نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۱۹۴ مطلب با موضوع «عمومی :: نظرات و تحلیلای شخصی! :: shower thoughts» ثبت شده است

ماه

شنبه, ۲ بهمن ۱۴۰۰، ۱۲:۵۳ ق.ظ

سلام

میگن ماه اسرار رو میدونه.

خودش اصلا یکی از جادویی ترین چیزای زندگی رو زمینه.

حسابش رو کنید که قدیما خورشید تو روز نور میداده و گرما و همه چیز رو زنده میکرده. همه به چشم چراغ آسمون و چشم خدا و انرژی زندگی بخش بهش نگاه میکردن.

ماه شب ها تو شکل های مختلف ظاهر میشده و منظم فرمش تغییر میکرده. انگار زنده است. نور میداده ولی نور تو تاریکی میداده. نور نقره ای رنگی که مثل خورشید چشم رو نمیزده. میشده بهش نگاه کرد و بعضیا از نگاه کردن بهش مجنون میشدن. انگار خورشید دوم زمین هست.

خورشید دومی که با زندگی همراه نیست. با مرگ و تاریکی و علامت سوال و هیپنوتیزم شدن همراهه. نقره ای رنگه.

کار زیادی بنظر نمیکنه ولی حضورش گذر تقویم رو نشون میده و روزها رو از هم تمایز میده. منظم هم هست. 

انگار خورشید حیات مادی رو تامین میکنه و ماه باعث فکر کردن میشه.

 

  • ظریف

پرداخت توجه

چهارشنبه, ۲۲ دی ۱۴۰۰، ۰۸:۴۶ ب.ظ

سلام

 

یکی از چیزایی که از زبون انگلیسی دوست دارم اینه که بعضی اصطلاحاتش با واقعیت خیلی سازگاره.

مثلا To Pay Attention

یعنی توجه کردن به یه چیزی. ولی از Pay استفاده شده که یعنی پرداخت کردن. مثل پول پرداخت کردن برای یه کاری.

حس میکنم که خیلی مهمه که چقدر به کارهامون توجه پرداخت میکنیم. توجه میپردازیم؟ میپردازیم به کار؟

یعنی چقدر حواسمون جمع هست. که میشه چقدر Focused هستیم. چقدر در عمق کار فرو میریم و چقدر نیاز داریم آهنگ گوش کنیم یا با گوشی بازی کنیم که حواسمون پرت بشه.

چقدر با واقعیت درگیر هستیم و چقدر تو ذهن خودمون از واقعیت فرار میکنیم.

حس میکنم یکی از چیزایی که آدما رو خوشحال میکنه اینه که چقدر بهشون توجه میپردازیم. این که از یه نفر جزییات خاصی یادمون بمونه و چند وقت بعد بهش بگیم خیلی خیلی براش ارزشمند هست.

یعنی توجه پرداختیم بهش و بها بهش دادیم.

که خیلی وقتا حس میکنم آدما خودخواه تر از این هستن که گوش کنن و توجه بپردازن. انگار توجهشون تموم میشه. انگار وظیفه ی بقیه است که بهشون توجه پرداخت کنن.

که اوکیه. کار میکنه. ولی بنظرم بالانس تر اینه که همون قدر که انتظار داریم توجه بهمون بشه، همون قدر به بقیه توجه بدیم.

کیفیت روابط و دیالوگ ها و عمقشون رو اینجوری میشه بیشتر کرد و بنظرم یکی از عوامل خیلی مهم رضایت از زندگی همین اتفاقاتی هست که همیشه پیش میاد مثل گفتگو ها و عمقشون.

برای این که زمان داشته باشیم برای انجام کار ها باید زمان پرداخت کنیم. اینو اون دیتا ترفیکره فرانسوی زبون توی ماتریکس میگفت. بنظرم جالب میگفت.

  • ظریف

نظم جدید

سه شنبه, ۱۴ دی ۱۴۰۰، ۰۴:۱۹ ب.ظ

سلام

 

خیلی وقت ها هست که یک سیستم بهینه نیست و یک نظم جدید میتونه تک تک اعضا رو بهینه تر کنه و استرسشون رو کمتر کنه.

یعنی تو زمان مساوی کارشون رو درست تر انجام بدن و انرژی کمتری مصرف کنن برای انجام اون کار، طبیعی تر باشه براشون در مقابل زوری انجام شدن،

ولی لازمه ی حرکت یک سیستم از نظمی که الان داره به نظم جدید، تغییر هست و قلب تغییر آشوبه.

ولی آشوب یه چیزی هم با خودش داره و اونم هزینه هست. 

در پروسه ی اضافه شدن آشوب به سیستم، استرس تک تک اعضا شاید بیشتر بشه و آشوب بزرگ تغییرات بزرگ و هزینه های زیاد با خودش میاره.

