نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

از تجربه ی بودن

نوشته های من

به شکل زیبایی تصادفی

Instagram
www.instagram.com/maddy.tu.ra

drafter/ English
dra-fter.blogspot.com

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۲۸ مطلب با موضوع «عمومی :: نظرات و تحلیلای شخصی! :: سبک زندگی» ثبت شده است

درس های کرونایی

پنجشنبه, ۲۵ آذر ۱۴۰۰، ۰۹:۰۳ ب.ظ

سلام

 

با دوباره زیاد شدن کرونا و انواع جدیدش کم کم به این نتیجه میشه رسید که این داستان ادامه داره و چقدر خوبه اگه قراره سال ها درگیر چیزی باشیم، ببینیم که چه درس هایی میشه ازش گرفت و رفتارمون باید تا انتهای این درس چه تفاوت هایی کرده باشه.

چون بالاخره هر اتفاقی یه درس از طرف زمین/خدا/ادامه ی داستان تکامل/ ... است و هدفش جهت دهی به رفتار انسان هاست.

بنظرم درس اول اینه که اگه قراره قرنطینه باشم، باید برای هر روزم برنامه ریزی داشته باشم چون اول صبح ها معمولا بچه تر هست آگاهیم و یه نگاه به کل روز میندازه و اگه چیزی برای انجام دادن نباشه میگیره میخوابه.

برای حفظ سلامت روانم باید بیرون برم و قدم بزنم و ورزش کنم. وگرنه بدن تو طولانی مدت تحلیل میره و انرژی هم مصرف نمیکنه و آدم نه چیزی میخوره نه کاری انجام میده و کلا میشه بطالت.

آدما رو فقط وقتی که دلیل مشخصی داره ببینم تا تماسم با آدم ها به حداقل برسه. بنظرم کیفیت روابط آدما وقتی از هم دور هستن بهتره و به هم رسیدنشون میتونه یه زمان خیلی خوبی داشته باشه و بعدش کم کم که هم پتانسیل میشن دیگه اون جذابیتش رو از دست میده.

باید همونطور که سر کار خودم رو باید بیدار نگه دارم، تو خونه هم همینجوری باشه و اگه برنامه خوابم بهم بریزه کلا همه چیز بهم میریزه.

همچنان صبح زود بیدار شدنم رو باید داشته باشم و این که یه نفر تو محل کار منتظر اومدنم هست اجبار به بیدار شدن زودم نباشه. تجربه نشون داده گیج و منگ بودن اول صبح خیلی خلاقیت آدم رو بالا میبره. کلا کمتر هوشیار و آگاه بودن گذر زندگی رو آسون تر میکنه.

دوش آب سرد اول صبح تقریبا تضمین به بیدار موندن تا ظهر رو میکنه.

بقیه جلسه های گروهی میتونه همه توی زوم و اسکایپ و چیزای دیگه انجام بشه و این هم باعث میشه انتقال کمتر بشه هم این که فواصل رو بی معنی میکنه.

  • ظریف

آب اول صبح

يكشنبه, ۲۲ فروردين ۱۴۰۰، ۰۲:۰۶ ق.ظ

سلام 

 

این روزا که داریم به سمت گرما میریم مخصوصا آب نوشیدن خیلی خیلی اهمیتش بیشتره. یه چیزی که دو نفر مختلف تو تو سه روز متوالی بهم گفتن یه کاری بود که گویا ژاپنی ها تو سنت های قدیمیشون دارن و اونم آب خوردن اول صبحه. مثلا این دوستمون میگفت یک لیتر آب همون اول صبح بعد بیدار شدن و بعدش مثلا ۳۰ دقیقه هیچی نخوردن و بعد صبحونه خوردن رو تو برنامه زندگیش اورده و خیلی نتیجه خوبی داشته.

منم دو هفته ای فکر کنم میشه که این کار رو سعی میکنم صبحا کنم و خیلی عالیه. فقط مواضب باشید و با آب کم شروع بکنید و قلپی یه عالمه آب رو نفرستید پایین. چون مری اون اول صبح انقدر حالت باز و ارتجاعی که باید داشته باشه رو نداره و ممکنه فشار بهش بیاد. کم کم نم نم.

خیلی خوبه و واقعا اثرش رو میشه تو چند روز دید.

  • ظریف

عضلات صورت

سه شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۹، ۰۷:۳۰ ب.ظ

سلام

 

من وقتی شنیده بودم که پیامبر قه قهه نمیزد فکر میکردم که منظور اینه که آدم سرد و بدون لبخندی بود ولی الان که چند وقته روی زبان بدن دارم فکر میکنم میبینم که چقدر بلند خندیدن و قه قهه زدن کلا زشته.

مثلا یکی از آدمایی که متخصص اجرا کردن یه نمایش پر تنش هستن Louis CK هست که استندآپ کمدین خیلی خوبیه. هر استندآپ کمدینی بنظرم خیلی کار ارزشمند و پیچیده ای داره انجام میده. 

 

کسی که 1 ساعت میتونه خنده بکشه از مردم بیرون واقعا باید روی روش ارتباطیش با بقیه و نحوه داستان گفتنش و چینش داستانش خیلی فکر کرده باشه و رو خودش کار کرده باشه.

 

چیزی که توی جوک گفتن خیلی مطرح هست اینه که کسی که جوک میگه نباید نقشش رو بشکنه و نباید خودش بزنه زیر خنده. این که خودش تحت کنترل هست و داره یه جوک میگه در واقع باعث میشه که بقیه یه تنشی رو حس کنن (هرچند مثبت و خوشحال کننده) و این تنش رو با خندیدن بشکنن.

 

مخصوصا وقتی که جوک تموم میشه و انتظار هست که طرف مقابل بخنده. خیلی مهمه که گوینده جدی باشه. هرچند شکستن جدیت هم تو زمان درست میتونه بخندونه ولی مثل نوت های استثنا توی یه قطعه موسیقی هست که بودنشون یه کمک هایی میکنه ولی نمیشه زیاد باشن.

 

حالا این جدی بودنه معنیش اینه که عضله های صورت و بدن ریلکس باشن و یه فشار خاصی رو درست کنن که یه لبخند ملیحی درست کنه. اگه اینا کنترل نشن طرف میزنه زیر خنده یا لبخندش میچسبه به آخرین حدش و به قول معروف (که اصلا معروف نیست) عضلات صورتش اشباع میشن و حداکثر کارشون رو میکنن که صورت رو زشت میکنه. معنی های دیگه هم میده. مثلا آدما تو شرایط پر تنش فرکانس صداشون رو عوض میکنن و زیر تر میکنن یا سرشون رو میندازن پایین یا یه جهت دیگه رو نگاه میکنن یا با دستاشون زیادی حرکت میکنن و ...

 

خیلی مطالعه ی اجرای این استندآپ کمدین ها میتونه به خودشناسی کمک کنه چون اینا دارن زنده جلوی یه عالمه آدم که انتظار دارن خندودنده بشن اجرا میکنن و میکروسکوپی باید درست انجام بدن همه چیز رو.

 

یه راه خوبم برای کنترل بیشتر عضلات صورت کار کردن روی ابرو ها و عضله های گونه و زیر فک و ... است که اینجا یه سری تمریناشو میشه ببینید. البته ایشون برای شکل دادن به صورت گفته ولی کلا خوبه. 

بعدم آدم باید از خودش فیلم بگیره یا جلوی آینه حرف بزنه تا به خودش آگاه تر بشه. 

 

https://www.foreo.com/mysa/facial-exercises-slim-face/

 

  • ظریف

آپدیت در مورد رژیم ماه رمضونی

جمعه, ۲ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۰۷ ب.ظ

سلام

 

این دو روز اخیر رو نتونستم با دنده ی همون دو روز اول که فقط نون و شیر و خرما و نمک بود برم. یادتون باشه گفتم قراره تو این برنامه چند روزه اگه چیزی از بیرون بیاد، میپذیرم! چون هرچیزی بیرونم اگه خدا باشه، اگه کسی چیزی بده، در واقع دست خداست. خلاصه که پریروز یکی از بچه ها که عملا هر بعد از ظهر تا شب خونه ماست و خیلی با همیم رفته بود و خود جوش یه مقدار میوه گرفته بود. این دو روز رژیم اینجوری بود که

 

دم افطار یدونه نون که شبیه نون تافتون های ایرانه منتهی مزه اش کمتره و قطرش فکر میکنم 25 سانت باشه (یکم بیشتر از تهه انگشت کوچیکه تا تهه شست) با دوتا خرما و یه لیوان شیر میخوردیم. البته افطار رو با نمک باز میکردیم که یه خورده ازون سنگ نمک های خورد شده رو میخوردم با یکم نمک تصفیه شده.

 

بعد یکی دو ساعت هم چند تا تیکه ی کوچیک از میوه هایی که گرفته بود. مثلا تمشک گرفته بود و دوتا تمشک، یا توت فرنگی گرفته بود، دوتا توت فرنگی. و جالبه که چون خودم رو به دوتا دونه محدود کرده بودم خیلی زمان بیشتری برای هرکدوم میزاشتم و تازه متوجه شدم که چشیدن میوه حال میده نه خوردنش. حالا یه میوه رو میشه سریع جویید و قورت داد یا این که وقت گذاشت براش. 

یه چیز دیگه هم که دیشب یادم اومد این بود که این ماه دو بار دو نفر بهمون افطاری داده بودن. (البته برای من سه-چهار بار) برای همین گفتم الان که اینا از بیرون برامون اومده ما هم باید احتمالا به بقیه غذا بدیم که معادله اش درست بشه. 

 

یه بیخانمان باحال دوستم میشناخت و من براش یه لقمه با همین خرما ها و یکم میوه درست کردم و تو فویل پیچیدم. دو تا تن ماهی هم دوستم داده بود از قبل و یه شیر کاکائو هم داشتیم که یه بار سعی کردم بازش کنم و پاکتش باز نشد. این همون روز اول این رژیمه بود. که خوشحالم شدم. چون خراب میشد داستان اگه میخوردیمش. دیگه گفتم این چند روز اگه دنیا سیگنالی داد، پافشاری نمیکنم ببینم کجا میخواد بره. آره اینجوری شد که اون شیر کاکائو هه هم قسمت این بیخانمانه فکر کردم میشه. 

این 4 تا رو تو پلاستیک گذاشتم و رفتم اونجایی که همیشه وای میسته. بهش اومدم بدم گفت که نه نمیخوام میرم مغازه یه چیزی میگیرم :)) بیخانمان باحالیه. یه بارم همخونه ایم خونه دعوتش کرده بوده خیلی وقت پیشا و مثلا یه چیزی براش میورده انتخاب میکرده و میخورده. به بعضی چیزا قشنگ "نه" میگه :)) بیخانمان هست ولی شخصیتش خیلی جزییات داره که نمیدونم چرا انتظار نداشتم.

