نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

سفر به تورنتو 2

پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۴۰۲، ۱۰:۱۲ ب.ظ

سلام

 

قسمت دوم پست قبل که به لحاظ زمانی کمی قبل از آنچه نوشتم بود، 

دلیل این که باید لاستیک ماشین در زمان مناسبی تعمیر میشد این بود که یک قرار ملاقات داشتم.

کافه ی گربه ای بود که ساعت 1 بعد از ظهر آن روز در آن وقت گرفته بودم و اندکی قبل از محلی که برای شب گرفته بودم قرار داشت.

کمی زودتر که Port Hope که شهر کوچکی بود رسیدم خواستم نزدیک ساحل بروم و ساحلی که گوگل مپز به من نشان داد بخشی از یک شرکت بود که کارگاهی در جلوی آن قرار داشت.

کسی آنجا نبود و وار محوطه شدم و ماشین را پارک کردم.

 

 

در کنار آب برای برطرف کردن انتظارم سنگ ها رو روی هم چیدم و کمی وقت گذراندم.

 

 

در حین خارج شدن از محوطه دیدم که انگار متوجه حضور من شده بودند و در حال آمدن به محل پارک من بودند.

و با نگاه سنگینی از جلوی آنها رد شدم.

ابتدا فکر کردم که شرکت پتروشیمی یا صنایع شیمیایی است

ولی بعد که کمی جستجو کردم انگار که یک شرکت تامین اورانیوم بود. 

 

و نگاه سنگین آنها برایم قابل پذیرش است.

 

خلاصه که ساعت 1 شد و به کافه ی گربه رفتم

یک لاته گرفتم و بعد از امضای فرم حقوقی که مسئولیت اتفاقاتی مثل چنگ انداختن گربه ها و زخمی شدن مراجعین را از صاحب کافه سلب میکرد،

 

 

وارد راهرویی شدم که اسم گربه هایی که در آنجا بوده اند یا هستند را روی دیوار نوشته بودند.

در کافه دو نفر خانم در حال کار بودند که یکیشان روز اولش بود. 

برایم جالب بود که برای گذران وقت خود به صورت داوطلبانه روزهایی را به اینجا می آیند.

 

 

گربه های متنوعی در کافه بودند. بیشترشان بنا به طبیعت گربه ای شان در خواب بودند

 

 

یکی از آنها به طرز دلگیری مستند حیات وحش و پرندگان را روی تلویزیون تماشا میکرد.

بسیار با دقت

به آن گربه بسیار فکر کردم و برایم شبیه بچه ای بود که از دریچه ی تلویزیون صبح تا شب آنچه بیرون است را میبیند ولی قدم به بیرون نمیگذارد.

 

 

بچه گربه ای بود که در خودش بود و گویا کمی قبل دل درد داشته و در حال تمیز کردن زمین از چیزی که نتوانسته بود در معده ی خود نگه دارد بودند.

 

 

اتاقی بود برای گربه های تازه وارد/ غیر اجتماعی که در آن با همدیگر اجتماعی تر شوند. در اینجا بیشتر به ایشان میرسیدند و در سکوت بیشتری بود. همچنین به مراجعین توصیه میشد که حواسشان باشد که ممکن است با واکنش تدافعی گربه ها روبرو شوند.

 

 

در گوشه ای هم یک مادر و گربه در کنار هم خوابیده بودند. 

 

 

و گوش های تیز که حواسشان است. هر چند در خواب

 

 

در این مراجعه نیم ساعت اول را به بازی با گربه ها پرداختم و در نیم ساعت دوم بیشتر در حال فکر به این بودم که چگونه گربه، که به همراه خود حامل یک شخصیت است، که بعضا منفعت طلب و خودخواه هم میباشد، انعکاسی از یکی از انسانی ترین صفات انسان هاست.

همچنین دیدن گربه ها در انرژی های متفاوت و این که در یک مکان گربه هایی میتوانند باشند که بیشتر با انسان ها دوست هستند و بازی میکنند و گربه هایی که درونگرا تر هستند، گربه هایی که بالا تر را ترجیح میدهند و گربه هایی که پایین تر را و ... برایم جالب بود

همچنین یکی از داوطلب ها داشت از این صحبت میکرد که بعضی اوقات بعضی گربه ها با هم سر چیز هایی میجنگند و یا به سمت انسان هایی که برای کمک به آنها آمده اند نمیروند و میگفت ای کاش می توانستند متوجه شوند چیزی که برایشان میخواهیم برای کمک کردن به آنهاست.

 

در پست بعدی، قسمت بعدی سفر را مینویسم.

 

بخوانید اگر نه: سفر به تورنتو بخش اول

  • ظریف

نظرات (۳)

  • Amirreza ‌‌‌Zarandi
  • من سفر به تورنتوی یک رو هنوز تموم نکردم صفحه همون‌جوری بازه، با چه سرعتی می‌نویسی

    🥲😅😂

    پاسخ:
    وقت بود و نوشتم 
  • فاطمه ‌‌‌‌
  • گربه‌ها موقتا اونجا نگه داشته می‌شدن یا دایمی بود؟ بیرونم جایی داشتن برن؟

    تو تهرانم یکی از خونه‌ها بودش (فکر کنم کافه نداشت)، چند ماه پیش خواستم برم دیدم بسته شده.

    پاسخ:
    تا وقتی که به سرپرستی گرفته شوند

    خیلی کافه جالبی بوود

    عکسای قشنگی گذاشتی

    پاسخ:
    خوشحالم دوست داشتی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی