سلام
چند وقتی بود که پست های بلاگ بیشتر گذران فکر ها و سیر درونی خودم بود. ولی تفکر و تغییر دنیای درون تا بینهایت ادامه دارد و تنها جایی که میتوان اثر آنچه در عمق بوجود آمده را در سطح دید هنگام ارتباط با دیگر انسان هاست.
و در ارتباط با انسان های دیگر است که صدای خود را پیدا میکنیم
و در ارتباط با انسان های دیگر است که نقش خود را در مقابل آنها میابیم
برای همین در چند ماه اخیر تصمیم گرفتم که دامنه ی انسان هایی که با آنها در ارتباط هستم را گسترش دهم و سعی کنم در اجتماع قرار بگیرم و دنیای عمیق درون را کمی به حال خود رها کنم.
کمی روی سطح بیایم
کمی در دریای انسان ها شنا کنم.
دیشب در یک برنامه ی جالب شرکت کردم به نام Mix and Mingle. این برنامه توسط یک خیریه و یک گروه که برگزار کننده ی این طور برنامه ها هستند اجرا شده بود.
حدود 30-40 نفر در آن حضور داشتند و برای Networking دور هم جمع شده بودند. گوشه ی ذهنم این احساس را میکردم که شاید خیلی بیزینسی باشد و تا حدی هم بود.
افرادی بودند که با کت و شلوار ظاهر شده بودند. CEO و مارکتینگ شرکت های مختلف بودند.
همچنین افراد عادی تر هم بودند. کسانی که به دنبال ارتباط برقرار کردن بودند.
برنامه به این صورت بود که در ابتدا به صورت آزاد هر کسی با هر کسی صحبت میکرد و زیبایی آن هم این بود که به دلیل نبودن انتظارات، فضا بسیار شناور بود. مثلا در حین صحبت با یک نفر بعد از دو سه دقیقه، شخص دیگری ظاهر میشد و صحبت دونفره به سه نفره تبدیل میشد. این تغییر Chemistry صحبت بسیار سریع تر از دنیای بیرون بود. برای مثال هنگام صحبت با همکاران یا دوستان فضا مشخص تر و قاعده مند تر است. و صحبت سه نفره به صحبت چرخشی بین سه نفر تبدیل میشد یا یک نفر به دو نفر دیگر کمک میکرد نقاط مشترکشان را پیدا کنند.
در قسمت بعد که Speed Networking بود، هر گفتگو بعد از 4 دقیقه که توسط یک تایمر روی پروژکتور نشان داده میشد خاتمه میافت و با خداحافظی سریع و بدون تشریفات تمام میشد. ادامه ی صحبت با اولین کسی که یک ثانیه ارتباط چشمی برقرار میشد ادامه پیدا میکرد.
این نوع ارتباط زیبایی منحصر به فردی دارد که فرصت قضاوت را به تو نمیدهد، کسانی که شاید در زندگی عادی با کمی فکر کردن پس زده میشدند چون یادآور شخصی بودند یا به لحاظ استاتوس اجتماعی احساس خطر را به ما منتقل میکنند، در دسترس بودند و فرصت صحبت فراهم میشد.
در انتها بعد از حدود 2-3 ساعت صحبت کردن با تعداد زیادی از افراد، با موضوعات متفاوت و عمق های متفاوت، چیزی که برایم جالب بود این بود که تقریبا با هر شخصی میتوان یک وجه مشترک پیدا کرد و با کسانی که انتظار نداریم میتوان عمق گرفت.
من برای این event خیلی آماده نشدم، شاید برای من هدف این بود که ببینم بعد از این همه کار کردن روی خودم، اگر با ظاهری معمولی حضور داشته باشم، چقدر روی impression من روی بقیه تاثیر میگذراد؟
به قدم به قدم حرکت کردن اعتقاد دارم و قدم های کوچک برداشتن.
این را میبینم که اعتماد به نفس افراد کلید ارتباطات است. انسان ها تلاش میکنند که به مجموعه ای از داشته ها برسند تا بتوانند با خیال راحت در جمعی مانند این حضور داشته باشند. این داشته ها میتواند شغل، ظاهر، داشته های فردی مثل هابی ها یا تجربه ها، و چیز هایی از این قبیل باشد. مجموعه این ها حال خوبی را به انسان میدهد که خود را با بقیه مقایسه نکند و برای خود کافی باشد تا با انسان های دیگر بتواند وقت بگذراند.
برای همین به دنبال این بودم که قدم های اولم در ارتباط با انسان ها شبیه یک پیش نویس باشد، نه یک کتاب چندین و چند بار بازنویسی شده چون که پرفکشن انتها ندارد و انسان میتواند تا انتهای عمر به دنبال درست کردن همه چیز باشد و همچنان احساس کافی بودن نداشته باشد.
افرادی که در این جمع دیدم
1- یکی از برگزار کننده های این ایونت که وظیفه ی عکاسی از برنامه را به عهده داشت،
2- دو نفر یکی از فیلیپین و اسرائیل که مهاجرت کرده بودند و در مورد این که چگونه مردمی هستند که میخواهند خارج از بازی سیاست مدارهای کشور هایشان با یکدیگر ارتباط مسالمت آمیز داشته باشند
3- یک نفر که در رشته ی داروسازی تحصیل کرده بود و مشغول به کار بود
4- مهندس مکانیک
5- دو نفر که یکی به قدم زدن و رقص علاقه داشت و یکی مربی بوکس بود.
6- یک نفر با یک همراه که و خود را تغییر دهنده فرهنگ سازمانی میدانست
7- جوانی که متولد چین بود ولی خیلی زود به کانادا مهاجرت کرده بودند و اکنون در خدمت دولت کانادا برای روابط سیاسی بین چین و کانادا کار میکرد
8- شخصی که در گذشته آهنگسازی میکرد و به تئوری موسیقی و رنگ ها علاقه داشت
9- یک CEO که با او کارت خود را مبادله کردم. صحبت سختی بود.
عکسی هم که پست کردم، صحبت شروع بود که در رابطه با چگونگی شکل دادن ارتباطات بلند مدت و سختی برقرار کردن ارتباط در جمع هایی مانند این صحبت کردند.