نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۱۰/۰۲
    ت
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

جریان سنج - نمونه اولیه

دوشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۳۹ ب.ظ

سلام

نمونه اولیه چیزی که برای سنجش جریان برای رله ی دکتر عباسیان بود رو امروز تموم کردم تا حدودی.

چیز خوبی شد.

از حسن باید کلی تشکر کنم که با تجربه ی کار خودش که شبیه این بود خیلی کمک کرد تو این مداره ..


این دو تا مدار که برای تست CAN بود



این هم یکیشون با جعبه اش که امروز کلی سوهان و ... زدم تا درست شد :



و اینم یه نمونه سیگنال جریان که زمان نمونه برداریش از یه تایمر میاد که میره ADC رو تریگ میکنه و ADC صاف میره تو DMA میریزه خیلی دقیق.


  • ظریف

فشار یکم زیاده

يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۳۴ ب.ظ

سلام

واقعا الان میتونم بگم حقیقتا انقدر کار دارم که نمیدونم چی کار کنم :((

خدا کنه زود تر تموم بشه 

همه ی این بی برنامگی ها البته تقصیر خودمه ، کاری که 2 هفته پیش شروع کردم و تا آخر این هفته وقت دارم رو الان دارم مثلا 50% دومش رو انجام میدم، تافل رو یه مدت خوبی ول کردم، برای گواهینامه که کلا هیچی و ... خیلی خوبه آدم یکم زمان بندی داشته باشه

  • ظریف

سرماخوردگی

پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۲۳ ب.ظ

سلام

با حداقل 300 تا عطسه و چند صد سی سی آبریزش بینی امروز یکم دوباره طعم سلامتی برام یاداوری شد :/

حدود یه جعبه دستمال کاغذی مصرف کردم دارم میمیرم از عطسه 

یاد یکی از دوستام افتادم که حساسیت فصلی داشت و یه بار 27 تا عطسه پشت هم کرده بود و میگفت "آخراش تقریبا شش ام رو داشتم بالا میوردم"

نکته اخلاقی : بعد استفاده از مترو و brt دست خود را بشویید ؛ کاظم اینو گفت گوش ندادم

ازین ژل های ضد عفونی کننده هم خوبه فقط هیچ وقت به صورتتون نزنید چون خیلی سریع تبخیر میشه و یه حجم زیادی الکل و ... تنفس میکنید که تقریبا کل دستگاه تنفسیتونو میسوزونه

  • ظریف

سوال پرسیدن

چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۲۶ ق.ظ

سلام

یکی از استادامون که کلا ازش خوسمم نمیومد بخلطر یه سری کار هاش یه حرف خیلی خوبی یه بار زد : 

سوالتو درست بپرس یه بخشی از جواب خود سوال پرسیدنه

وقتی کسی که سوال رو جواب میده 7 تا سوال باید از پرسش کننده بپرسه یعنی این که پرسش کننده شایستگی اینو کاملا داره که دیگه جوابش داده نشه.

چیزایی که از سرچ تو صفحه اول گوگل بدست میاد نباید پرسیده بشه مگر شرایطی خیلی خاص 

برای خودم میگم اینا رو... دیگه بالاخره یه کسی هرچند هم منفور باشه ممکنه یه حرف خوبی بزنه ، خوبه انعکاس داده بشه

  • ظریف

دبل چک

سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۱۹ ب.ظ

سلام

یه چیزی داشتم میساختم که دو تا برد داره و توی جعبه باید قرار بگیره

سایز بندی ها رو ده بار چک کردم

دو روز تمام سیم های برد ها رو چند بار چک کردم

شماتیک ها رو هم

و در نهایت تنها چیزی که نمیشد چک کردش، سیمی که دو تا بر رو بهم وصل میکنه رو فقط چک نکردم و امروز متوجه شدم که اونو اشتباه زدم :(

سیم روی برد باید به صورت قرینه بره تو کانکتور حالا دوتا حالت هست :

1- فردا میرم و سیم fpc دوازده پین معکوس تو بازار هست

2- اگه نبود کانکتور قرینه 

3- اگه دوتای بالا نشه :) دهنم صافه

  • ظریف

بوی زمان

شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۲ ب.ظ


سلام

یه چیزی قبلا نوشته بودم شبیه این دوباره میخوام بگم

یه موقع هست که یه بویی یهویی به بینی میرسه و یه نفس عمیق تو اون بو میکشی و یهویی اون بو رو حس میکنی که انگار همینجوری تو مغرت جلو میره و از هر جایی رد میشه یه مداری رو تو مغزت روشن میکنه و به هرجایی میرسه یه زمانی یا یه چیزی رو یاداوری میکنه و بعد میره به سمت سینه و سینه رو سنگین میکنه و حس میکنی به قلبت فشار میاد. یه همچین چیزی یه کلیده به عمیق ترین بخشای حافظه جاهایی که عمرا با فکر کردن بهش نمیرسی

یه اسپری با بوی خنک شبیه بوی سبزه داشتم مربوط به یه اردوی مشهد بود از زمان پیش دانشگاهی ام راستش یه تعدادی آدم بودن که اون دوران رو زهر کردن بهم، اون اسپری رو نگه داشته بودم تا چند وقت پیش چند ماه یه بار یکم بوش میکردم راستش ثانیه به ثانیه اون زمان تو ذهنم زنده میشد.

درسته خاطرات جالبی نبود ولی خیلی  این حرکت جذاب بود باعث میشد که یادم بیاد که چقد افرادی که دور و برم هستن نعمتن، یه چیزی بود که وقتی یادم میرفت چقد آدم بی شخصیت ممکنه دور و برت باشن یکم سیستم سنجش شخصیت آدم ها رو برام کالیبره میکرد، آقای ر. آقای ش. آقای حتی اسمشو یادم نمیاد خدا رو شکر، آقایون دیگه که هنوزم یه خبر هایی  ازشون میرسه همون آدمای قبلی اند که فقط انگار برای افزایش آنتروپی جهان و برای گرم تر شدن کره زمین تولید شدن یا اصلا هدف تولید شدن نداشتن شاید، 

  • ظریف

حافظم

جمعه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۴۷ ق.ظ

سلام

به عنوان کسی که حافظه کوتاه مدتش واقعا جالب نیست تو خیلی از چیزا میتونم از ویژگی ها مثبتش بهتون بگم 

1- هر فیلمی رو 5-6 بار میشه ببینم اگه طولانی باشه البته و پیچیده باشه و چون اولاش رو یادم میره خب جالب میشه مگر این که خیلی تمرکز کنم روش مثل فیلم شاتر آیلند که شاید 10 بار دیدم و جالب بود و یه بار با دقت دیدمش (بعد اون دیگه ندیدم تقریبا!)

2- برای مستند ها هم همینطوره ، اگه چیزی مثل مستند های فیزیک محضی باشه مخصوصا خیلی با دقت نمیبینمش و هر دفعه چیزای جالب داره توش

3- بعضیا براشون جالبه یه کسی رو میبینن که حافظش اینجوریه و اسما و ... رو اصلا یادش نمیمونه

4- وقتی با کسی دعوا میکنم یه ربع بعد اگه به خودم القا نکنم که باید ناراحت باشم ، دیگه ناراحت نیستم از دستش

5- ذهن آدم خلوت تره


یکم از بدی هاشم بگم

1- کابوس من دیدن کسایی هست که سر کلاسی که برگزار میکنم میان در بیرون از محیط کلاس، اصلا چهره ها یادم نمیمونه حتی اگه 4 نفر سر کلاس باشن چه برسه به این کلاس اخیرم که چندین نفر هستن و فاجعس ...

2- تجربه هام که شاید هزینه ی زیادی برام داشته یادم میره ، یکی از دلایل این وبلاگ همین بود ولی انقد چیزای مختلف توش مینویسم که نمیشه خوندشون..