ولی دیدم اونور خیابون یکی دیگه وایساده و رفتم بهش دادم و کلی خوشحال شد. گفت پول دارم؟ گفتم هیچی با خودم ندارم و خوشحال رفت و تو راه گفت الان میرم خونه اینا رو میخورم! :))

باحال بود.

 

ولی کلا به این نتیجه رسیدم که بازدهی بدنم خیلی تغییری نمیکنه با این روش. یکم احساس ضعف تو عضله هام میکردم ولی آدم بهش عادت میکنه. مثلا دو روز پیش فکر کنم 20 کیلومتری با دوچرخه اینور اونور رفتم. در واقع مسیر رو چند بار اشتباه رفتم ولی پیرو همون قضیه که سیگنال های دنیا رو پاس بدارم و سخت نگیرم. راه اشتباه نیست و میخواد من از یه مسیر دیگه برم، میرفتم جلو و جالب بود که قسمتای باحالی از شهر رو که نرفته بودم میرفتم. یه جا یه پارکی بود نگه داشتم و یکم استراحت هم کردم. مسیر نیم ساعت - 45 دقیقه ای شرکت تا خونه 1:15 طول کشید. دیروزم شنا و حرکات شکم انجام دادم و کلی هم خودم رو کش دادم که بدنم فکر نکنه عضله ها رو نمیخواد و نگه داره. 

چون برای بدن چربی از عضله مهم تره. چون تو روند تکاملی ما همیشه غذا دم دست نبوده و چربی منبع انرژی بوده و بدن خیلی براش مهمه چربی هاش رو حفظ کنه.  با کار کشیدن از عضله ها میشه بهش فهموند که حالا همه ی عضله ها رو هم تعطیل نکن و یکمش رو نگه دار.

  • ظریف

رژیم ماه رمضونی

چهارشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۶:۲۱ ب.ظ

سلام

با همخونه ایم خیلی دوست داشتیم که چند شب ماه رمضون رو حتما با سیستم امام علی که نمک و نون و شیر و خرما بود بریم جلو ببینیم چی میشه.

پریشب و دیشب تونستیم این کار رو بکنیم. سحری هم بیدار نشدیم.

من تا محل کارم دوچرخه سوار میشم و دیروز و امروز حدود 7+7 کیلومتر رفت و برگشته.

اونقدری که حس میکردم احساس ضعف نمیکنم که خیلی برای خودم جالبه. چون انتظار داشتم بیشتر ازینا فشار بیاد. البته که خدا روشکر دمای هوا خوبه و تشنگی اذیت نمیکنه.

بدن آدم خیلی عجیبه و خودش رو تطبیق میده.  

البته بگم که فقط اینا رو نخوردیم که دروغ نباشه. روز اول یکم دلدرد داشتم بخاطر غذای دیروزش و وقتی همخونه ایم تهه یه نوشابه زنجبیل دار که نوشیدنی گاز داره لیموناد و زنجبیل  (Ginger ale) بهم تعارف کرد گفتم چرا که نه. زنجبیل خیلی برای معده خوبه. البته روز اولم یه تیکه کوچیک پنیر هم خوردم با اون لقمه نون و خرما هه.

دیشبم یکم زانوم درد میکرد یه چای زردچوبه خوردم چون خاصیت ضد التهاب داره و برای مفصل ها خوبه. یه فنجونم قهوه درست کرده بودم همخونه ام که اونم خوردم. ولی بجز اینا همون نون و دو تا خرمای درشت و شیر و نمک بود. که چقدر هم خوشمزه است. اصلا نمیدونستم انقدر میتونه خوب باشه. نمکه رو البته جدا خوردم و چون عرق کرده بودم بخاطر دوچرخه باید میخوردم چون سیستم عصبی به یون های توی نمک نیاز داره. یه تیکه کوچیک سنگ نمک گرفته بودم و از پودرای تهش خوردم. چون حس کردم از نمک تصفیه شده بیشتر چیز میز معدنی توش میتونه باشه. 

 

آره خلاصه که فعلا اینجوری رو خودمون تست میکنیم ببینیم چی میشه.

 

آها یه چیز دیگه هم که اعتقاد دارم اینه که اگه بدنم به چیزی  احتیاج داشته باشه خودش براش میرسه. چون اگه همه چیز بیرون از بدنم خدا باشه، خدا خودش میدونه چی لازمه. و از دست یه نفر دیگه برام میاره. نمونش همون نوشابه زنجبیله. حالا بریم جلو ببینیم چی میشه. چقدر نذری چیز جالبیه. آدم دست خدا میشه برای دادن غذا به یه نفر دیگه.

 

بدن آدم کلی چربی داره که میتونه بسوزونه و تبدیل به انرژی کنه. حالا حالا ها زنده میمونم. 

  • ظریف

غذا خوردن

سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۸:۳۵ ب.ظ

سلام

یکی از اولین چیزایی که اینجا توجهمو به خودش جلب کرد این بود که چقدر ورزش نقش مهمی تو زندگی این کانادایی ها داره و چقدر جوون هاشون رو فرم هستن.