برای همین خوبه که آشوب مدیریت بشه و با قطره چکون، در حالی که استرس تا حد قابل تحمل بالا رفته به سیستم اضافه بشه.

این جور تغییر زمان بر تره ولی در کل هزینه اش کمتره. ولی در مرکزش باید مدیر آشوب داشته باشه. مدیری که خودش مرکز آشوب باشه.

 

  • ظریف

مدل آموزشی

سه شنبه, ۳۰ آذر ۱۴۰۰، ۰۶:۳۵ ب.ظ

سلام

 

اینجوری که فهمیدم، تو بزرگسالی انتظارات زندگی از آدم زیاد میشه و جاهایی که اشتباه کنیم کم کم درد میگیره.

مثلا برای قدم درست برداشتن، زندگی زانو درد رو به بدن اضافه میکنه که باعث میشه تو پیاده روی هر قدمی رو درست برداریم!

  • ظریف

جین

شنبه, ۲۰ آذر ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ق.ظ

سلام میخواستم یه پست بنویسم و وقتی مقدمش رو نوشتم نظرم عوض شد ولی مقدمه خوبی بود بنظرم و یه پست با پایان باز بخونید

 

سلام

 

این ویدئو بخشی از سریال Louis (خونده میشه لویی) ساخته ی Louis ck یکی از استندآپ کمدین های مورد علاقه ام که خیلی ساختار داستان تعریف کردن و جوک گفتن خاصی داره و زندگی جالبی هم داره بنظرم. کلی مشکلات اخیرا براش پیش اومده بود سر یه موضوعی.

چیزی که تو این ویدئو توجهم رو جلب کرد این بود که بنظرم خیلی بی مزه بود اولین جوکش نسبت به چیزی که از لویی انتظار دارم خیلی پایین بود بنظرم و باعث خنده ام نشد ولی الان که دوباره داشتم میدیدمش دیدم چقدر ساختار شخصیتی و فکری جالبی داره. شبیه آهنگ های تکنیکال تر مثل متال هست که به ساختار خیلی بیشتر از گوش نوازی اهمیت میدن و زیباییشون تو خود ساختار آهنگاشونه خیلی وفتا. یه جمله ی معروف بینشون هست که میگه There are no wrong notes, there are only notes that are played in a wrong time. یعنی هیچ نوت اشتباهی که نوازنده اشتباه بزنه، مثلا یه نوت رو اشتباه اینور یا اونور بزنه، وجود نداره. فقط نوت هایی که در زمان های اشتباه زده بشن وجود دارن.

https://www.youtube.com/watch?v=-leX7sLKp5s

همینجوری سرچ کردم technical metal و این ویدئو اومد، خود ویدئوش رو یکم دیدم ولی کانال خوبیه و میتونم انتظار داشته باشم چیزی که مدنظرم هست رو میرسونه.

خلاصه که اینم یک ویدئوی تکنیکال بنظرم اومده. یعنی کمدی ای که تو متنش طراحی شده عمیق فکر شده. جوک یعنی طراحی یه جور فکر که وقتی یه نفر میشنوه تو ذهنش به یه مسیری هدایت بشه و آخر مسیر زنگوله ی فکرش بخوره و بخنده. همچنین تراژدی که یعنی یه داستان غم انگیز که زنگ طرف مقابل ذهن رو که فکر کردن به داستان و حس غم رو کردنه رو بزنه. خنده / گریه

 

 

حالا این ویدئو چه ساختاری داشت؟ 

فرض کنید روبرو شدن خدا با موسی رو تصور کنید. برخورد یه موجود بالاتر با یک موجود پایین تر

یا مثلا صحبت با فضایی هایی که از ما بیشتر آگاه هستن رو تصویر کنیم، چیزی شبیه فیلم Arrival یا Intersterllar

یا مثلا مقابله ی پیامبر با جبرییل رو که فرشته هست و نسبت به ما به موجود اول، خدا، نزدیک تر هست رو تصور کنیم. 

 

مطمئنا تصور این که یک موجود بالاتر، بیگانه باشه تصور سختیه. بیگانه یعنی اکبر باشه. از هر صفتی که میتونیم توصیف کنیم بالاتر باشه. الله اکبر که میگیم یعنی هرچقدر تا الان متوجه میشم رو تصور میکنم و یه چیزی میزارم روش و خدا رو با اون توصیف میکنم.

که فیلم Arrival با نشون دادنشون به شکل یکی از غریبه ترین موجودات روی زمین که اختاپوس هست و زبانی که زمان رو دور میزنه سعی کرد عمق داستان رو برسونه

و فیلم Interstellar با نشون ندادن "دیگران" و فقط نشون دادن عظمت خلقتشون که قرار دادن یک کرم چاله و برنامه ریزی درون یک سیاه چاله به شکلی که بعد زمان رو کاملا در یک محیط محدود در بر بگیره نشون داد. موجوداتی که خیلی بالاترن.

تو اینجا لویی نیومده همچین چیزی رو بگه. ولی مقابله ای از این جنس هست. 

تو سکانس اول دخترش یه جاییش زخم شده و

 

  • ظریف

بودن

جمعه, ۱۹ آذر ۱۴۰۰، ۰۳:۱۵ ق.ظ

سلام

سلام به تو یونیورس.

سلام بهمون. سلام من، یه بخش جدا شده از تو به تو.

من یادم نیست تو بودم. نمیدونم خودت چه حسی داری از بودن ولی من یادم نمیاد تو بودن چه حسی داشته. وقتی نبودم. وقتی در قالب انسان نبودم.

نمیدونم چی شد که تصمیم گرفتم اینجا باشم. هر حرکتی تو زندگیم نتیجه ی دقتم روی کاری هست که میخوام انجام بدم. نمیدونم چی شد که انسان بودن رو انتخاب کردم.

تجربه ی خوبیه من بودن. 

هر روز بیدار میشم. هر شب میخوابم. کشش هایی دارم و محدودیت هایی دارم. انگار یک بازیه که منم توش بازیگرم. حتی یک وبلاگ دارم که توش انسان بودنم رو مینویسم. برای انسان های دیگه که حتی نمیدونم چه شکلی هستن و کجا وجود دارن و چه احساسی دارن.

شاید برای خودم مینویسم. شاید تجربه ی تو این بدن بودن رو برای این انتخاب کردم که فکر کنم یه عالمه آدم دیگه وجود داره که میتونم براشون بنویسم در حالی که فقط خودمم. من تنهام.

من تنها بودم که اینجا رو آفریدم.

در کنج اتاقم بودم و در تاریکی گریه میکردم به تنهایی خودم که اینجا رو آفریدم.

اینجا بنظر میاد تنها نیستم.

اینجا بنظر میاد کلی آدم، دوست، خانواده، همکار، آدم آدم آدم هستن که شبیه من هستن. انگار که تنها نیستم. انگار که با هم هستیم. 

انگار این دنیا رو برای فرار از تنهاییم آفریدم.

ولی چه کسی میخواد آفرینش من رو ببینه و به من احسنت بگه؟ 

چه کسی میتونه درک کنه که چی کار کردم؟

چه کسی لایه لایه ی آفرینش من رو میخواد تشریح کنه و در هر لایه نقطه ی اوج خلقت من رو ببینه و ببینه که چقدر کاملم؟

مشکل تنهایی من هیچ وقت حل نمیشه.

تنها کاری که میتونم کنم همینه. خلقت کنم و در خودم فرو برم و زیبایی کار خودم رو خودم درک کنم.

که چقدر حقارت بر انگیز هست برای یک خالق که دنبال تایید دیگری باشه.

دیگری ای که حتی وجود نداره.

 

......

 

  • ظریف

آرزوی بعدیت

شنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۰، ۰۸:۲۱ ب.ظ

سلام

 

ازم خواستی جام جهان بین رو بهت بدم، الان نفری یدونه گوشی دستتونه، مشکلاتتون حل شد؟ به همه چیز دسترسی داری ولی هنوز نمیدونی مشکلت درون خودته نه بیرون از خودت.

صد بار دیگه بگم، بهشتت رو درست آرزو کن!

  • ظریف

Undersampling در روابط انسانی

شنبه, ۶ آذر ۱۴۰۰، ۱۲:۵۳ ق.ظ

سلام

 

تو بحث سیگنال و سیستم ها موضوعی هست به اسم Undersampling. چیز جالبیه برای خودش. مساله ای که مطرح میکنه اینه که فرض کنید یه سیگنالی با فرکانس 30 کیلوهرتز داشته باشید و با فرکانس 1.3 کیلوهرتز ازش نمونه برداری کنید، چه اتفاقی میفته و چقدر از اطلاعاتش رو میتونید استخراج کنید؟

معمولا برای نمونه برداری از یه سیگنال با سرعت خیلی زیاد تر از تغییرش ازش نمونه برداری میکنن تا مطمئن باشن که میتونن باز سازیش کنن. مثلا اگه یه سیب تو چند ماه پوسیده میشه، هر چند ساعت ازش یه عکس اگه بگیریم و عکس ها رو کنار هم بزاریم میتونیم یه تصویر time lapse ازش درست کنیم

https://www.youtube.com/watch?v=2jeYXGJyY9k

یعنی خیلی سریع تر از تغییراتش باید نمونه برداری کنیم. 

حالا اگه یه سیگنال خیلی سریعی داریم و ازش کند نمونه برداری کنیم ممکنه اتفاق های عجیبی بیفته.