3- بعضیا ناراحت میشن که اسمشون رو یادم نمیمونه و قیافشون رو و ...

4- خیلی ها هم نصیحت دوس دارن بکنن وقتی راجع به این موضوع حرف میزنم

5- بعضی از عادت های خوبم یادم میره که بعدا اصلا یادم نمیاد چرا کنار گزاشتمشون


بسه دیگه برای امشب.

خلاصه این که کسی اگر همچین چیزایی از من دید منو ببخشه که زیاد تو انتخابش حق نداشتم :) مثلا اگه داشتم فکر کنم یه چیزی در اردر حافظه آقای شهانقی پیشنهاد میدادم یا بیشتر ، اینطوریه که با یه نگاه میتونه از یک صفحه عکس بگیره تو مخش و بعدا مرور کنه یا عدد ها رو حفظ کنه یا ... جالبه اینم در نوع خودش.

-----------------------

جدای ازین مبحث از یه چیزی خیلی ناراحتم، دوست داشتم که بعد از فوت مادربزرگم حالی که نسبت به بهشت زهرا داشتم باقی بمونه ولی الان دیگه اصلا اون فضای قبلی رو برام نداره ... شاید تقصیر خودم بود، میگن که میرید مشهد همینطوری تند تند نرید حرم که براتون عادی بشه و حسشو از دست بدید، حکایت ما هم از یه جهاتی شبیه همینه بیش از حد اولاش رو جدی گرفتم و الان اینجوری شده ...

  • ظریف

دیالوگ

چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۵۷ ب.ظ

سلام 

داشتیم با دو نفر تو سایت دانشگاه صحبت میکردیم یه همچین دیالوگایی رد و بدل شد

- آخ آخ آخ این روزا بدترین روزا بود (اشاره به زمان کنکور)

- یه سریا گوشیاشون خاموش میشد

- یه سریا دیگه خبری ازشون نمیشد

- رفیقت رتبش بد شده بود نمیدونستی بهش دل داری بدی که نمیدونستی این کارت باعث میشه احساس دلسوزی کنی براش ، یا این که بی توجهی کنی

- اصلا نمیدونستی زنگ بزنی یا نزنی (زنگ زدن باعث میشد اگه رتبش بد شده باشه ناراحت تر بشه زنگ نزدن شاید مغرور بودن رو القا میکرد)


واقعا خیلی بد بود خیلی از ثانیه هاش رو هنوز یادمه 

بیخیال :) 

  • ظریف

دیشب؟

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۱۵ ق.ظ

سلام

دیشب من رفتم بخوابم مثل همیشه عینکم رو گزاشتم زیر تخت و مودم رو خاموش کردم برگشتم دیدم که عینکم جلو پا افتاده بیشتر هل دادمش بره زیر تر.

صبح بیدار شدم دیدم بابام میگه که یکم درست بخوابی بد نیست انقد با گوشیت ور رفتی با عینک خوابت برده رو گوشیتم خوابیدی بکم خوابتو درست کن و ... :/

یکم فکر کردم دیدم که آره عینک رو چشممه و رو گوشی خوابیدم :|

فکر کنم یکم تو خواب یه حرکتایی میزنم که خودم نمیدونم مث اون دفعه که رفته بودم جواب خانم همسایه رو تو خواب داده بودم و باهاش حرف زده بودم :/

  • ظریف

دست کم گرفتن

يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۰۳ ق.ظ

سلام

قبلا گفته بودم خودم یادم رفته بود

چیزی رو دست کم نگیر!

حتی اگه "دست کم گرفتنی" هم باشه اون چیز یعنی واقعا "دست کم" باشه ، کلا دنیا و کائنات یه کاری میکنه همون چیز جزیی له کنه آدمو

یه برد اندازه گیری جریان ، فقط یه بخش کانکتورش که چی باشه چند ساعته (الان ساعت 2 شبه) منو درگیر کرده 50 تا راه هست که هرکدومش تو جعبه ای که انتخاب شده یه داستان درست میکنه، خلاصه همین...



  • ظریف