 

این شد که یه مدتی خودمم ورزش رو سنگین شروع کردم و اتفاقا خیلی هم دوران خوبی بود. چون با حساب کتاب غذا میخوردم و ورزشای سنگین میکردم. منی که بیست و خورده ای سال بود به هیچ ورزشی عملا دست نزده بودم و همیشه ضعف بدنی رو آویزون خودم داشتم، خیلی حال میکردم که میدیدم هنوزم برای درست کردن شرایط بدنم وقت هست. هنوزم میتونم زور بزنم و رو بدنم کار کنم و هیچ وقت آخر کار نیست. من فکر میکردم که اگه تو همون زیر 20 سال بدنم رو درست کردم، کردم و بعدشم دیگه با همون فرمونی که تا الان اومدم باید برم. ولی این نشون داد که نه بابا هنوز جا داریم. الان اینو مطمعن هستم که با همین قدرت تا 35 سالگی هم بدن راحت میتونه تغییر کنه و بعد اونم فقط یکم سخت تر میشه (تا 55 سالگی حتی). وگرنه کاملا ممکنه.

 

 

خب این چیزا رو گفتم که بگم که تمدن غرب یه کار جالبی کرده. یکی از چیزایی که باعث مصرف زیادی منابع میشه همین بدن سازیه. کسی که بدن سازه خیلی باید غذا بخوره و اینا هم یکی از نماد های خوشبختی تو جامعشون، داشتن بدن خوبه. تو تبلیغات از خانوم آقاهایی استفاده میکنن که بدن های خدایی دارن و این باعث میشه مردمم بخوان شبیه اونا بشن. شبیه مجسمه های خداهای یونان باستان. چون این مجسمه ها باید نمایش دهنده ی خدا ها میبودن، باید بدنشون "کامل" میبوده چون خدان. 

 

که هرچقدرم عضله ی بیشتری سوار بدن میشه، باید غذای بیشتری خورده بشه. بین 1 تا 2 گرم پروتیین برای هر کیلوگرم وزن. مثلا تو 100 گرم گوشت قرمز 20 گرم پروتیین هست یا مثلا 7 گرم تو یدونه تخم مرغ یا 8 گرم تو یه لیوان شیر و ... . حساب کنید یه آدمی که 90 کیلو وزنشه و درصد چربیشم کمه، چقدر هر روز باید غذا بخوره.

 

این مصرف گرایی تو غذا های باعث این میشه که صنعتایی مثل صنعت های تولید گوشت و شیر شروع کنن شور قضیه رو در بیارن و به هر زوری شده حیوونا رو از بچگی به بزرگسالی برسونن و تبدیل به همبرگرشون کنن. که نتیجش رفتار عملا وحشیانه با حیوونا، دستکاری ژنتیکیشون، مصرف چیزایی مثل آنتی بیوتیک ها و ... شده. که آدم از دور نگاه میکنه واقعا میپرسه که آیا لازمه انقدر خون ریخته بشه؟ چی شده که تو 30-40 سال اخیر تصمیم گرفتیم انقدر مصرف کنیم؟ سیر تکاملی آدما با این فرمون جلو اومده بوده؟ 

 

حالا اینا به کنار، برگردیم به دین خودمون، این موضوع توسط دینمون هم هیچ وقت تشویق نمیشه. کما این که عرفا معروف بودن به هیچی نخوردن و سر کردن شب و روز با حداقل ها. البته دینمون هیچ وقت هم نگفته برید گیاه خوار بشید و هیچ وقت دست به گوشت نزنید. حدیث هایی از امام علی که عرفان رو تا آخرش رفته بود راجع به خوردن گوشت هست. البته که میگه معدتون رو قبرستون حیوونا نکنید ولی نمیگه هیچ وقتم نخورید. راجع به انواع گوشت هم نظر داده حتی. خود امام علی هم زمانی خیلی رژیم غذاییش رو محدود کرد که حکومت رو بهش دادن. اونجا استانداردای زندگی خودش رو اورد توی سطح حداقلی که افراد جامعه زندگی میکردن.

 

بنظرم هر وقت کسی خودش حس کنه نیاز داره چیزی رو نخوره یا بخوره، باید انجامش بده. حضرت علی هم تو زمان خودش اون کار رو کرد. و بقیه عرفا هم فقط دارن یه سیگنال بهمون میدن که داستان زندگی این شکلی هم میتونه جلو بره. هر وقت کسی رسید و فازشون رو درک کرد خودشم اون کارو میکنه.

 

تو دین خودمونم ورزش به شکل کار یدی یا ورزش های خاص مثل شنا و تیر اندازی و شمشیر و... تعریف شده. فکر نمیکنم تو اینا هدف گنده تر شدن باشه. یه مشکلی هم که هست اینه که ورزش های هوازی کمتر آدم رو بزرگ میکنن چون تار های ماهیچه ای که تو این ورزشا درگیره با تارهای ماهیچه ورزشایی مثل وزنه زدن که زمان کوتاه و شدت زیادن فرق داره و کوچیک تره. پس فیت بودن و سالم بودن الزاما با این که آدم بدن آرنولد رو داشته باشه تو یه جهت نیست. 