 

 

مثلا اینجا دوتا ناظر A , B دارن به یه سیگنال نگاه میکنن. مثلا این سیگنال میتونه وضعیت روحی یه آدم باشه که تو طول روز یا یک ماه بالا و پایین رفته. ناظر A داره میبینه که حال طرف خوبه و یکم داره پایین میره ولی اواخر داشته رشد میکرده و بنظر میاد یهویی زمین میخوره.

ناظر B میبینه که طرف همواره در حال بدتر شدنه.

در حالی که کدومشون درست دارن میفهمن؟ هیچ کدومشون. اون آدم آشوبی از بالا و پایین رفتن ها بوده ولی بخاطر اطلاعاتی که در دسترسشون هست برداشت سطحی ای ازش میتونن کنن. 

برمیگرده به این که ناظر A و B چی میخوان ببینن. یا این که شخص به ناظر Aو B چه چیزی از خودش القا کرده که میخوان این روند رو تو رفتارش ببینن؟

مثلا پیش اومده که موقعی که باید درس میخوندید، هر وقت گوشی رو دستتون میگرفتید یه نفر پیدا میشد و میدید که همش سرتون تو گوشیتونه؟ بعد شما میگفتید که همین الان دستم گرفتم ولی نمونه هایی که اون آدم از شما داره 10 نمونه ی قبلی هست که تو همشون سرتون تو گوشی بوده.

 

همین فهمیدن آدما رو خیلی سخت میکنه و درک کردنشون رو غیر ممکنه میکنه. مگر این که تو یه فرصتی صحبت خیلی عمیقی داشته باشن و با هم حرف بزنن. این عمق فهم از همدیگه رو بیشتر میکنه تا این که اختلاف زمان های کوتاه و ارتباط های سطحی با هم داشته باشن.

میتونیم اون موجی که کشیدم رو کوآنتومی یا احتمالی هم در نظر بگیریم که هر کسی تو هر لحظه همه چیز هست ولی چیزی که ما میخوایم رو میبینیم وقتی که ببینیمش.

شاید دنیایی که میبینیم بخاطر این مشکل داره زیبایی در چشمانمون نیست. Beauty is in the eyes of the beholder، زیبایی ساخته ی چشمان کسی که زیبایی رو در وجود خودش داره هست. 

  • ظریف

مهمونی

پنجشنبه, ۴ آذر ۱۴۰۰، ۰۸:۰۵ ب.ظ

سلام

 

- نفس کشیدن تو رو یاد چی میندازه؟

+ این که کسی که دوستش داری، یه روزی دیگه نفس نمیکشه

+ بعضیا سرزده از بینمون میرن

- مگه مهمونیه که سرزده برن؟

+ اونور مهمونیه، مهمونیشم اینجوریه که فقط آدم بزرگا رو راه میدن.

  • ظریف

کنترل

سه شنبه, ۲ آذر ۱۴۰۰، ۰۶:۵۰ ب.ظ


 

 

سلام

 

یکی از حقوق پروردگار اینه که روی مخلوقاتش کنترل داشته باشه.

کنترل یعنی اونا رو تو جهتی که دوست داره قرار بده. 

خلاف اون جهت قرار گرفتن موجب درد کشیدن مخلوق بشه تا جایی که یادبگیره که باید تو جهت جریان هستی حرکت کنه.

ذهن مخلوق با مقایسه کار میکنه. بهترین منبع مقایسه، از درون و حس واقعی خود مخلوق میاد.

مخلوق اگه خودش رو با مخلوقات دیگه که در مراحل خیلی متفاوت تکامل هستن مقایسه کنه، نتیجه ی درستی ممکنه نگیره چون به درون مخلوقات دیگه دسترسی زیادی نداره. به درون خودش میتونه دسترسی زیادی داشته باشه.

مخلوق در مقابل خالق بی ارزشه و صرفا عشق و توجه خالق هست که وجودش رو ممکن کرده و خالق هر جوری که صلاح بدونه باهاش رفتار میکنه.

 

خالق میتونه درد مخلوق رو تنظیم کنه. مخلوق بدون صاحب نمیتونه باشه چون مخلوقی که صاحب نداشته باشه با خالق تفاوتی نمیکنه. خودش صاحب خودشه. خالق درد مخلوق رو به اندازه ای تنظیم میکنه که نه دیر پخته بشه نه بسوزه.

 

"والس" در فیلم Blade Runner به تصویر کشیدن خالق در قالب انسان رو نشون میده. قدرت بینهایت رو در دستان یک نفر نشون میده که توانایی خلق یک موجود زنده رو داره. درد و ضعف موجودات رو میبینه. میتونه بکشتشون. میتونه بهشون عشق بده. انسانی که چشماش رو از دست داده و از تکنولوژی ای که خودش ساخته، وقتی که بخواد، دنیا رو نگاه میکنه و حواسش به همه چیز هست.

فوق العاده زیبا.

  • ظریف