نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۱۰/۰۲
    ت
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۳۱۱ مطلب با موضوع «عمومی :: شخصی» ثبت شده است

اسنک

شنبه, ۹ دی ۱۳۹۶، ۰۱:۰۹ ب.ظ


سلام


کاری که توی بانک پاسارگاد مراحلش اینه :

۱- شماره گرفتن

۲- نشستن 

۳- یه درخواست تغییر رمز دادن و فرم رو پر کردن 

۴- ۳ دقیقه بعد گرفتن رمز جدید

توی بانک ملت روالش مراجعه به نزدیک ۵ نفر و پر کردن یه فرمی که فیلد های ناقصی داره و ۴۰ دقیقه الافی داره

فرق دولتی و خصوصی؟

----------------------

بیخیال این

امروز بعد ۵ سال رفتم صادقیه اسنک بخورم. خیلی هوس کرده بودم و تعریفش رو شنیده باشید یا نه رو نمیدونم ولی خیلی اسنکای خوبی داشت.

یه کانکسه که سر تا پاش رو با غلط گیر و ماژیک و .. یادگاری نوشتن و اسنک های پر و با کیفیتی داشت.

امروز با کلی ذوق رفتم و رسیدم اونجا ۱۰ تا دختر دبیرستانی جیغ جیغو و لوس، گند زدن به حالم. هر کدومشون گرفتن یه اسنکش و سس زدن بهش ۲ ۳ دیقه طول میکشید و همشم داد و بیداد میکردن.

خلاصه گند زدن به حالم. و برگشتم رفتم دانشگاه چون به این زودیا نوبتم نمیشد.

یه قسمت زیادی از دبیرستان رو اونجا بودیم یادش بخیر.


----------

بهتر ازین عکس از اون اسنکاش چیزی پیدا نکردم 

----------

قسمت بشه دوباره برم...

  • ظریف

ویتامین c

پنجشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۱۱ ق.ظ

سلام

یه بسته قرص جوشان پیدا کردم تو یخچال واقعا نمیدونم برای چند سال پیش بوده ولی یه چند تاشو خوردم و زنده ام. مزه ی سرماخوردگی های دوران کودکیو میده :)

  • ظریف

سرده

چهارشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۶، ۰۶:۴۴ ب.ظ

سلام

امروز یادم اومد که یادم رفته بود هوای سرد چه شکلیه...  

چسبیده به شوفاژ دارم مینویسم. دارم یخ میزنم خونه پدربزگم اینا کلا ترموستات بدنشون رو ۱۰ درجه اوکی رو میده و تلاشی برای بالا بردنش نمیکنن. بیرونم هوا منفیه فکر کنم. 

جالبه یه اتاق دارن که به خونه اضافه کردن از تو حیاطشون و کلا عایق بندی خاصی نداره. توش که برید بعد ۳ دقیقه باید پای یخ زدتون رو قطع کنید و اگه خوابتونم ببره میمیرید حتما

..........

دو نفر رو با یکی از بچه ها برداشتم بردم سعید که خیلی ادعا خوردنشون میشد. سیبزمینی و ژامبون و پنیر سفارش دادم. به طور نسبی تقریبا جاهایی که ژامبون و پنیر بود رو نخوردن! نمیدونم چون پنیرش چرب بود و اصلاژامبون دوس نداشتن. خلاصه مجبور شدم همشو خودم بخورم و شب ساعت ۳ بیدار شدم و تا ۷ صبح خوابم نبرد!

واقعا با هر کسی که نمیدونی ظرفیتش چقدره نباید با آخرین سطحی که میشناسید برخورد کنی

..........

پایین متن جذابی نیست نخوندی ام نخوندی.غر زدنه 

نمیدونم چی میشه دانشجو ها علاقمند میشن مخصوصا تو تحصیلات تکمیلی یه مرزی از علم رو جابجا کنن. دکتر داورپناه یکی از دانشجوهاش ازش پرسید که چه زمینه ای خوبه و میشه جلو بردش دکتر یه همچین چیزی گفت: شما برو روش هایی که وجود داره رو ببین چیه و چیکار کردن اینا رو روشون کار کن بعد این ها مشق نوشتن میشه تا برسی به یه جایی که ...

اینو برای این میگم که به عنوان دانشجو برق یه حداقل هاییو میدونم خب بالاخره تو درسامون بوده. نشسته بودم تو محوطه دانشگاه دیدم یکی داره باذوق و اعتماد بنفس بالا برای یکی دیگه از یه چیز برقی میگه. میدونستم دانشجو های شیمی یا مکانیکن. میگفت energy harvesting الان خیلی رو بورسه و ... بعد علاقمند شدم ببینم چی میگه دیدم یکی از چرت ترین چیزایی که تو اخبار جوانه ها (!) فکر کنم ۱۰ سال پیش شنیده بودم رو با حداقل spec میخواد پیاده و مقاله کنه.

خب آخه چه دردیه آخه. یه چیزی که حتی منم بلدم. نه تنها تخصصشون نیست بلکه سطحشم پایینه رو میخواد پرپوزال کنه. 

تهه این ارشده مثلا چی میخواد بشه.

بعد حالا ایگنور کردم دوباره دیدم یه نفر داره با همین کلیدواژه انرژی هاروستینگ با گذاشتن یه دوتا فلز تو خاک اسیدی یک میلی وات توان میگیره به مدت کم هم تازه. چیزی که تو دبیرستان بوده... برای ارشد! 

اینم مثل اینترنت اشیائه... کلیدواژه رو برمیدارم کاردستی میسازن. 

یکی میگفت دکتر فلانی رفته تو کار اینترنت اشیائ و ساختمان هوشمند. گفتم ا چجالب و لابد کارای خفنی میکنن. چون دانشجوهاش ic دیزاین میکنن مثلا گفتم لابد ازین کاراس. یکم که صحبت کردیم نتیجه این شد که اونم داره کاردستی میسازه در حد هیچ... با کلی دب دبه و کب کبه

انگار کلاش گزاشتن پشت سرشون گفتن ...

حالا الان از منظر بالا نشستم کارم خیلی درست باشه و ... حداقل علمو جلو نمیبرم با تولید جوک وقتی نمیتونم جلو ببرمش

  • ظریف

الکی

دوشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۶، ۰۱:۱۴ ق.ظ

سلام 

دوتا اتفاق جالب افتاد

یه روز من شامپومو عوض کرده بودم موهام از حالت نرمال که در حال کچل شدن نشون میده یکم خشک شده بود و حجم نشون میداد الکی و یکی از بچه ها که بعد چند وقت منو دیده بود گفت عه فلانی موهات در اومده و تبریک گفت

دومی هم این بود که تو فاصله دو کیلومتری(نزدیک) خونمون و تو ماشین یکی از بچه ها بودم و برعکس همیشه یکم متوجه شدم کجاییم و بهش گفتم اولیم باره دارم میفهمم این میدونه کجا میره درحالی که ۳ دقیقه تا خونمونه. نمیدونم چی شد که گفت اینو گفتم یادش اومد قبلا میخواسته بگه که همیشه فکر میکرده من حافظم شبیه یه فیلتر بند پسه ولی بعد ۵ سال به این نتیجه رسیده حافظم خوبه و بند استاپه بعضی جاها(مثل اسم و قیافه آدما)


نکته جالب اینه که هر دو تا تعریف چرت و بر اساس اطلاعات نادرست بود ولی زمینه هایی بود که حداقل ۱۵ سال بود فکر کنم (قبلشو یادم نیست) کسی ازم توشون تعریف نکرده بود و حس خوبی داشت...


+ + حسن و علی.س آفیشیالی امروز اولین دستگاهاشون رو فروختن تبریک!


  • ظریف

جبران

جمعه, ۱۰ آذر ۱۳۹۶، ۰۱:۲۸ ق.ظ

سلام


یادمه قدیما وقتی بچه تر بودم یادمه تلویزیون بعضی وقتا شبا فیلمای ترسناک میزاشت. خب دیروقت تموم میشد دیگه و باید بعدش میخوابیدم. از ترس این که یه وقت تو خواب نبینم اون چیزایی که تو فیلمه بودو میشستم بعدشم یه یک ساعت CD های تام و جری ای که داشتم رو میدیدم جبران بشه.

نمیدونم چی شد یاد این افتادم 

شایدم میدونم

الان داشتم یه فیلم ترسناک (نسبتا) میدیدم. بعد نمیدونم چی شد این صحنه ی ترسناکش که اومد قشنگ با همون طرز فکر سن 12 سالگیم گفتم یه وقت خوابشو نبینم و مثلا سمت تاریکی رو نگاه کردم چیزی نپره یهو و ... خیلی سریع اتفاق افتاد و خیلی سریع تر یادم اومد که من که الان اینجوری فکر نمیکنم :/ و نباید ازین چیزا بترسم که :/

خیلی تجربه عجیبی بود


////////////////////////////////////////////////


خیلی وقتا بابت این که خیلی چیزا رو یادم میره خب خوشحال نیستم

چیز دوست داشتنی ای هم نیست. شاید

ولی وقتی یه اتفاقی میفته که یادم میفته این دنیا طلسم شده و اون طلسم هم گذر زمانه، میبینم که خیلی هم فراموشی چیز بدی نیست...