 

 

حالا این کرونا و ماه رمضون که عملا همون یه ذره عضله ای رو هم که ساخته بودم از دست دادم میبینم که چقدر بهتره کمتر خوردن. فقط در حد این که آب و یکم غذا رو تامین کنم برای بدنم که کارشو بتونه انجام بده هم میتونه کافی باشه. واقعا این عددایی که غرب در اورده که 2000 کالری باید روزانه خورده بشه تا بدن نرمال کار کنه و وزنش رو حفظ کنه، جوکی بیش نیست. 2000 کالری خیلیه. مثلا یه نون تست یا نون تو سایز نون تست 100 کالری انرژی داره، یه موز 100 تا یه لیوان شیر 150 تا و یه کاپ آرد که ازش میشه یه نون نسبتا سایز خوب درست کرد که دو تا وعده رو بده، 580 کالری، صد گرم برنج خشک 350 کالری. حساب کنید که چقدر باید خورده بشه تا به 2000 برسه. اونم برای آدم بدنساز نیست. مثلا من اگه بخوام رو خودم کار کنم باید 2500-3000 تا بخورم تا وزنم زیاد بشه. brian shaw روزی 12000 کالری میخوره. که البته شغلشه و بحثش جداست. مخصوصا این که بدن کم کم خودشم عادت میکنه و مصرفش رو تنظیم میکنه. مثلا الان واقعا حس میکنم بدنم یکم سرد تره. و خب دلیلشم اینه که دیگه انرژی کمتری داره صرف گرم کردن من میکنه چون چیزای مهم تری مثل مغز این وسط منتظر انرژی اند. از طرف دیگه خودم بیشتر لباس میپوشم و دمام رو حفظ میکنم (هنوز اینجا خیلی وقتا 4-5 درجه است و یخه). الانم که تابستون میشه و کلا گرم میشه و راحت تر میشه. منظورم در کل اینه که کسی که شغلش مثل منه واقعا اونقدرا هم انرژی لازم نداره که اینا میگن. اگه کار آدم یدی باشه و زیاد اینور اونور رفتن و منتقل کردن وسایل داشته باشه اون بحثش جداست و انرژی بیشتری میخواد.

 

کلا تجربه ی خوبی بود این ماه رمضون که یه بار دیگه ببینم چقدر الکی غذا میخوردم و حجم معدم رو بزرگ کرده بودم. مثل این که یه داستان از حضرت عیسی بود که میگفت من هر وقت غذا میخورم، بهترین غذا رو میخورم. پرسیدن تو که چیز خاصی نمیخوری. گفت صبر میکنم گشنه بشم و وقتی خیلی گشنه ام بشه هر چیزی بخورم بهترین غذای دنیاست. البته که از حضرت عیسی بودن شخص مطمعن نیستم ولی خب منظور رو رسوندم. 

 

 

یک روز غذا خوردن برایان شاو. که نشون میده واقعا کار هر کسی نیست این ورزشای سنگین و ورزش به شکل حرفه ای یه تعریف دیگه داره. خیلی دوستش دارم این آدمو. کانال یوتیوبش عالیه. 

 

 

  • ظریف

wim hof

پنجشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۸، ۰۶:۲۷ ب.ظ


سلام


بزارید یکم از امکاناتی که خدا برامون رو زمین گزاشته بگم.

مدلای نفس کشیدن خیلی زیادی هست که برای کارای مختلف استفاده میشه. 

تو این پسته یکم راجع به مدیتیشن و تنفس گفتم.

ولی این دفعه یه کار جالب تر میخوام بگم براتون.

ویم هوف، یه آقاییه که کارای عجیب غریب خیلی زیادی میکنه. روی فرضیه هایی راجع به امکاناتی که بدن داره و بخاطر زندگی امروزی ازشون استفاده نمیکنیم کار میکنه. مثلا میتونه زمان زیادی بدون هوا تو یخ بمونه و ... . کلی تکنیک توسعه داده.

بگذریم، یه مدل تنفسی هست به اسم تنفس Holotropic که میتونید باهاش با تغییر غلظت اکسیژن خون، یخورده از شرایط فعلی ذهنتون فاصله بگیرید و یکم سرتون رو سبک تر کنید. ولی خب معمولا توی جلسات 6-12 ساعته انجام میشه. نیاز به راهنما هم داره.

مدل های کوتاه تر شده اش هم هست که 2 ساعته انجام میشه مثلا ولی همچنان 2 ساعت یه جا خوابیدن آسون نیست.

این آقا اومده یه مدل دیگه تنفس رو توسعه داده که یه پیش نمایش از تجربه کامل هالوتروپیک میشه. خیلی هم سخت نیست.


تو کل مسیر، با دهن نفس بکشید، و تنفس شکمی و ششی و ... کلا عمیق ترین نفسی که میتونید و هر جایی از بدنتون که جا دارید. سینوسا، شش، پایین شش که میشه شکم و ... 


یه جا که کسی مزاحم نیست دراز بکشید. نفس رو بدید تو، از دهن، 2 ثانیه طول بکشه، سریع هم بدید. بعد آزاد کنید و تو یه ثانیه خودش تا جایی که میخواد بره بیرون. لازم نیست کامل تخلیه کنید شش ها رو. این کار رو 30 بار انجام بدید. تو 30 امین بازدم، تخلیه کنید و دیگه نفس نکشید و همونجوری که هست بمونید. 

بخاطر این که غلظت اکسیژن خیلی زیاد شده تو خونتون احتمالا زمان قابل قبولی بتونید نگه دارید نفستون رو. اصلا هم زورش نکنید. وقتی انجام بدید متوجه میشید که یکم بالاتر میره انرژیتون.

وقتی حس کردید باید نفس بکشید آزادش کنید و بزارید هوا بیاد داخل و 10 ثانیه نگه دارید هوا رو. هرچقدرم حسش خوب بود ولش کنید و دوباره 30 بار نفس بکشید. و کل این پروسه رو روی هم رفته 3 بار تکرار کنید.

هر دفعه احتمالا میتونید بیشتر نفستون رو نگه دارید و هر دفعه حس سبک تر شدن سرتون رو حس خواهید کرد. خیلی حس خوبیه اگه درست انجام بدید. 


این ویدئو، 15 دقیقه است و راهنمایی میکنه. اینایی که نوشتم از رو این ویدئو هست.

https://www.youtube.com/watch?v=LU6Oi80n5J4


اینم خودشه که توضیح میده 

https://www.youtube.com/watch?v=nzCaZQqAs9I


  • ظریف

مدیتیشن و نفس کشیدن

جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۸:۰۵ ب.ظ

سلام

یادمه یه فیلمی بود که داشت همین موضوع رو مسخره میکرد. چون یه خانمی از یه روستایی اومده بود به شهر و خودش رو گم کرده بود و وقتی مادرش از روستاشون اومده بود خونشون، داشت میدید چقدر زندگی سطحی و بی معنی ای برای خودش درست کرده. ریشه هاش رو فراموش کرده و درگیر چیزایی که متعلق به اینجا نیستن شده. مثلا یه چند نفر آدم اورده بود خونشون با یک استاد و استاده داشت بهشون یاد میداد چجوری نفس بکشید. 

این چیزا، جایگزین روحانیت نیست به هیچ وجه(منظورم آخوندیت نیست، روحانیت به معنی spirituality که تا حدی خیلی وقتا آخوندیت هم راستا باهاشه خیلی وقتا هم نیست)   و من فقط بهشون به عنوان ابزار های بهتر زندگی کردن نگاه میکنم. هرچند که روش هایی برای رسیدن به روحانیت هست و عرفان های شرقی و انواع یوگا و ... وجود داره ولی اصلا این رو با اون قاطی نمیکنم.

خب با نفس کشیدن شروع کنیم.

https://www.youtube.com/watch?v=wgwxn9mRpAY

این ویدئو رو میتونید ببینید 10 دقیقس یه چند خط پایین رو قبول کنید.

یه دستتون رو بزارید روی بالای سینه و یه دست روی شکم و نفس بکشید. اگه دست روی شکمتون حرکت کنه، بهش تنفس دیافراگمی یا شکمی میگن و اگه دست روی سینتون حرکت کنه تنفس غیر شکمی :)) نمیدونم بهش چی میگن.

شاید براتون خنده دار باشه این موضوع ولی من فکر میکردم که تنفس شکمی از داخل معدس :| و همیشه برام سوال بود چرا آخه باید هوا بفرستیم اون تو. ولی خب یکم اطلاعات عمومی نشون داد که دوتا مسیر خیلی متفاوتن! 

موقعی که توی استرس باشید معمولا عضلات پایین شکل سفت میشن چون بدن تو حالت تدافعی میره و شروع میکنید از سینه نفس کشیدن. که اصلا بهینه نیست برای ریه. حجم کمی هوا اون تو میره و تند تند باید نفس بکشید و فوقع ما وقع میشه. استرس دارید تند تند نفس میکشید ضربان قلب بالاست و بالاتر میره و ...

به طور کلی ریسرچ ها نشون داده که ارتباط خیلی نزدیکی بین ریتم نفس کشیدن و سیستم عصبی وجود داره. تنفس آروم و دیافراگمی میتونه سیستم عصبی رو آروم کنه. 

حالا از بینی یا دهن؟ 

اصلا اهمیتی داره؟

بله خیلی اهمیت داره. بخوام یه قانون کلی بگم، هم دم و هم باز دم باید از بینی باشه همیشه ی خدا. 

بخوام جزیی تر بگم، 

بینی یه سیستم پیچیده ی ورودی هوا داره که هوا رو تصفیه و مرطوب میکنه. همچنین سرعت ورود هوا رو کنترل میکنه. همه ی این فاکتورا باعث میشه تنفس بهتری داشته باشیم

مثلا موقع دوییدن، که خیلی سرعت دم و باز دم زیاده، اگه از دهن هوا وارد بشه ریه رو خشک میکنه و شروع به سوزش میکنه. در حالی که اگه از بینی باشه، اولا سرعت هوا کنترل شده است دوما موقع رفتن تو هوا مرطوب میشه و موقع بازدم هوای مرطوب دوباره بینی رو مرطوب میکنه. خود بینی هم که کلا جای مرطوبی هست.

مورد دیگه میزان CO2 توی خون هست. ریسرچ ها نشون داده که کم بود کربن دی اکسید توی خون باعث میشه که هموگلوبین اکسیژنش رو نتونه پس بده و اکسیژن رسانی به سلول ها ضعیف تر میشه. که چیز جالبیه در نوع خودش. همچنین خون رسانی به مغز هم با کاهش CO2 کم تر میشه. 

تنفس از دهن باعث تند تر نفس کشیدن میشه و میزان کربن دی اکسید رو کم میکنه. اصلا یه روش هایی هست که با همین کنترل اکسیژن و کربن دی اکسید شما میتونید DMT ذخیره شده توی مغزتون رو آزاد کنید و تجربه نزدیک به مرگ داشته باشید که بهش خلسه هم گویا میگن. 

همچنین تنفس از دهن باعث دفرمه شدن دندون ها و فک میشه توی زمان زیاد.

پس روی هم رفته، فقط از بینی نفس بکشید و آروم و کنترل شده. همچنین تا جای ممکن تنفس شکمی.

مگر این که تمرینی که میکنید به هر دلیلی بخواد اکسیژن رسانی رو کم کنه که تو بعضی تمرینا هست. مثلا میگه با بینی هوا رو بدید تو ولی به سرعت و با دهن بدید بیرون. 

حالا مدیتیشن.

همونطور که گفتم این چیزای شرقی، خیلی پیچیده و گسترده اند و این فقط یکی از 100 ها مدل مدیتیشنه که میتونیم انجام بدیم.

و شاید ساده ترینش.

بهش mindfulness meditation میگن.

کل قضیه اینه که 

1- اتفاق خاصی قرار نیست بیفته، چیز میزای dr strange ای اگه میخواید راحت ترین راهش رو قبلا گفتم. روش سختش هم میشه تمرین های بسیار سخت yoga که منظورم این یوگای معمولی که هست نیست. اون بخش کوچیکی از یوگاس که چون جذابه وارد فرهنگ ما و غرب شده. بقیه چیزاش چون سخت تره نیومده. 

2- کل هدف توجه بیشتر به حال حاضره. این که درگیر گذشته که کاریش نمیشه کرد و آینده که خیلی کارا میشه باهاش کرد و توش گم شد نباشیم. فرصت شماریم صحبت.

این باعث میشه که هر لحظه حس وجود داشتن و زندگی کردن رو داشته باشیم و قبول کنیم یا نه، زنده بودن ارزشمند ترین چیزیه که داریم.

3- مکانیزم هایی توی مغز فعال میشن موقع این نوع از مدیتیشن که باعث میشه ارتباطات جزیی و جدید بین جاهای مختلف مغز بوجود بیاد. به ایجاد پیوند های جدید نورونی تو مغز Neurogenesis میگن که چیزای مختلف فعالش میکنن. مثلا

ورزش های هوازی، بیشترش میکنن

افسردگی کم میکنه

الکل کم میکنه

سن بالا کم میکنه برای همین بچه ها خیلی راحت یاد میگیرن 

یه سری غذا ها مثل سبزیجات و میوه ها و بعضی چیزای دیگه مثل شکلات تلخ کمک میکنه 

و ....

حالا چجوری و کجا میشه انجام داد مدیتیشن رو و چقدر باید وقت گذاشت؟ 

اولا این که هر زمان و مکانی میشه. مثلا 3 ثانیه مدیتیشن هم اوکیه. موقع راه رفتن بین پله ها. همین که متوجه حال حاضر باشه آدم.

ولی خب روش نسبتا درست ترش اینه که یه زمان خوبی رو مثلا قبل خواب یا بعد بیدار شدن بهش اختصاص بدیم.

روی یک صندلی یا چهار زانو بشینید. برای این که کمردرد نگیرید بهتره مثل این عکسه یکم لگن به سمت عقب چرخیده باشه. که با کمک یه بالش یا چیزای دیگه میشه. فعلا درگیر روش های دیگه نمیشم یا این که پاها چجوری باید باشه. چون سخته. اگه دوست داشتید برید اونا رو ببینید ولی واقعا برای شروع اصلا مهم نیست. دستاتونم هر جوری ریلکس تره. معمولا همینجوری که عکسه نشون داده اوکیه. شبیه یه کاسه و شست ها هم میتونن همدیگه رو لمس کنن یا نکنن. مهم نیست.

کمرتون هم صاف و سینه جلو ولی ریلکس. سرتون هم نه به پایین خم شده باشه نه بالا. نرماله نرمال.

میشه چشم باز و چشم بسته این کار رو انجام داد ولی برای شروع چشم بسته پیشنهاد میشه. اگه چشم باز دوست دارید به دور دست نگاه کنید و روی چیزی فوکس نکنید.

کل کاری که باید بکنید اینه که وقتی تنفس شکمی و از بینی انجام میدید، اولا مطمعن باشید که آروم و با کنترل نفس میکشید و یکی دو ثانیه بین دم و بازدم میتونید مکس هم کنید. دوما این که هوا رو سعی کنید مشاهده کنید که چجوری داره تو بدنتون حرکت میکنه. چون همیشه دارید نفس میکشید این باعث میشه که یه چیزی داشته باشید که همیشه اتفاق داره میفته و میتونید روش تمرکز کنید. 

هر وقت حواستون پرت شدش دوباره آروم برگردونید توجهتون رو به نفس. کل تمرین هدفش اینه که ذهنتون رو قوی تر کنید در برابر خودش. یعنی از این که حواستون پرت شد ناراحت نشید. طبیعیه. آروم برگرید به نفس کشیدن. 

برای شروع یه تایمر رو برای 5 دقیقه بزارید و برید شروع کنید. اگه احساس کردید که بیشتر میتونید، روز بعد بیشترش کنید اگه نه هم رو همون تمرین کنید و بهتون قول میدم 5 دقیقه اش از 5 دقیقه ی گرم کردن غذا تو مایکرویو طولانی تره.

این رو 1 ماه هر روز انجام بدید و نتیجه اش رو خودتون خواهید دید. خیلی زمان زیادی هم نمیگیره.

اگه فکت اشتباهی گفتم ممنون میشم اصلاح کنید

  • ظریف

ورزش 402 کامنت روی 5x5

جمعه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۷، ۱۰:۲۷ ب.ظ

سلام

 

بعد یکی دو ماه انجام دادن اون برنامه ی 5x5 کا فایلشو گذاشتم میخوام نظرم رو بگم.

 

نمیدونم عددام رو دنبال میکردید یا نه قبلا یه صفحه براش زده بودم که برداشتمش.

