه با رطوبت زیاده... 

5 دقیقه بعد دوش گرفتن عین چسب میشه بدن و شب هم مخصوصا ماها که کولر نداریم حسابی خوش میگذره! این خونه ها برای سرما طراحی شدن نه گرما

اینم از داستان ساعت 3 شب ما...

اگه ازین چیزا و مطالعشون دوس دارید این رو پیدا کردم 

http://www.thewhig.com/2017/07/09/the-real-deal-on-human-trafficking

تا برنامه ی دیگه که مربوط به Canada 🍁 Day باشه خدا نگهدار!! 

  • ظریف