آدم یا نباید فایلای خیلی قدیمیه کامپیوترش رو نگاه کنه، یا اگه نگاه کرد تحملش رو داشته باشه. 

بکاپایی که از عکسام گرفته بودم توش خیلی چیزا بود که ترجیح میدادم نبینمشون...


////////////


آدم یه کار دیگه هم نباید بکنه، اونم خوابیدن بعد از ظهره که اینجوری تا ساعت 2.30 شب این فکرای بیخود به سرش نزنه...

  • ظریف

نمیآید

يكشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۵۴ ب.ظ

سلام

نیکولا میگفت وقتی نوشته نخواد بیاد هر کری کنی نمیاد و مراحل درگیر شدن فکر رو به بارداری و نوشتنش رو به زاییدن تشبیه کرده بود تو یکی از پستاش. 

خلاصه این که چند وقتیه دچار نازایی شدم :( هر چند وقت یه بار یه چیزایی شروع میکنم بنویسم ولی بعدش یه نگاه بهش میندازم میبینم آخه چرا وقت یکیو تلف کنم با اینا. خودمم نمیخوام بخونمش.. و پاک.


شاید بخاطر سرماس...

-- 

یه گوشی کارگاهی گرفتم امروز. اگه خواستید بخرید حواستون به db ای که کم میکنه باشه و زیر 100 تومن خیلی فرقی نداشتن تست کردم پس گرون الکی نخرید. کیفیت و مقاومت بدنه اشون فرق داره در واقع تو اون قیمت که برای ما مهم نیست


  • ظریف

یاس فلسفی

چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۵۲ ق.ظ

سلام

دیروز حسن تونست یکی از بزرگترین مشکلات زندگی برقی منو حل کنه فکر کنم البته.

راستش خودم هنوز باورم نمیشه.

گویا با رگولاتور خطی میشه اسپایک رو از بین برد. اونم رگولاتور های مزخرف مثل 7805!

نمیتونم قبول کنم یک ترانزیستوری که با چند تا ترانزیستور دیگه کنترل میشه و چندتا خازن مقاومت بتونه بهتر از همون خازنا اسپایکا رو حذف کنه. ولی نتایجی که دیروز میگرفتیم اینجوری بود.


خودم باید تست کنم :/ البته تست کردم و نتیجه ها خیلی الکی خوب بود. بیخودی خوب بود...

یه موردی داره کارشون یا خازنایی که استفاده کردن شانسی خیلی خوب بوده. 

خلاصه با رگول به زیر 2 میلی ولت نویز و اسپایکای سوییچینگ رسید..



......

صبحونه ی ساندویچ همبرگر بعد یکی دو ساعت تو میدون سپاه بودن واقعا میچسبه. 

(دوباره...)

..... 

  • ظریف

دوز اداری

دوشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۰۴ ق.ظ

سلام

کلا هر چند وقت یه بار یخورده میدون سپاه رفتن خوبه برای این که آدم از سیستم های بروکراسی و با ضمیمه ی پارتی بازی متنفر بشه

  • ظریف

نداریم فکر کنم

چهارشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۴۴ ق.ظ

سلام

ترکیب هوای سرد و پتو و ...

واقعا بهتر از این داریم؟! 

میگفت ذغال داغ و جنس خوب ...

............

از پست 550 ببعد منتظر پست 600 بودم که تبریک بگم به خودم ولی وقتی رسیدم اونجا یادم رفت. حالا خلاصه از پست 602 تبریک میگم ...

.............

حسن میگفت که توی وقتایی که کار داریم کلی برای اوقات فراغت برنامه ریزی میکنیم وقتی میرسیم بهشون به هیچ کدومش نمیرسیم :(

  • ظریف

اوجش

شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۲۴ ب.ظ

سلام

تاحالا شده یکیو ببینی و بگی این همونه؟ دقیقا همون کسی که میخواستیه؟ 

نه؟

برا منم نشده. 

  • ظریف