چند تا مشکل داره این برنامه

1. خیلی سرعتش زیاده یعنی بعد 4 5 هفته میبینید یهو 50 60 درصد بیشتر دارید میزنید از روز اول. که یهو خیلی سنگین میشه. 

2. بخاطر خیلی سنگین بودنش واقعا زیاد باید غذا بخورید وگرنه سرعت از بین رفتن عصلات تو تمرین از سرعت ریکاوری بیشتر میشه. 

3. چون حجمش زیاده مخصوصا با اون اسکوآت های سنگین من حس میکردم یکی از مفصلای لگنم بعد یه مدت شروع به درد گرفتن کرد. برای همین چیزای ضد التهاب مثل زردچوبه تو غذاتون باید زیاد باشه یا مکمل صد التهاب بگیرید. و چربی رو هم تو غذا نباید کم باشه چون مفصل ها خشک تر میشن

4. یکی دو ست سبک حتما قبلش برید که بازم مفصلا به قول معروف lubricate بشن.

5. یکی از چیزایی که خیلی اذیت کرد این بود که باشگاه ما squat rack کمی داشت و پیدا کردن اسکوات رک خالی سخت بود

6. ربطی به این برنامه نداره ولی خب آب و الکترولیت(یکم نمک شاید) حتما تو تمرین بخورید که خیلی مهمه 

7. حواستون باشه عدد رو فدای فرم نکنید. اگه فرمتون بد باشه آسیب میبینید. اگه عدداتون گیر کرده باید غذاتون رو زیاد کنید.

8. اگه حس کردید مفصلی درد میکنه یه بار دیگه فرمتون رو چک کنید و دو هفته سبک کار کنید و چیزای ضد التهاب بخورید چون مفصل اگه ملتهب بشه و ساییده بشه دیگه درست نمیشه. 

9. من خودم مثلا اسکوآتم تا 2 3 هفته رو 135 پوند گیر کرده بود چون کمرم ضعیف بود و درست هم نمیشد. غذا رو زیاد کردم بهتر شد.

10. من تو شونه ام حس میکردم تو حرکت پرس شونه، استخونش تو جاش تکون میخوره. یکم حرکات مربوط به عضلات داخلی شونه رو قاطیش کردم و درست شد

  • ظریف

ورزش 302 علت چاقی

دوشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۲۹ ب.ظ

سلام

 

چند وقتیه راجع به علل چاقی و ... داشتم میخوندم. چیزای جالبی هست که خیلی توجه نمیکنیم بهش.

اول این که بدونیم دقیقا وقتی کربوهیدرات میخوریم چه اتفاقی میفته مهمه. این نوشته هم احتمالا 1000 تا ایراد داره. خوشحال میشم اصلاح بشه.

 

اصولا کربوهیدراتا (غذاهای غیر از چربی و پروتیین تقریبا میشه کربوهیدرات حساب بشن) قند های خیلی پیچیده تا خیلی ساده هستن که وقتی خورده میشن باید به ساده ترین واحد که گلوکز هست تجزیه بشن. 

 

حالا فرق شکستن مثلا 1 گرم کربوهیدرات شکر با 1 گرم کربوهیدرات نون سبوس دار خوردن اینه که موقع شکسته شدن نون سبوس دار، بخاطر فیبری که توی این هست، شکستنش بسیار طولانی تره و دیر تر اتفاق میفته. ولی شکر سریع جذب میشه. 

این اتفاق تو خیلی چیزای دیگه هم میفته مثل نون سفید، که مثلا تو فست فود ها بکار میره یا نون لواش خودمون مثلا، آب میوه، شیرینی ها که با آرد سفید درست میشن همیشه و .... 

 

حالا سوال اینه که دیر و زود جذب شدن قند چه اهمیتی داره؟ مگه هدف دریافت انرژی نیست؟ در نهایتش یه مقدار انرژی دریافت میشه دیگه.

 

بله درسته یه مقدار انرژی دریافت میشه ولی چقدرش قابل استفاده هست هم مهمه.

 

مکانیزم قضیه اینجوریه که وقتی قند میاد، پانکراس، انسولین ترشح میکنه و تمام سلولا با دریافت انسولین شروع میکنن به قدری که جا دارن قند رو جذب میکنن. بعد از این باقی قند تو سلولای چربی ذخیره میشه چون کار دیگه ایش نمیشه کرد.

حالا موقعی که مثلا شکر میخوریم، دقیقا همین اتفاق میفته یهو انسولین میره تا یه حد خیلی زیادی بالا و چربی درست میشه بیشتر.

مشکل دوم هم اینه که این حد زیاد انسولین، باعث میشه سلولا به این عدد عادت کنن. یعنی دیگه اگه کلی انسولین نیاد تو خون اینا نمیرن جذب قندشون رو انجام بدن. 

 

پس دو تا مکانیزم اینجا دخیل میشه. 1- سلولا انرژی جذب نمیکنن 2- قند تو سلولای چربی ذخیره میشه. پس شخص حس میکنه نیاز به انرژی داره و بیشتر میخوره. بیشتر میخوره و چاق تر میشه ولی نمیتونه انرژی ای که دریافت کرده رو استفاده کنه.

 

این عادت کردن سلولا به انسولین زیاد هم یه نوعی از بیماری دیابته. برای همین اون بیمارا معمولا اضافه وزن زیاد دارن.

 

خلاصه آخر صحبت این که، فیبر سعی کنید بخورید و نونای سفید بدون سبوس و قندای ساده و ... رو کم کنید! وگرنه دیابت با کسی شوخی نداره

  • ظریف